حکومت ایران و دراویش ( بخش اول )
اختلاف روحانیون شریعتمدار با عارفان و اهل تصوف ریشه ای به قدمت خود اسلام دارد و به هیچ وجه پدیده ای جدید در جامعه اسلامی نیست . در طول تاریخ خونهای زیادی به همین بهانه مباح گردیده و عارفان زیادی بر دار رفته اند . سرگذشت حسین ابن منصور حلاج ، شیخ شهاب الدین سهروردی ، معصوم علی اصفهانی و مشتاق کرمانی مشتی نمونه از این خرواراست. با نگاهی صوفیانه این اختلافات را در سالهای صدر اسلام نیز میتوان دید، اختلاف همیشگی حکام و خلفای اسلامی به عنوان مظهر روحانیت شریعتمدار اسلام در جامعه روزگار خود با امامان شیعه به عنوان صاحبان اصلی ولایت و عارفان حقیقی اسلام در چشم صوفیه ازین دست هستند. با این دید اختلاف میان روحانیون و عرفا منحصر به اسلام نیست و در سایر ادیان و ادوار گدشته نیز میتوان این اختلاف را یافت . به عنوان نمونه میتوان به اختلاف روحانیون متنفذ یهودی با عیسی پیامبراشاره کرد . عیسایی که هیچ داعیه ای در مورد قدرت و روحانیت نداشت و تنها جرمش منش و سلوک عارفانه و مبتنی بر محبت و جذبه محض بود که به واسسطه آن قلوب بسیاری را تسخیر کرده بود .
این اختلاف هیچ گاه در طول تاریخ مرتفع نگردیده و هرگاه روحانی صاحب نفوذی زمینه را مساعد دیده علم تکفیر بلند کرده و دراویش را به چوب اتهاماتی نظیر بدعت و نوآوری و ارتداد رانده است .
امروز نیز هرچند یکبار اخبار مرتبط با دراویش سرخط اصلی اخبار می گردد . در سالهای گذشته اخبار زیادی از نحوه رفتار غیر منطقی حکومت ایران با اهل تصوف اعم از گنابادی ، نوربخشی ، خاکساری ، قادری ، یارسان و…منتشر گردیده است .
اما دلیل این نوع برخورد حکومتی که خود را اسلامی می نامد با کسانی که خود را مسلمان و معتقد به اصول دین اسلام می دانند چیست؟
در این مقاله سعی می کنیم با نگرشی بر مبانی اعتقادی دراویش ، ضمن بررسی ریشه های این اختلاف ، گزارشی نیز از رفتار حکومت اسلامی با این گروه طی سه دهه گذشته ارائه دهیم .
با توجه به اینکه در میان فرقه های مختلف صوفیه ، در حال حاضر سلسله نعمت اللهی گنابادی بیشترین تعداد پیروان و منسجم ترین سیستم تشکیلاتی و اطلاع رسانی را داراست و ضمنا دارای نزدیکترین اعتقادات به شریعتیون می باشد ، در این گزارش شرح حال و عقاید این گروه را به عنوان نمونه ای بارز از جامعه درویشی ایران مورد بحث قرار می دهیم .
اعتقادات دراویش ( دراویش چه می گویند )
این گروه به اذعان خود ، مسلمان ، شیعه ، اثنی عشری ، معتقد به اصول دین و منتظر ظهور امام دوازدهم شیعیان» مهدی موعود» می باشند .
در تعالیم مذهبیشان تأکید زیادی بر حفظ شعائر اسلام و رعایت شریعت گردیده است . تمامی وظایف دینی از قبیل نماز ، روزه ، حج و … را نظیر سایر شیعیان انجام می دهند و عمل به قوانین جاری مملکت را اگرچه ممکن است مطابق میل و سلیقه شان نباشد لازم می دانند .
در کنار این اشتراکات ، اختلافاتی نیز با تفکر رایج شیعه دارند . از نظر آنها اسلام در حقیقت به دو بخش شریعت و طریقت تقسیم می شود . شریعت قسمت ظاهری دین اسلام و شامل دستورات ظاهری دین نظیز نماز ، روزه ، حج ، حجاب ، خمس ، زکات ، جهاد و … می باشد که فی الواقع متضمن اتحاد و اداره جامعه اسلامی و باعث آمادگی فرد جهت قدم گذاردن در وادی طریقت می باشد .
طریقت قسمتی از دین اسلام است که به عقیده این گروه هدف اصلی از بعثت پیامبر اسلام بوده و شناخت واقعی از مبداء آفرینش ، جهان هستی ، بنده و رابطه بین آنها را میسر می سازد . از همین روست که این بخش را عرفان و کسی را که در این وادی طی طریق می کند ، عارف می نامند .
در این طرز فکر ، رسیدن به حقیقت ، حاصل جمع شریعت و طریقت است .
دراویش معتقدند در زمان پیامبرو امامان نیز اگر چه این تقسیم بندی وجود داشت ولی مسئولیت هر دو قسمت به عهده همین افراد بوده است . تا زمانی که رفته رفته امر شریعت که در واقع ظاهر دین و به اندازه فهم ظاهربین عامه مردم بود ، مدعیانی جدید پیدا کرد که ازطریقت و هدف اصلی بعثت پیامبر بی اطلاع بودند . از طرفی با توجه به فاصله ایجاد شده بین امامان و پیروانشان به خاطر محدودیتهای اعمال شده توسط حکومت و همین مدعیان جدید شریعت، آنان مجبور به تعیین و معرفی نمایندگانی در سطح جامعه گردیدند . کسانی را مأمور به تبلیغ امر شریعت و راهنمایی مردم در خصوص ظاهر دین نمودند که در واقع همان روحانیون و علمای حقیقی می باشند . شخصی را نیز مأمور هدایت مردم در طریقت و باطن دین نمودند که این فرد را قطب می نامند . هر قطب ، قطب بعد از خود را انتخاب و معرفی میکند که این امر تا کنون سلسله وار ادامه پیدا کرده و و قطب فعلی دراویش طی یک سری جانشینی های پیاپی به امامان منسوب می گردد . قطب ، انسان کامل و مظهر ولایت خداوند می باشد و فیوضات الهی با واسطه او شامل حال زمینیان می گردد .
در این طرز فکر وظیفه هر انسانی در مدت زندگی در این کره خاکی جستجو و یافتن این انسان کامل و آموختن طریقت و رسیدن به حقیقت است . آن که قطب را می یابد موظف به اطاعت محض در تمامی زمینه ها از اوست . یافتن قطب متضمن رسیدن به شاه راه سعادت است اما هیچ کس به خاطر نیافتنش موآخذه و بازخواست نمی شود .قطب جهت دسترسی عموم مردم به خود در مناطق مختلف کسانی را که به قدر کافی در این طریقت سلوک کرده باشند و به کمالات معنوی رسیده باشند به عنوان نماینده خویش انتخاب و مآمور هدایت پیروان و طالبان راه می کند که این افراد را شیخ می نامند .
از نظر دراویش رعایت حدود شریعت واجب و قدم اول در راه یافتن طریقت است . آنان همچون سایر شیعیان نماز و روزه و حج را به جا می آورند . در تعالیمشان تأ کید زیادی بر خواندن روزانه بخشی از قرآن گردیده است و همچنین رعایت حجاب را برای بانوان الزامی می دانند و در امور مربوط به شریعت پیرو دستورات علما و روحانیون می باشند . وجوه شرعی نظیر خمس و زکات را پرداخت می نمایند ولی جهت سهولت در محاسبه ، آن را تبدیل به یک دهم درآمد فرد نموده اند عشریه می نامندش . عشریه را به کسانی می پردازند که که از طرف قطب مجاز به دریافت وجوه شرعی می باشند اگرچه اجازه دارند که چنانچه افراد نیازمندی را می شناسند مستقیما به آنها نیز پرداخت کنند . جهاد را منحصر به زمان پیامبر و امامان می دانند ولی دفاع ازکشور را واجب می دانند. امر به معروف ونهی از منکر زبانی را اگر چه مجاز ولی انجامش را تنها مختص کسانی می دانند که خود فارغ از هر عیب و نقص و در واقع به کمال رسیده باشند ، که چنین شخصی می داند کجا و کی و چگونه انجامش دهد . بیداری سحر و مناجات و خواندن قرآن در این منش از اهمیت زیادی برخوردار است و موظفند در تمام مدت شبانه روز وضو داشته باشند .
دخالت در امر دیگران را اگرچه به قصد خیر خواهی مجاز نمی دانند مگر به درخواست شخص. از بی احترامی و دشنام و نفرین به دیگران حتی دشمنانشان به شدت منع گردیده اند و خدمت به دیگران را موجب قرب خداوند و پیشرفت در امور معنوی می دانند . شدیدا به جدایی دین از سیاست معتقدند و این امر را ضامن سلامت دین می دانند اما معتقدند که هر فردی می تواند بدون اعمال نظرهای دینی و سلائق مذهبی به عنوان فردی عادی در سیاست دخالت کند و در تعیین سرنوشت خود و جامعه دخالت کند .
بر اساس یک سنت کهن که آن را منتسب به امام اول شیعیان می دانند مردانشان عموما سبیل بلندی دارند و آن را شارب می نامند اگرچه اجباری به این امر ندارند . هرچند در انتخاب نوع لباس آزادند و لباس خاصی ندارند ولی نظافت تن و لباس بسیار مهم و ضروری است . بی کاری از زمره صفات مزموم و بسیار مورد نهی است به قدری که چنانچه کسی که خواستار ورود به این جرگه است اگر بی کار باشد درخواستش مورد قبول واقع نمی شود و به تبع همین امر تکدی گری را نیز حرام می دانند . مصرف تریاک و بنگ و حشیش و … را همچون مشروبات الکلی حرام می دانند و چنان در این امر سخت گیرند که توصیه شده حتی با فرد تریاکی معاشرت و رفت و آمد نیز نداشته باشند .
هنگام گرویدن فرد جدید به این سلسله که اصطلاحا » تشرف » نامیده می شود و طی مراسمی سمبلیک انجام می شود ، از طرف شیخ فکر و ذکری به فرد داده می شود که فرد باید همچون سری گرانبها از آن مراقبت کند و تنها خود فرد و شیخ از آن آگاهند . درویش موظف است همیشه و در همه حال این ذکر را در قلبش تکرار کند ولی از به زبان آوردنش بپرهیزد و همچنین باید در تمام مدت بیداری ذهنش را به فکری مشخص مشغول دارد که به این تکرار مدام فکر و ذکر اصطلاحا نماز دائم می گویند و جمله مشهوری نیز در همین زمینه دارند به این مضمون که » دست به کار و دل با یار » و مداومت در انجام این امر را باعث موفقیت در سلوک معنوی می دانند .
نماز را به جماعت برگزار نمی کنند مگر به امامت کسانی که از طرف قطب اجازه اقامه نماز جماعت داشته باشند و این امر را نه در مسجد بلکه در حسینه ها یا منازل شخصی که به همین منظور تعیین شده اند انجام می دهند . بنابراین به مساجد رفت و آمدی ندارند و امام جماعت را نیز به رسمیت نمی شناسند .
دو بار در هفته جهت انجام مراسم مذهبی و برپایی مجالس درویشی در مکان های مذکور جمع می شوند و مجلس را به خواندن کتابهای عرفانی و گوش سپردن به سخنرانی بزرگانشان می گذرانند و با اذقامه نماز مغرب و عشاء به پایان می رسانند .
با توجه به اینکه قطب را مظهر ولایت خداوند و واسطه فیوضات ربانی و مسئول هدایت مردم در امور معنوی می دانند ، اصولا هیچ اعتقادی به امر ولایت فقیه ندارند و این قضیه را هیچ گاه پنهان نمی کنند .
اینها خلاصه ای فهرست وار و گذرا از عقاید و اعمال دراویش می باشد که اخیرا با توجه به چهره مدرن و توأم با رحمانیتی که از اسلام ارایه می دهند بسیار مورد توجه جامعه خصوصا جوانان قرار گرفته اند .
پایان بخش اول
No comments:
Post a Comment