Friday 19 December 2014

حمله سایت جهان نیوز به حاج آقا حسن خمینی، هاشمی، آیت الله صانعی....


   حمله سایت جهان نیوز به حاج آقا حسن خمینی، هاشمی، آیت الله صانعی....

22222225
گروه سیاست جهان نیوز - سعید ساداتی: حجت الاسلام سید حسن خمینی نوه گرانقدر امام راحل(ره) که به منظور شرکت در سومین یادمان رحلت عالم مجاهد، آیت‌الله حاج شیخ محمد‌ هاشمیان به رفسنجان سفر کرده بود، در جمع فعالان سیاسی استان کرمان اظهاراتی را مطرح کرد که اگرچه بخشی از این سخنان مورد تایید چهره‌های انقلابی است اما در چند بخش نیاز است تا نکاتی در این زمینه یادآوری گردد.
safar-zarghami
ایشان در بخش ابتدایی اظهاراتش می‌گوید: «در فرهنگ اسلام تقوا و سابقه ایمان معیار تمایز میان افراد شناخته می‌شود؛ چنان که در قرآن نیز کسانی که قبل و بعد از فتح ایمان آورده‌اند یکسان تلقی نشده‌اند.»
اینکه به گفته نوه امام راحل و با استناد به قرآن کریم «کسانی که قبل و بعد از فتح ایمان آورده‌اند یکسان تلقی نشده‌اند» شکی نیست اما سؤالی که در این بین به وجود می‌آید این است که براستی صرف ایمان آوردن قبل از فتح می‌تواند معیار حرکت صحیح در مسیر حق و رستگاری باشد؟ به عبارت دیگر همه افرادی که قبل از فتح ایمان آورده و جزء صحابه پیامبر محسوب می‌شدند، عاقبت به خیر شدند؟! 
ضمن اینکه باید از ایشان پرسید این تمایز بر طبق آیات ۱۰ سوره حدید [۱] و ۱۳ سوره حجرات [۲] «عند الله» است یا «عند الناس»؟ اگر این تمایز در جامعه و میان عامه مردم مد نظر باشد ـ که بر خلاف نص قرآن کریم است ـ نوعی برتری‌طلبی قبیله ای است که در غرب «طبقه بورژوا» را ساخت. اتفاقی که این روزها پدیده آقازاده های مفسد را رقم زده است و آن هم ناشی از خودبرتربینی برخی از آنانی است که به واسطه آرای ملت بر مصدر قدرت تکیه می زنند. 
مؤمنین پیش از فتح؛ از «عمار یاسر» تا «طلحه» و «زبیر» 
نگاهی گذرا به تاریخ اسلام و بررسی جایگاه افرادی نظیر «عمار یاسر»، «طلحه» و «زبیر» به خوبی نشان می‌دهد که ایمان آوردن پیش از فتح، دلیل موجهی برای عاقبت بخیری و استقامت در مسیر دینداری نبوده و نخواهد بود. 
تاریخ در مورد «طلحه» و «زبیر» در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) این گونه روایت می‌کند: 

۱) نقل مى‏‌کنند پیامبر (ص) مى‏‌فرموده است: هر کس مى‏‌خواهد به مردى بنگرد که به عهد خود وفا کرده است به طلحه بنگرد. حصین مى‌‏گوید: طلحه در جنگ احد چنان از پیامبر دفاع کرد که مجروح و زخمى شد.[۳]

۲) نقل مى‌‏کنند شخصی می گفته: هیچ کس را چون طلحه ندیده ‏ام که بدون مسألت و درخواست مردم، مال‌هاى کلان به ایشان بپردازد. [۴]

۳) گفته‏‌اند: زبیر بن عوّام در جنگ بدر و احد و تمام جنگهاى دیگر رسول خدا(ص) ملتزم رکاب آن حضرت بوده و روز احد هم پایدارى کرده و تا پاى جان با پیامبر بیعت کرده است و هنگام فتح مکه هم یکى از پرچم‌هاى سه‏‌گانه مهاجران در دست او بوده است.[۵]

۴) طلحه و زبیر در شمار کسانی بودند که از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و همراه با علی (ع) در مقام مخالفت با حکومت وقت، در خانه حضرت فاطمه (س) بست نشستند.[۶]

سرگذشت «طلحه» و «زبیر» پس از فتح مکه:

تاریخ به خوبی نشان می‌دهد که این دو صحابه مورد عنایت پیامبر (ص) به چه عاقبتی دچار شدند. مورخان رفتارهای ناشایستی از این دو صحابی پیامبر در زمان خلافت امیرالمومنین(ع) نقل می‌کنند که مهمترین آن بر پا نمودن جنگ جمل در مخالفت با خلافت امام زمان خود علی علیه السلام روایت شده است.[۷]

پس با نگاهی گذرا به تاریخ به خوبی می‌توان دریافت کسانی که از یاران وفادار پیامبر به حساب می‌آمدند و حتی سابقه پرچمداری فتح مکه نیز در سوابق آنان ذکر شده و پیامبر عظیم الشان نیز به مناسبت‌های مختلف از آنان تجلیل و تمجید کرده‌اند، به چه سرنوشتی مبتلا گشته‌اند.

البته پرواضح است که تعریف و تمجید پیامبر از این افراد منوط به «حال فعلی» آنها بوده و امری کاملا طبیعی تلقی می‌گردد؛ یعنی اگر شخصی در زمان حیات پیامبر(ص) کار نیکی کرده باشد و خدماتی به اسلام کند طبیعی است که پیامبر(ص) از او قدردانی کند، اما این قدردانی نمی‌تواند نسبت به آینده آنان نیز ملاک و معیار قضاوت قرار گیرد، چرا که شریعت اسلام و خرد انسان نمی‌پسندد که پیامبر(ص) از علمی که نسبت به آینده دارد و از ضمایر اشخاص مطلع است استفاده کند و از مکنونات افراد پرده برداری کند و به اصطلاح، قصاص قبل از جنایت کند. 

مَثَل این که؛ امام علی(ع) قاتل خود را می‌شناختند ولی او را به عموم معرفی نمی‌کردند و با او طوری رفتار می‌کردند که گویی نمی‌دانند او بعدا قاتل خودشان است.

از سوی دیگر؛ قرآن کریم و روایات پیامبر(ص)، تقوا [۸] را ملاک و معیار برای ارزیابی و سنجش افراد، معین کرده است؛ هیچ قرآن پژوهی نمی‌تواند ادعا کند که خداوند متعال در آیات کریمه به این امر اشاره کرده که تمجید پیامبر از یک فرد، «تنها» ملاک ذی‌صلاح بودن او است. بی تردید تحسین پیامبر از اشخاص هم با در نظر گرفتن ملاک رعایت تقوا در «حال فعلی» فرد بوده است. بنابراین تا زمانی که افراد بر مدار تقوا گام برداشته و عملکرد خود را با میزان تقوا هم‌آهنگ کنند می‌توانند امین مردم باشند. 

اما در کنار «طلحه» و «زبیر» نیز بودند چهره‌هایی نظیر «عمار یاسر» که تا آخرین لحظات عمرشان دست از اساس دین‌داری که همانا ولایت است بر نداشتند و بر اصول خود استوار مانند و فریب هوای نفس قدرت خواه و ثروت طلب را نخوردند.

اینکه نوه امام راحل از افرادی نظیر آقایان شیخ یوسف صانعی و هاشمی رفسنجانی نام می برد و آنان را با یاران صدیق پیامبر پیش از فتح قیاس می کنند؛ باید مراقب باشد که مبادا چنین افردای هم‌طراز با «طلحه» و «زبیر» در زمان خلافت علی(ع) قرار گیرند.

تاریخ به خوبی در مورد حضور این افراد در ماجرای ثقیفه روایتگری می کند. اینکه «طلحه» و «زبیر» با خلافت ابوبکر مخالف بودند و به مقابله با او پرداختند قطعا از روی دغدغه‌مندی برای بر زمین ماندن حرف پیامبر(ص) نبود بلکه آنان خود را نیز ریش سفید قبیله و شایسته جانشینی پیامبر می دانستند!

همین حبّ جاه و مقام سرانجام آنها را به معرکه «جمل» کشاند و شد آنچه نباید می شد...

اما جناب حجت الاسلام سیدحسن خمینی تا به حال اندکی به نقش آقایان «صانعی» و «هاشمی» در روزهای فتنه ۸۸ تفکر نموده است؟

چه کسی است که فراموش کرده باشد حمایت های آقای صانعی از سران فتنه را؟! چه کسی است که بیانیه های او را در حمایت از موسوی و کروبی از یاد برده باشد. چه کسی نامه بدون «سلام» و «و السلام» آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب را فراموش کرده است؟ حتی اگر حاج سیدحسن آقا وقایع ۵ سال قبل را به یاد نمی‌آورند، کافی است مروری گذرا به اخبار آن روزها بیاندازند تا برای جناب‌شان روشن گردد که همنشینی با امام در روزهای غربت الزاما دلیلی برای سربلندی و عدم انحراف از مسیر امام در آینده نیست.

مضاف بر اینکه؛ چگونه است که جناب سیدحسن خمینی که امروز خود را «وارث تمام عیار» امام راحل(ره) می‌دانند تا کنون به دنبال وجه تطابق جمله معروف امام که می فرمایند «ملاک حال فعلی افراد است» با مؤمنین پیش و پس از فتح نبوده‌اند؟

بنیانگذار کبیر انقلاب در چهارمین بند از توضیحات پایانی وصیت‌نامه سیاسی الهی‌شان آورده‌اند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.»

حال آنکه عمل به وصیت‌نامه امام پیش از هر کسی بر خانواده و وارثان ایشان واجب و ضروری است.

امام مشعل راه است یا خاطره گذشته؟!

چه زیبا گفت نوه امام راحل(ره) همانجا که اظهار داشت: «ما به امام به عنوان مشعل آینده راه نیاز داریم نه به عنوان خاطره گذشته. امام مانده درگذشته را باید به او ادای دین کنیم و از این لحاظ او به ما محتاج است اما در مورد امام تاریخ‌ساز، ما به او محتاجیم و اوست که دست ما را می‌گیرد.»

قطعا برکسی پوشیده نیست که «ما به امام به عنوان مشعل آینده راه نیاز داریم نه به عنوان خاطره گذشته»؛ اما چرا وارث نام خمینی(ره) و مدیر مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام(ره) در برابر خاطره‌سازی‌ها و سوء استفاده از این «خاطره بافته ها» واکنش نشان نداد و به عبارت دیگر از میراث امام(ره) محافظت نکرد؟! 
پس چرا تاریخ سال های گذشته، به خاطر نمی آورد که یادگار فرزند امام راحل(ره) یکبار در مقابل خاطراتی که از امام نقل و تفسیر به رأی می شد موضع گیری صریح از خود نشان داده باشد؟!

یادگار فرزند امام راحل در بخش دیگری از اظهاراتش می گوید: «البته این مؤمنین قبل از فتح ممکن است زبان‌شان تلخ باشد زیرا اگر اهل مماشات بودند در همان زمان مبارزات این کار را می‌کردند.» در پاسخ باید گفت که اتفاقا این مؤمنان قبل از فتحِ تلخ‌زبان، خوب اهل مماشات اند؛ البته با «سرمایه های اسرائیل در ایران» به گفته «نتانیاهو». از سوی دیگر تلخی زبان شان هم البته نثار «مؤمنان قبل و بعد از فتحی» است که دست خیانت دشمن را در کشور دیدند و آنان را از عمل کج‌شان انذار دادند.

ثروت و قدرت و منصب، مؤمنین پیش از فتح!

حجت الاسلام سیدحسن خمینی سخنانش را این گونه خاتمه می دهد: «آنها نسبت به هر نکته منفی زبانشان تند است و اگر این ویژگی‌شان نبود، از همان روز نخست به جایی می‌رفتند که قدرت و منصب بود.» 
البته نیاز به توضیح نیست که تاملی کوتاه در موقعیت افرادی که یادگار فرزند امام(ره) از آنان نام برده به خوبی نشان می دهد که این افراد بحمدالله! این روزها هم از قدرت برخوردارند، هم منصب و هم ثروت! 
پی نوشت: 
‫۱) وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۰﴾ 
ترجمه: و شما را چه شده كه در راه خدا انفاق نمى‏كنيد و [حال آنكه] ميراث آسمانها و زمين به خدا تعلق دارد كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه] انفاق و جهاد كرده‏اند [با ديگران] يكسان نيستند آنان از [حيث] درجه بزرگتر از كسانى‏اند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏اند و خداوند به هر كدام وعده نيكو داده است و خدا به آنچه مى‏كنيد آگاه است ـ  آیه ۱۰ سوره مبارکه حدید 
‫۲) يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿۱۳﴾ 
ترجمه: اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است ـ آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات 
‫۳) الطبقات‏ الکبرى/ ترجمه، ج‏۳، ص: ۱۸۸ 
‫۴) الطبقات الکبری/ترجمه، ج‏۳، ص: ۱۸۹ 
۵) ‫الطبقات‏ الکبرى/ترجمه، ج‏۳، ص: ۸۹ 
‫۶) مسند احمد. ج۱ ص ۵۵ و تاریخ الطبری ج۲ ص ۴۶۶ 
۷) تاریخ‏ الطبری/ ترجمه، ج‏۶، ص: ۲۴۶۵ 
۸) قرآن کریم ـ سوره حجرات ـ آیه ۱۳  

تصویب قطعنامه محکومیت جدید به دلیل نقض مستمر حقوق بشر برعلیه رژیم قضایی در ایران


   تصویب قطعنامه محکومیت جدید به دلیل نقض مستمر حقوق بشر برعلیه رژیم قضایی در ایران

1EE627E0-908D-41EF-9625-A98EC49BF857_w640_r1_s_cx0_cy10_cw0

مجمع عمومی ملل‌متحد شصت و یکمین قطعنامه محکومیت نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران را تصویب کرد. 
خبرگزاری آسوشیتدپرس: مجمع عمومی سازمان ملل‌متحد قطعنامه وضعیت حقوق‌بشر در ایران را تصویب کرد. 
قطعنامه مصوب مجمع عمومی ملل متحد، دیکتاتوری آخوندی را به‌خاطر افزایش اعدامها، اعدام‌ در ملأ عام و استمرار اعدام نوجوانان محکوم کرد. 
در قطعنامه مجمع عمومی ملل‌متحد شکنجه و مجازاتهای بی‌رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز به‌ویژه شلاق‌ زدن و قطع اعضای بدن در ایران محکوم گردیده است. 
مجمع عمومی ملل‌متحد در قطعنامه خود محدودیتهای گسترده و جدی حق تشکل، آزادی اجتماع و آزادی عقیده و بیان در ایران محکوم شده است. 
تصویب شصت و یکمین قطعنامه محکومیت نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران توسط ملل متحد 
روز سه‌شنبه 27آبان (18نوامبر) خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، ضمن استقبال از صدور شصت و یکمین قطعنامه محکومیت درباره نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها، توسط کمیته سوم مجمع عمومی ملل متحد، گفت: این قطعنامه هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که «پرونده وحشتناک حقوق‌بشر رژیم آخوندی برای اتخاذ اقدامهای لازم‌الاجرا و بازدارنده باید به شورای امنیت ارجاع شود و مسئولان 120هزار اعدام سیاسی به عدالت سپرده شوند». 
سازمان ملل اقداماتی که کره شمالی، ایران و سوریه را مورد انتقاد قرار می‌دهد را تأیید می‌کند.

Thursday 18 December 2014

پورمحمدی: رئیس هر دستگاهی که پرونده فساد داشت، باید استعفا دهد


   پورمحمدی: رئیس هر دستگاهی که پرونده فساد داشت، باید استعفا دهد

resized_453647_681

وزیر دادگستری در پاسخ به پرسش روزنامه شهروند گفته است: رئیس هر دستگاهی که پرونده فساد داشته باشد باید استعفا دهد. 
به نوشته شهروند، مصطفی پورمحمدی روز گذشته در کنار نوبخت، سخنگوی دولت، به سؤالات خبرنگاران پاسخ داد. او در پاسخ به سؤال روزنامه شهروند مبنی بر این‌که نهادهای نظارتی روی بحث فساد کارهای زیادی انجام می‌دهند اما متأسفانه اخبار منتشر شده در این مورد قابل مقایسه نیست؛ از این رو آیا بهتر نیست به جای صرف انرژی در این کارگروه‌ها و نهاد‌ها به روش‌های اصلاح‌گرایانه روی آورد چراکه این روش نسبت به مبارزه با فساد هزینه کمتری دارد، گفت: بله. این مسأله را قبول داریم و اتفاقا یکی از مشکلات ما موازی‌کاری‌ها و تداخل فعالیت‌هاست که خود به نحوی فساد اداری را ایجاد می‌کند و موجب می‌شود بخشی از منابع ما به هدر برود. تعارض مدیریتی پیامدهای ناگواری خواهد داشت. یکی از مسائلی که ما تعقیب می‌کنیم ایجاد هماهنگی و کاهش موازی‌کاری‌هاست که برای به نتیجه رسیدن آن باید راه صحیح و تجربه شده و موفق جهانی را استفاده کنیم. دنیا امروز برای این‌که بتواند ماموریت‌های مختلف در یک نظام اداری گسترده را به‌خوبی انجام بدهد متکی به بانک‌های جامع اطلاعاتی است. 
پورمحمدی تأکید کرد: تا زمانی که این ساختار‌ها را ایجاد و کامل نکنیم نگران موازی‌کاری‌ها و تداخل‌ها هستیم البته از نظر نظارتی و ساختار بوروکراتیک می‌توان این موازی‌کاری‌ها را کاهش داد اما بازهم به مطلوب خود نخواهیم رسید. وزیر دادگستری با بیان این‌که دولت در دو جبهه‌ کارهای خوبی را تعقیب می‌کند، گفت: بخش اول درمورد کارهای ساختاری است. درحال روان کردن ساختار‌ها و کاهش موازی‌کاری‌ها هستیم. از سوی دیگر، بحث مبارزه با فساد در درون دولت را به شکل جدی آغاز کرده‌ایم. اینکه دولت همایش برگزار می‌کند و خود را درمعرض پاسخگویی قرار می‌دهد و مشکل و پرونده را متوجه دیگران نمی‌داند نکته اساسی است که باید آن را مغتنم دانست. دولت قبول دارد که نظام اداری و اقتصادی تحت مدیریت خود معیوب بوده و تولید فساد می‌کند و عده‌ای نیز درحال سوء‌استفاده از این وضع هستند. ما نمی‌خواهیم این گناهان را گردن دیگران بیندازیم. آن‌ها باید پاسخگوی مسئولیت‌های خود باشند. دولت می‌خواهد در بخشی که مسئولیت دارد سالم‌سازی انجام دهد. وی با تأکید بر این‌که دولت هیچ‌گاه علیه خود سیاه‌نمایی و سیاسی‌کاری نمی‌کند گفت: دولت امروز می‌گوید من به مشکل و عیب خود پی برده‌ام و به دنبال درمان جدی این مسأله هستم. رئیس‌جمهوری و آقای نوبخت به کرات تأکید داشتند که موضوع مبارزه با فساد موضوعی غیرقابل گذشت و غیرقابل انعطاف است. دو روز گذشته نیز اعلام کردند اگر در دستگاهی اتفاق ناگواری همچون پرونده‌های فسادی که در گذشته رخ داد ایجاد شود رئیس آن دستگاه باید از مسئولیت خود خداحافظی کند. ما با کسی تعارف نداریم بحث مبارزه با فساد با جدیت درحال تعقیب است. امروز نیز بحث اصلاح نظام اداری در هیأت دولت مطرح و تأکید شد دولت باید چابک و کوچک شود. پورمحمدی گفت: در طرف مقابل دولت جهت ایجاد بانک‌های اطلاعاتی و شفاف‌سازی تمام تلاش خود را انجام داده، در این هفته رئیس‌جمهوری و معاون اول دو دیدار با نظام بانکی کشور داشتند؛ در این دو جلسه تأکید جدی بر این بوده که نظام بانکی باید از شفافیت و تجمیع کامل اطلاعات برخوردار باشد. وزیر دادگستری دولت یازدهم با بیان این‌که مسأله حصر منوط به تصمیم مرجع مربوطه است، گفت: البته دولت نیز عضوی از این مجموعه است اما تصمیم‌گیرنده صددرصد در مسأله حصر نیست. پورمحمدی گفت: در مورد دخالت دولت در موضوع حصر به کرات گفته شده که دولت از ابتدا در این پرونده دخیل نبوده و هر تصمیمی را باید از مرجع مربوط به خود این مسأله انتظار داشت. 

ادعای تخلف ۴.‌۱ میلیارد دلاری از انکار دولت تا اصرار مجلس 
جوان در بین روزنامه‌های امروز کامل‌ترین پرونده در‌باره ادعای برداشت ۴.‌۱ میلیارد دلاری دولت از صندوق توسعه ملی را دارد. 
جوان نوشته: اصرار از مجلس انکار از دولت؛ این داستان برداشت ۴ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلاری پاستور از صندوق توسعه ملی است که دیوان محاسبات آن را خلاف قانون اعلام کرده است و در مقابل دولتی‌ها آن را رد می‌کنند. 
به گزارش «جوان»، اردیبهشت ماه سال جاری بود که چند چهره اقتصادی مجلس بر اساس گزارش رسمی دیوان محاسبات در تذکری به رئیس‌جمهور از برداشت غیرقانونی ۴.‌۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی توسط دولت یازدهم پرده برداشتند و اعلام شد که اسناد این برداشت غیرقانونی هم موجود است. 
با روشن شدن زوایای این برداشت غیر قانونی اما مسئولان دولتی آن را تکذیب کردند و تا به امروز نیز ادامه دارد؛ اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور روز سه شنبه در میان مدیران بانک‌ها از رسانه‌ای شدن این موضوع انتقاد کرد زیرا این اقدام یک راهکار «سری» بود؛ محمد باقر نوبخت یک روز پس از این گلایه، در قامتی رسمی‌تر به کلی این موضوع را رد کند: «ما هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده‌ایم و با توجه به شرایط تحریم همه اقدامات ما در چارچوب قانون است‌». 
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه رقم۴.‌۱ یک میلیار دلاری مربوط به صندوق توسعه ملی نبوده است که ما آن را به ریال تبدیل کرده باشیم، توضیح داد: این رقم مربوط به فروش نفت و می‌عانات گازی بوده است که بین خزانه، صندوق توسعه ملی و موضوع مربوط به فاینانس توزیع شده است پس اصلاً از منابع صندوق توسعه ملی برداشتی نشده است. 
وی اعلام آمادگی کرد تا با مسئولان هر دستگاه نظارتی که مدعی هستند دولت از منابع صندوق توسعه ملی مبلغ ۴.‌۱ میلیارد دلار را به ریال تبدیل و برداشت کرده است، صحبت کنم. 
نوبخت با تأکید بر این‌که تراز صندوق توسعه ملی مشخص است و برداشت‌های آن با اجازه رهبری انجام می‌گیرد، گفت: ‌به طور مثال برای حل موضوع آب از منابع این صندوق استفاده شد که گزارش‌های دقیق ‌آن موجود است و تمام اقدامات زیر نظر قوه مجریه نیست؛ چراکه دادستان کل کشور هم عضو هیأت امنای صندوق است، بنابر این اسناد صندوق طوری نیست که بتوان برداشت ۴.‌۱ میلیارد دلار را از آن کتمان کرد. 
نوبخت با بیان اینکه نمی‌دانم در پشت پرده چنین اخباری چه کسانی هستند، افزود: عده‌ای می‌خواهند مطالب غیر واقعی را به دولت انتساب دهند در حالی که دولت اگر بخواهد برداشتی از صندوق توسعه ملی داشته باشد مسیر قانونی آن را طی خواهد کرد. 
رئیس صندوق توسعه ملی نیز در حاشیه جلسه هیأت دولت گفت: دولت نه‌تن‌ها غیرقانونی بلکه از طریق قانونی نیز برداشت ۴.‌۱ میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی نداشته است و انتشار چنین اخباری کارهای سیاسی است که برای کشور مفید نخواهد بود. صندوق توسعه ملی آنقدر مستحکم است که دولت نمی‌تواند بدون مجوز قانونی برداشتی از آن داشته باشد و البته من به عنوان مسئول صندوق توسعه ملی می‌گویم دولت نه‌تن‌ها غیرقانونی بلکه از طریق قانونی نیز برداشت ۴.‌۱ میلیارد دلاری از صندوق نداشته است. 
صفدر حسینی همچنین در توضیح روند نظارت بر عملکرد صندوق توسعه ملی به ارائه گزارش بانک مرکزی طبق قانون و هر ماه یک بار از سهم صندوق از فروش نفت اشاره کرد و گفت: ‌در تمام ترازهای بانک مرکزی که در پایان هر ماه به صندوق توسعه ملی ارائه می‌دهد، تمام تغییرات اعلام می‌شود و به هیچ وجه در این گزارشات رقم ۴.‌۱ میلیارد دلار به عنوان برداشت وجود ندارد. 
وی با بیان اینکه در گذشته حساب ذخیره ارزی را داشته‌ایم که سازوکار مستحکمی نداشت، اظهار کرد: زمانی که وزیر اقتصاد بودم و این وزارتخانه را تحویل دادم در حساب ذخیره ارزی حدود ۱۲ میلیارد دلار منابع داشتیم و در سه سالی که صندوق توسعه ملی شکل گرفته است از منابع مالی مانده حساب ارزی تنها ۱۲ میلیون دلار به صندوق توسعه ملی واریز شده است. 
اما در مقابل این تکذیب‌ها، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با تأکید بر اینکه مطمئن هستیم دولت ۴.‌۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت کرده است، گفت: اگر مسئولان دولت بخواهند منکر شوند، سند معتبر دیوان محاسبات موجود است. 
غلامرضا مصباحی مقدم در گفت‌وگو با «فارس» تصریح کرد: داستان از این قرار است که یک شرکت نفتی به نام نبوک که طرف قرارداد یک شرکت دولتی ایران است ۴ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار بدهکار و مقرر بوده تسویه کند و مسئولان دولت این بدهی را تسویه شده فرض کرده‌ و به همین واسطه معادل آن را از حساب صندوق توسعه ملی برداشت کرده‌اند. 
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به عدم واریز بدهی شرکت نبوک به حساب ایران با گذشت چند ماه تصریح کرد: معادل ۴.‌۱ میلیارد دلار به ریال تبدیل شده و رشد پایه پولی که به یکباره در اسفند سال گذشته رخ داد، از این محل بود که به بازپرداخت بدهی دولت به پیمانکاران اختصاص یافت. 
وی با تأکید بر اینکه ما مطمئن هستیم این اتفاق (برداشت غیرقانونی ۴.‌۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی) رخ داده است، گفت: اگر مسئولان دولت بخواهند منکر شوند، سند معتبر دیوان محاسبات موجود است؛ البته وقتی این گزارش به دست من رسید تأمل کردم تا بررسی بیشتری از کانال‌ها انجام دهم و وقتی آن‌ها هم این گزارش را تأیید کردند، بازتاب رسانه‌ای پیدا کرد. 
مصباحی مقدم در پاسخ به این سؤال که آیا برداشت از صندوق توسعه ملی یا منابع عمومی کشور بدون مصوبه مجلس برای اولین بار رخ داده و در دولت‌های گذشته چنین اقدامی سابقه داشته است، اظهار داشت: چنین اقدامی به این شکل برای اولین بار است که رخ می‌دهد و نتیجه این اقدام در حوزه اقتصاد هم رشد نقدینگی و پایه پولی بود. 
وی اضافه کرد: بررسی متغیرهای پولی و نقدینگی در ماه‌های گذشته و اسفند ۹۲ هم برداشت ۴. ۱میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی و تبدیل آن به ریال را نشان می‌دهد. نرخ رشد نقدینگی به حدود ۳۰ درصد رسید. 
دیگر عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نیز با اعلام اینکه موضوع برداشت از صندوق توسعه ربطی به امنیت ملی ندارد که محرمانه باشد، گفت: اگر مصوبه برداشت ۴.‌۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی محرمانه بود، شورای عالی امنیت ملی این موضوع را اعلام می‌کرد. 
جعفر قادری در گفت‌وگو با تسنیم با تأکید بر اینکه خبر برداشت صورت گرفته از صندوق توسعه ملی محرمانه نبود، توضیح داد: اگر این موضوع توسط شورای امنیت ملی محرمانه اعلام می‌شد، ستاد تدابیر ویژه اجازه انتشار آن را نداشت، ولی وقتی این موضوع در کمیسیون‌ها اعلام می‌شد، ‌محرمانه نیست. 
نماینده مردم شیراز در مجلس با اظهار اینکه راه‌های دیگر برای تأمین منابع ملی وجود داشت، گفت: بنابراین نیازی نبود دولت این اقدام را انجام دهد.

دفاع پاسدار ضرغامی از "فردید"گرایانی مانند حسین شریعتمداری و صفار هرندی!


   دفاع پاسدار ضرغامی از "فردید"گرایانی مانند حسین شریعتمداری و صفار هرندی!

140627121037_zarghami_624x351_isna
پاسدارضرغامی / رئیس کنار گذاشته شدهء" صدا و سیما"-  پس از 16 آذر در همایشی مهندسی شده موسوم به "دانشگاه سدی دربرابر فتنه" !!! شرکت کرد تا در دفاع از عملکردش در جریان کودتای 88 ادعاهای بی پایه ای بنماید و تلاش کند تا بگِل مالی رخسار خورشید حقیقت را بپوشاند!
پاسدار ضرغامی از جمله ادعا کرد:
شخصیت‌های بزرگ انقلاب در مورد فتنه فرمایشات خوبی کرده‌اند. مثل آقایان صفارهرندی و شریعتمداری. ما زمانی که مسئولیت بر عهده داشتیم بیشتر عمل می‌کردیم اما حالا یواش یواش می‌توانیم در موردش صحبت کنیم. امروز مساله فتنه و قبحش مشخص شده. حوادث لیبی، سوریه و دیگر همسایگان ما نشان داد که اگر فتنه به نتیجه می‌رسید چه بر سر اسلام و ایران می‌آمد. دیدید که حتی بعد از آن غوغاها به سرعت عده‌ای گفتند تقلب نبوده؛ حتی رهبر معظم انقلاب با استفاده از حکم حکومتی چند روز اعلام نتیجه بررسی شورای نگهبان را عقب انداختند و با تمام نمایندگان کاندیداها جلسه گذاشتند. من در آن جلسه نبودم اما وقتی شنیدم به اوج مظلومیت ایشان پی بردم.
فتنه یک گرد و غبار است زمانی که صدام حمله کرد می‌دانستیم باید چه کنیم اما فتنه متفاوت است. همان خواصی که رهبری در فرمایشات تاریخی‌شان سال‌ها پیش در موردشان صحبت کردند بعد از انتخابات سال 88 جواب انتخابات را برنتافتند و اسم تقلب را بیرون آوردند. اصلا از قبل از انتخابات با پخش سرودهای چریک‌های فدایی در استادیوم آزادی و یا شعارهایی که اگر تقلب بشود بیرون می‌ریزیم و یا مصاحبه مکرر آن سرکار خانم که بارها به خبرنگار گفتند اگر اسم کاندیدایمان بیرون نیاید، مردم بیرون بیایند نشان می‌داد که می‌خواهند چه کنند.
با اینکه آقای ناطق نوری از برخی مسائل ناراضی بودند اما بعد از انتخابات در 25 بهمن با صحبت‌هایی که با ایشان داشتم در مورد فتنه موضع گرفتند. برخی از سران کشور نتوانستند این کار را بکنند. فتنه طوری است که بعضی‌ها نمی‌توانند در آن موضع بگیرند. نظر من در مورد آقای خاتمی همین است.
من بین موسوی و کروبی فاصله می ‌گذارم. موسوی آگاهانه ‌تر از کروبی حرکت می‌کرد و آقای کروبی کمتر در جریان مسائل خارج بود. این نظر کارشناسی من است. آقای خاتمی با همه ویژگی‌هایی که داشت و نقدی که خیلی ها به او وارد کردند گرفتار فتنه شد و سخت است که از آن برگردد. او تا آخرین لحظه اسیر بازی موسوی بود.
بعضی ها که فعال فتنه بودند امروز مدعی رهبری و مدیریت کلان کشور شده‌اند. موسوی از من خواست که در تلویزیون سخنرانی کنم با این که تصمیم سختی بود اما من گفتم که اشکالی ندارد و بیایند با کسی مثل آقای حداد عادل چند ساعت صحبت کنند اما او می‌گفت که نباید تنها بیایم،‌ بیانیه‌ای دارم و باید آن را برای مردم بخوانم. نمی‌شد که او را تنها بگذاریم تا بیاید و به همه مردم نظرش را بگوید

رشته های متنوع علمی در ممالک مسلمان در قرون گذشته


   رشته های متنوع علمی در ممالک مسلمان در قرون گذشته

ﺟﻨﺒﺶ ﻋﻠﻤﯽ در اﺳﻼم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_۱۳۹۳/۹/۲۵ - در مورد سرآغاز علوم در میان مسلمانان توجه به این نکته حائز اهمیت است که در ابتدا مسلمانان از آیه‌های متعدد قرآن مجید، که مؤمنان را به مشاهده طبیعت و مطالعه در اطراف آن دعوت می‌کرد، الهام می‌گرفتند. نخستین وحی که بر پیامبر اکرم نازل شد این بود که خداوند امر فرمود بخوان، بنویس و دانش بیاندوز: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَ‌أْ وَرَ‌بُّكَ الْأَكْرَ‌مُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.[علق/ ۵-۱]».
قرآن در اصل منبع اصلی علم محسوب می‌شد و مسلمانان موظف بودند که درباره طبیعت مطالعه و آن‌را به وجهی عقلانی تعبیر و تفسیر کنند. علاوه بر قرآن، پیامبر اکرم خود به کرّات و به فصاحت و قوت بر اهمیت کسب علم تأکید فرموده‌اند. بنابراین، تردید نیست که قرآن و اقوال حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) و اهل‌بیت ایشان منبع الهام اندیشه‌های فلسفی و علمی مسلمانان بوده است.[۱] علوم از منظر اسلام به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند:

دسته اول: علومی که از یادگیری و تعلیم آن‌ها صریحاً نهی شده مثل علم سحر و یا برای فرد و جامعه فساد‌آفرین هستند و همین‌طور علومی که شخص به قصد ضرر زدن به دیگران می‌آموزد، تعلم این دسته از علوم حرام می‌باشد مگر در مواقع ضرورت، مثلاً سحر را برای ابطال سحر دیگران بیاموزد.
دسته دوم: علومی که مشخصات گروه قبل را ندارند، که این‌ها نیز بر دو گروه‌اند؛ دانش‌هایی که مقدمه سازندگی مادی و یا معنوی، دنیوی و یا اخروی، فردی و یا اجتماعی می‌باشند و بدون آن‌ها اساس حیات مادی و معنوی انسان به مخاطره می‌افتد؛ تحصیل این علوم به صورت واجب عینی مثل شناخت عقاید و تکالیف شرعیه و یا واجب کفائی مثل علم طب و شیمی بر همگان لازم است. همچنین دانش‌هایی که نقش حیاتی در زندگی فرد و یا اجتماع ندارند که این گروه خود بر سه قسم‌اند؛ نخست هر دانشی که مقدمه تقویت بنیه مادی و یا معنوی فرد یا جامعه است و با قصد قربت فرا گرفته شوند(مستحب). بخش دوم؛ همین دانش‌ها اگر بدون قصد قربت آموخته شوند(مباح). و سوم هم دانش‌هایی که مقدمه فساد نیستند اما سودی نیز در برندارند و موجب تضییع عمر گردند(مکروه).[۲]

تاریخ علم در اسلام به ما نشان داده است که در قرآن هیچ چیزی مانع از تجربه موفقیت‌آمیز علم نیست. شکوفایی علم در کشورهای اسلامی در چندین قرن پیش این امر را به وضوح نشان می‌دهد. هرچند که نویسندگان مختلفی به تبیین چرایی افول علم پس از این دوره پرداخته‌اند. ولی این بدین معنا نیست که علم نمی‌تواند بار دیگر در آینده شکوفا گردد. به علاوه، مفهوم «علم اسلامی» به ما یادآور می‌شود که علم، مستقل از جامعه نیست، بلکه باید تحت سیاست عمومی، در خدمت اهداف آن باشد. پس از تفاوت بین علم امروز و علم اسلامی آن است که در اسلام بین هدف‌ها و وسایل علم تفاوتی وجود ندارد و هر دو تابع ملاک‌های اخلاقی و ارزشی اسلام‌اند. در مجموع، علم اسلامی به معنای پرداختن به علم مفید هماهنگ با مذهب جامعه است. دانشمندان مسلمان از آن جنبه‌های اخلاقی که ذاتی علم اسلامی است رهنمود گرفتند، جنبه‌های چون توجه به رفاه اجتماعی و مصلحت عمومی، ترویج توحید، علم، عدل و عبادت. آنان مجهز به سلاح این فلسفه، تشویق می‌شدند که علم را به نحوی توسعه بخشند که به ارزش‌های حیات، نیازهای اساسی انسان، محافظت از طبیعت و منفعت اجتماعی توجه شود. به علاوه، مشاهده‌ها و آزمایش‌های نظام‌دار و تحلیل دقیق ریاضی آن‌ها برخی از ویژگی‌های علم اسلامی در تاریخ است. این مفاهیم در شکل بخشیدن به فعالیت‌های دانشمندان مسلمان در قرون وسطی نقش مسلطی داشت. در ضمن این مفاهیم آن‌قدر پویایی دارند که همان سنت در جهان معاصر بازآفرینی کنند. سرانجام می‌توان گفت که علم اسلامی را باید نه همچون پاره نظامی از علم غربی بلکه برحسب خود آن ارزیابی کرد. این ارزیابی مستلزم تحلیلی از تاریخ اسلام است تا کیفیات شاخص آن روشن شود و در نهایت عناصری که ممکن است علم جدید اسلامی را تشکیل دهند معلوم گردد.[۳]

جنبش علمی در جهان اسلام:
سرآمدان جنبش علمی در اسلام در بیش از یک رشته استاد بودند و در چندین موضوع تبحر داشتند. بنابراین یک پزشک در عین‌ حال ممکن بود یک فیلسوف، متألّه، ریاضی‌دان، شیمی‌دان، جغرافی‌دان، شاعر یا حقوق‌دان باشد. رازی بیش از ۱۷۰ کتاب و رساله در طب، علوم طبیعی، شیمی، فلسفه، الهیات، ریاضیات، منطق، مابعدالطبیعة و موضوعات متنوع دیگر تألیف کرد. عمر خیام نمونه دیگری است. وی شاعر بزرگ و ریاضیدانی برجسته بود که در هندسه تحلیلی پیشکسوت دکارت محسوب می‌شد.[۴]
طی چندین قرن، دانشمندان مسلمانی که هریک در رشته مربوطه خود سرآمد دوران بودند، علم را فعالانه در بسیاری از سرزمین‌های جهان اسلام پی‌ریزی کردند. در این کوشش دستاوردهای دانشمندان مسلمان تنها می‌توان برخی از جنبه‌های پر اهمیت چهار علم ریاضیات، نجوم، شیمی، فیزیک ذکری به میان آورد.

۱- ریاضیات؛ در واقع همه شاخه‌های ریاضیات امروز را می‌توان به تلاش‌های دانشمندان مسلمان نسبت داد. ارزشمندترین سهم مسلمانان در ریاضیات به کار بستن اعداد عربی و سیستم اعشاری (ده‌دهی) است. پیش از قرن نهم (قرن سوم ه.ق) اعداد رومی معمول بود که در آن «صفر» وجود نداشت. مسلمانان صفر را معمول کردند که کار ریاضیات را ساده‌تر می‌کرد. اروپائیان روش جدید را «الگوریتم» نامیدند که از نام خوارزمی (وفات ۲۳۲ ه.ق) گرفته شده است. جبر، که ابداع خوارزمی بود، بعداً توسط عمر خیام (وفات ۵۱۵ یا ۵۱۷ ه.ق) تکمیل گردید. خیام هندسه تحلیلی را تکامل بخشید، بعلاوه عملاً همه انواع معادلات مکعب را با استفاده از مقطع‌های مخروطی حل کرد. به همین ترتیب مسلمانان مبتکران هندسه مسطحه و کروی بودند. ابوعلی حسن بن هیثم (وفات ۴۳۰ ه.ق) و ثابت بن قره (وفات ۴۳۰ ه.ق) پیشتازان این رشته‌ها بودند. در حوزه مثلثات، نظریه توابع، «سینوس»، «کسینوس» و «تانژانت» توسط ریاضیدانان مسلمانان شکل گرفت. محمد بن بتانی (وفات ۳۱۷ ه.ق) بنیان‌گذار این رشته محسوب می‌شود.
۲. نجوم؛ نجوم نزد مسلمانان از علوم دقیقه‌ای بود که تحت عنوان ریاضیات طبقه‌بندی می‌شد. موقعیت، حرکات ستارگان و بیان آن‌ها به زبان ریاضی و تعیین اوقاف و فصول از جمله موضوعات نجوم بود. نجوم در دریانوردی و سفر در بیابان‌ها نیز کارایی داشت. منجمان مسلمان در جریان فعالیت‌های خود رصدخانه‌هایی ساختند و ابزار وسایل رصد کردن را ابداع یا تکمیل کردند. از جمله اسطرلاب، ساعت، سوزن‌های مغناطیسی (برای دریانوردی)، قطب‌نما و ابزار و وسایل متعدد دیگر.
۳- شیمی؛ جابر بن حیان پدر شیمی نظیر نقش ارسطو در فلسفه است. وی روش‌های تکلیس، تبلور، محلول‌سازی، تصفیه و احیا یا استحاله را تکمیل کرد. در مقام آزمایشگری بزرگ آزمایشگاه مجهزی در کوفه داشت که دوازده قرن پیش، هنوز در شیمی و صنایع شیمیایی امروز معتبر است. از جمله روش‌های تصفیه فلزات، رنگ کردن و لباس و چرم، ضد آب کردن لباس از طریق نوعی روغن جلا و جلوگیری از زنگ زدن آهن.
۴- فیزیک؛ در مطالعه طبیعت، کسانی چون قطب‌الدین شیرازی (وفات۷۱۰ ه.ق) ابن هیثم، بیرونی و عبدالرحمان خازنی (پنجم و ششم ه.ق) به مشاهده، آزمایش و تحلیل داده‌های ناشی از مشاهده و تجربه می‌پرداختند. کار ابن هیثم در نورشناسی (optics) بیسار پر اهمیت بود و از این رو او را بنیان‌گذار نورشناسی مدرن می‌دانند. کتاب المناظر وی به لاتین ترجمه شد و قاعدتاً باید بر مطالعات بعدی "راجر بیکن" و "ویتلو" تأثیر گذاشته باشد. وی در کتابش قانون شکست نور را در هنگام عبور از دو واسطه متفاوت تعیین کرد. او اعلام کرد که نور از شیء به چشم ساطع می‌شود و چشم را به مشابه یک دستگاه انکسار نور مورد بررسی قرار می‌دهد. به علاوه، در مورد پدیده شکست جوی نور تحقیقاتی انجام داد و عدسی‌ها و آینه‌ها را بررسی و تکمیل کرد. او نخستین کسی بود که پدیده «اتاق تاریک» (camera obscura) را در خلاف کسوف شرح داد. وی در مورد حرکت اجسام نیز مطالعاتی انجام داد و نتیجه گرفت که حرکت، اصل لختی (اینرسی) را کشف کرد و اظهار داشت که جسم متحرک تا ابد حرکت می‌کند مگر اینکه نیرويی آن را متوقف کند یا حرکت آن را تغییر دهد. بیرونی نابغه دیگری بود که جغرافی‌دان، ریاضی‌دان و منجم و فیزیک‌دان بود. کتاب «التفهیم لاوائل التنجیم» او طی چندین قرن متن درسی بود و «قانون مسعودی» وی اثر کلاسیک نجومی اسلامی محسوب می‌شد. وی در موضوع ثقل ویژه (چگالی نسبی) مطالعاتی کرد و فرمول‌هایی را برای تعیین وزن مطلق و وزن مخصوص تمام اشیاء را ارائه داد. خازنی طبیعی‌دان بزرگ دیگری بود که در زمینه مکانیک و هیدرواستاتیک به مطالعه پرداخت. کتاب میزان‌الحکمة وی به طور عمده به این دو موضوع اختصاص دارد. این کتاب یکی از برجسته‌ترین آثار در زمینه مکانیک، هیدرواستاتیک و فیزیک در قرون وسطاست. خازنی وزن و چگالی هوا را اندازه‌گیری کرد و کشش سطحی مایعات را مورد مطالعه قرار داد. کتاب او حاوی نظریه‌ای در مورد ثقل است، که به نظر وی نیرویی مرکزی است که به سمت مرکز عالم (یعنی کره زمین) گرایش دارد. بنوموسی، ابن‌سینا و شیرازی نیز با مکانیک و هیدرواستاتیک سروکار داشته‌اند. شیرازی که در باب مکانیک، نورشناسی و پدیده‌های جوی آثاری دارد، نخستین کسی بود که توضیح داد رنگین‌کمان از شکست اشعه خورشید در قطرات ریز آب موجود در هوا ایجاد می‌شود.
سرانجام، باید افزود که مسلمانان در علوم متعدد دیگری چون طب، کشاورزی، دریانوردی، معماری، جغرافی و غیره نیز تبحّر و استادی خود را نشان دادند. حتی در همین توضیح مختصر هم مشاهده ﻣﯽ‌كنيم چگونه مسلمین متقدم چنین علوم مهمی را پروراندند که بعدها با انتقالشان به غرب راه علوم و تکنولوژی پیشرفته‌تر هموار گردید.[۵]
پی‌نوشت‌ها:

[۱]. سیر تفکر علمی در نزد مسلمانان، کاووس محنک، دانشگاه بین‌المللی ژاپن، رهیافت، شماره پنجم، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.
[۲]. سیمای علم و حکمت در قرآن و حدیث، محمدی ری‌شهری، دارالحدیث، اول، ص ۱۵۱.
[۳]. سیر تفکر علمی در نزد مسلمانان، کاووس محنک، دانشگاه بین‌المللی ژاپن، رهیافت، شماره پنجم، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.
[۴]. همان
[۵]. همان

Wednesday 17 December 2014

بازگشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به میدان


   بازگشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به میدان

a079453551214102a
و حکایت مصلحت همچنان باقی است ...
برنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری از دیدار شورای مرکزی بازشناسی نهضت جنگل با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: یکی از میهمانان، از هاشمی به عنوان "امین تاریخ " نام می برد. تاریخ نگاری که اگر نبود خاطراتش، شاید امروز تاریخ دیگری درباره انقلاب نوشته بودند!. می گوید مظلومیت هاشمی از همین جا شروع می شود. "هاشمی" امروز سنگر اصلی مبارزه با تاریخ سازی جعلی انقلاب است. آنهم به دست انقلابی های تقلبی. درست شبیه آنچه بر سر میرزای گیلانی آمد که اوّل بدنامش کردند. بعد منزوی و در نهایت به خاکش انداختند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در متن کامل این حاشیه نگاری آمده است:

امروز 17 آذر 93 است. یک روز آفتابی و سرد. قرار است اعضای شورای مرکزی بازشناسی نهضت جنگل با آقای هاشمی دیدار کنند. دیداری از جنس تاریخ. از در مجمع به سرعت می گذرم و به جلسه می رسم. میهمانان مشغول گفتگو هستند. در گوشه ای از جلسه جایی پیدا می کنم و می نشینم. گفتگوی جالبی میان مهمانان در جریان است.
آقای هاشمی هنوز نیامده، بحث جالبی درگرفته. بحث ولایتیون زمان شاه است. همانها که امروز هنوز حسرت همان ولایت را می کشند. "ولایتی"، که مردم در آن نه جایگاهی دارند و نه لیاقتی. سیاهی لشگرهایی هستند که فقط باید اطاعت کنند و بس.
عنوان «ولایت» برای اینها به فرموده امام(ره) فقط وسیله کسب است. کسب سهم لازم از قدرت حاکم. امام، پرچم ولایت فقیه را مقابل همین ولایتیون علم کردند. «ولایتی» که  هم تفسیرش مردمی شد و هم مرجع نظارتش مجلس خبرگان قرار گرفت. آقای هاشمی سالهاست فریاد می زند که: «ولایتیون شاه هنوز فعالند». برای آنکه «ولایت فقیه» در حصر متحجران نرود. برای آنکه وسیله تکسب و تعیش آنها نشود. برای اینکه "ولایت فقیه" را از مردم جدا نکنند، هاشمی امروز مقابل همان مارهای خوش خطی ایستاده که خون به دل امام کردند. آقای هاشمی امروز وقتی می گوید «برای ریاست خبرگان می آیم» از برای مقابله با همین جریان است. جریانی که مردم را اصلاً به رسمیت نمی شناسد. مردم در تفکر این جریان نه لیاقت «ولی فقیه» را دارند و نه حق تعیین سرنوشت خود را در انتخابات. هاشمی مقابل اینها تمام قد ایستاده است. در کنار امام و رهبری. تا هم "میزان"، رأی ملّت است، باقی باشد و هم «حق النّاس» معیار هر انتخاباتی بماند.
صدای صلوات میهمانان می آید. آقای هاشمی وارد می شود. قامت آیت الله را برافراشته‌تر از همیشه می‌‌بینم. با صورتی گلگون و خندان. رسم دیرین هاشمی همین است. غم هایش را برای خود نگه می‌دارد و لبخندش را برای دیگران. ولی فقط خدا می داند که چه زخم هایی بر دل هاشمی است. هم از کین متحجران و هم از نمک نشناسی برخی دوستان. همانها که سالهاست که از هاشمی یا نردبان ترقی می سازند و یا سپر بلاها. عافیتشان هم که جور می شود، خیلی زود فراموش می کنند کرامتش را. برخی اوقات از این همه کرامت یکطرفه آیت الله دلگیر می شوم. ولی تا لبخند هاشمی را می بینم، می فهمم چقدر راضی است بر این مظلومیت خودخواسته.
این چه استغناست یا رب، وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست


میهمانان که شروع به سخن می کنند، هم از میرزا کوچک خان می گویند و هم از هاشمی. از میرزا کوچک خان و مظلومیت و تقاص ظلم روسها به او می گویند. از حرفهایی که میرزا کوچک به ناروا شنید و دم نزد. از فروپاشی شوروی هم می گویند که پاسخ تاریخ بود به خنجرهای از پشت روسها. به مرد مبارزه و مصلحت جنگل.
میهمانی، از هاشمی به عنوان امین تاریخ نام می برد. تاریخ نگاری که اگر نبود خاطراتش، شاید امروز تاریخ دیگری درباره انقلاب نوشته بودند!. می گوید مظلومیت هاشمی از همین جا شروع می شود. "هاشمی" امروز سنگر اصلی مبارزه با تاریخ سازی جعلی انقلاب است. آنهم به دست انقلابی های تقلبی. درست شبیه آنچه بر سر میرزای گیلانی آمد که اوّل بدنامش کردند. بعد منزوی و در نهایت به خاکش انداختند.  شیوه انقلابی های تقلبی در طول تاریخ همواره یکی بوده. در اوج مبارزه گوشه گیرند. در زمان پیروزی می شوند رفیق قافله و بعد هم مدعی مالکیت!. تکرار تاریخ درست در همین جاهاست. عبرت تاریخ هم همینطور. تکرار تاریخ تکرار مظلومیتهاست. عبرت تاریخ هم سرنوشت ظالم هاست. روحانی و غیر روحانی هم نمی شناسد!.
صحبتهای میهمانان را به اشاره ای نوشتم و گذشتم. "العاقل یکفیه الاشاره". نوبت سخنان آقای هاشمی می رسد. باب شوخی را همان اول کار باز می کند. شوخی جالبی می کند با حرف یکی از میهمانان که بعد از صحبت با لهجه شیرین گیلگی به آقای هاشمی اظهار محبت کرده و خودش گفت: با لهجه شیرین گیلگی که آیت‌الله با لبخند می‌گوید: فکر نکنم لهجه گیلکی تو آنقدرها هم که تعریف کردی، شیرین باشد!. صدای خنده و دست زدن میهمانان، سالن را پر می کند. یکنفر شمالی هم  که بغل دست من نشسته، می گوید: خداروشکر، دامادهای آقای هاشمی هر دو گیلانی اند!.
آقای هاشمی بعد از این شوخی کوتاه، سریع سراغ اصل مطلب می رود. سراغ عبرت تاریخ. سراغ مظلومیت آنانکه پای مصلحت اسلام و ایران، جان داده اند. از امیرکبیر فراهانی و میرزای گیلانی تا رئیسعلی تنگستانی. سردمداران حرّیت و آزادیخواهی اسلامی. هاشمی اینها را مصداق اسلام پویا می‌داند. اسلامی که قلّه آن را امام راحل در جمهوری اسلامی بنا نهاد. نظامی اسلامی، که هم خون مدرّس در رگهای آن جاری شد و هم خون میرزا کوچک جنگلی و امیرکبیر. جمهوری اسلامی حاصل دهها سال مجاهدتهای چنین بزرگانی بود که ایرانی می خواستند آباد و آزاد و متّکی بر آرای مردم. "با مردمی که اسلام در گوشت و پوست و خون آنهاست". البته اسلامی که عالمان آزاد اندیش، منادی آن باشند، همان اسلامی که مقبولیتش را از مردم می گیرد. نه اسلامی که بعضی‌ها در منبر و روضه و مداحی‌اش یکبار هم نام مردم را نمی برند. مبنای اسلام برای امام و امثال مدرّس، میرزا کوچک جنگلی  و امیرکبیر جملگی در یک کلمه خلاصه می شود: «حق النّاس». حقی که خداوند حرمتش را حتی بر جزای حق خویش هم مقدم می داند.
آقای هاشمی تعبیر عجیبی هم درباره میرزا کوچک خان بکار می برد. از تنهایی رسانه ای اش. از اینترنت و ماهواره ای که در زمان او نبود و امروز هست. از اینکه انتشار حرفهای آزادیخواهانه امروز چقدر آسانتر از آن روزهاست. مخالفان اینترنت و ماهواره از همین می ترسند. وگرنه اسلام، نه تنها هراسی از آزادی بیان ندارد، بلکه مشوق آن نیز هست. شنیدن تمام سخنان و پذیرش بهترین آنها، حکم صریح قرآن است. آقای هاشمی اینها را می گوید تا همه بدانند. عصر امروز عصر بستن اینترنت و شبکه های اجتماعی نیست. عصر جمع کردن ماهواره نیست. عصر کر و کور خواستن مردم نیست. در یک کلمه عصر بقای حکومتها به روش های امنیتی نیست. امروز عصر آگاهی است. عصر تحقق وعده قرآن. "وَکَذلِکَ جَعَلناکُم اُمَّةَّوَسَطًا لَّتَکُونُوا شُهَداء عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُم شَهِیدًا".
آقای هاشمی حرف آخر خود را خیلی صریح می زند. از اینکه چشم امید دشمنان ملّت به حضور تندروهاست، برای چپاول و به یغما بردن منافع ملّی. درست مثل اتفاقی که در دولت قبل می افتاد که هم چوب حراج بر تاریخ انقلاب زدند و هم بر منافع ملّی. همان دولتی که فسادهای عیانش نه تنها نادیده گرفته می شد، بلکه بابتش تعریف هم می شنید!. آقای هاشمی این را برای ناامیدی مردم نمی‌گوید. برای عبرت تندروها می گوید. برای آنها که خواب بازگشت می ببینند. تا بدانند راهی برای بازگشت به گذشته نیست. چرا که «هیچ‌کسی را دیگر توان مقابله با خواست جوانان آگاه نیست».
هاشمی این را می گوید تا همه بدانند امروزاکثریت ملّت، اعتدال می خواهد، تعامل با دنیا می خواهد، پیشرفت اقتصادی می خواهد، خشک مقدسی نمی خواهند. شعار نمی خواهند، افراطی گری نمی خواهند. این راه بی بازگشت یک ملّت است. چه اقلیتی تندرو بپذیرد یا نپذیرد. هاشمی خوب می‌داندعصر امروز، عصر بیداری است، عصر بیداری اعتدال.
روایت مصلحت همچنان باقی است....

Tuesday 16 December 2014

گذار آیت الله هاشمی رفسنجانی از فاز سکوت و ایستادگی، به فاز تهاجم سنگین و حمله خطی


   گذار آیت الله هاشمی رفسنجانی از فاز سکوت و ایستادگی، به فاز تهاجم سنگین و حمله خطی

n00001735-r-b-004_0
حمله بسیار شدید اللحن و غافلگیرانه و هنجارشکنانه دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی به "سیدمحمدخامنه ای" برادر بزرگتر علی خامنه‌ای رهبر نظام در پاسخ به اتهامات طرح شده توسط وی در شماره اول نشریه نوظهور موسوم به "رمزعبور"
آقای سید محمد خامنه‌ای، احتمالاً ... به عنوان «مرده‌ای در میان زندگان» آن روز را از تقویم عمر خویش کم کرده بود
با صدور بیانیه ای شفاف دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی به اتهامات  سید محمد خامنه ای پاسخ داد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:

آنانی که عبارت تنبیهی و سؤالی «این تذهبون؟!» را در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی شنیده‌اند، خوب می‌دانند که امام عزیز این عبارت را زمانی بر زبان جاری کردند که گروهی با تجاهل و تغافل، نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی، در صدد آمریکایی جلوه دادن مبارزات مردم و نهضت روحانیت در ایران بودند، اما خوب است که قبل از ورود به مبحث، از سابقه این اصطلاح در تاریخ اسلام بدانیم که بسیار خواندنی و شنیدنی است.
خداوند متعال در سوره تکویر پس از سوگندهای محکم بر حقانیت قرآن و رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «انه لقول رسول کریم» و در ادامه با ردّ سخنان توهین‌‌آمیزی که کافران و مشرکان علیه پیامبر(ص) و اسلام در جامعه پخش می‌کنند، در آیات 22 تا 25 می‌گویند: «پیامبر دیوانه نیست و در موارد وحی، بخیل نیست و قرآن کلام شیطان رجیم نیست» و سپس با قهر الهی خویش می‌فرمایند: «فاین تذهبون؟!»
حضرت علی(ع) نیز در خطبه 87 نهج‌البلاغه، با دلی پرخون، از علمایی گلایه و شکوه می‌نمایند که «خویش را عالم خوانده، در صورتی که عالم نیست، یک سلسله نادانی‌ها را از جمعی نادان‌تر فرا گرفته! و مطالبی گمراه کننده از گمراهانی آموخته، دام‌هایی از طناب‌های غرور و گفته‌های دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواسته‌های خود تطبیق می‌دهد، حق را به هوسها و خواهش‌های دلش تغییر می‌دهد و می‌گوید از بدعت‌ها کناره گرفته‌ام، ولی در آنها غلت می‌زند، چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حیوان، راه هدایت را نمی‌شناسد، پس او مرده‌ای است در میان زندگان»
امام علی(ع) در ادامه خطبه خویش می‌فرمایند: «فاین تذهبون و انی توفکون و الاعلام قائمه و الآیات واضحه و المنار منصوبه فاین یتاه بکم و کیف تعمهون؟!» یعنی: کجا می‌روید؟ رو به کدام طرف می‌کنید؟ پرچم‌های حق برپاست، نشانه‌های آن آشکار است! با اینکه چراغ‌های هدایت نصب گردیده است، باز گمراهانه به کجا می‌روید؟ چرا سرگردانید؟!»
این سخنان که معلوم است از نهایت خشم مولی الموحدین علی (ع) نسبت به جهالت یک عده عالم!! بر زبان آمده، در طول 1400 سال تاریخ اسلام در نهج‌البلاغه مستور بود، تا اینکه دوباره در 29 آبان سال 1360 ( در حمله گروهی به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به خاطر جریان مک‌فارلین) بر زبان سلاله پاک آن امام همام، یعنی امام خمینی(ره) جاری شد و با اینکه آن عزیز مهربان تأکید می‌کنند که «نمی‌خواهم در این روز مبارک (عید مبعث) اسباب افسردگی اشخاص بشوم» چنان ناراحت، افسرده و خشماگین هستند که با همه مهربانی‌هایش، می‌فرمایند: «چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟ من نمی‌توانم  آن طوری که می‌خواهم، با شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟!
امام(ره) در ادامه تأکید می‌فرمایند: «لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما را چه شده است این‌طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان. من بعضیتان را می‌شناسم، شما این‌طور نبودید. من امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود. من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را ...» (صحیفه امام، جلد 20، صفحات 159 تا 163)
سال‌ها گذشت و ناگهان یکی از همان مخاطبان عتاب‌آلود امام خمینی(ره) در ماجرای مک فارلین، در تناقضی آشکار، اول می‌گوید: «من قبول نکردم که آن نامه [به وزیر امور خارجه] را امضا کنم، قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم.» در ادامه می‌گوید: «کار درستی کرده‌ایم.» این آقا که نامش در تاریخ انقلاب اسلامی یک‌بار، آن هم به خاطر حمله به دلسوزان انقلاب و به عنوان مخاطب امام راحل در «این تذهبون؟» آمده، ماجرای مک ‌فارلین را که امام عزیز آن را باعث «به عزا نشاندن کاخ سفید» می‌دانند (صحیفه، ج 20، ص 160)، موجب «افتضاح» ایران می‌خواند!
گویا این شخص با سؤاستفاده از فضای غبارآلوده زمان که یاران و اهل بیت امام عزیز را به جرم وابستگی‌های علمی و نسبی می‌نوازند و دیگران به تماشا نشسته‌‌اند و فعلاً سکوت اختیار کرده‌اند! متوسل به نشریه‌ای وابسته به جریان انحرافی می‌شود که فهرست مطالب آن در 7 شماره نشان می‌دهد که از الفبای رسانه‌ای، فقط توهین و تهمت را به عنوان «رمز عبور» از راه اندیشه‌های امام و زنده نگه داشتن القائات جریان انحرافی، آموخته است که البته بر گردانندگان آن نشریه هرجی نیست.
اما تعجب از رسانه‌های مدعی ارزش‌مداری و پیروی از امام و رهبری است که با ذوق و ولع تمام، هر مطلبی را، ولو حاوی توهین به امام(ره)، رهبری و بزرگان انقلاب اسلامی، صرفاً به خاطر اینکه توهین به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن برجسته است، منتشر می‌کنند و گویا هدف، آن‌چنان وسیله را برایشان توجیه می‌کند که فراموش کرده‌اند، مطالب نویسنده سراسر توهین به امام امت(ره)، رهبری نظام و نظام اسلامی است. فراموش کرده‌اند، آیت‌الله بهشتی، اگر تمامیت‌خواه بود که بفرموده امام خمینی(ره) «مظلوم نمی‌زیست و مظلومانه به شهادت نمی‌رسید.»
اما خطاب ما در این مقال به آقای سید محمد خامنه‌ای است که به خاطر کسوت و نسبت خویش، باید آیینه تمام نمای انصاف، عدالت و حقیقت باشد. شخصیتی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در گرماگرم همان روزهایی که جامعه به خاطر ناراحتی امام به چنان حالتی رسیده بود که خود او فکر می‌کرد: «پاسداران در مجلس اسلحه به روی وی خواهند کشید»، درباره کارشان می‌گوید: «آنها به وظایف نمایندگی عمل کرده‌اند.» (خاطرات سال 66، دفاع و سیاست، ص 49، پنج‌شنبه 13 فروردین)
کاش دایره توهین‌های آقای محمد خامنه‌ای و افرادی امثال ایشان که معلوم است به خاطر سرباز کردن  یک دمل چرکین 28 ساله است، با هر دلیل و انگیزه‌ای، محدود به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود و مانند بعضی از گروه‌های دیگر، با توهین و تهمت به «هاشمی عزیز» (در تعبیر امام راحل) روح بغض‌آلود خود را تسکین می‌داد، اما گویا کینه‌های او نسبت به شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آن‌قدر عمیق است که ابایی ندارد برای تخریب ایشان دانسته یا ندانسته اندیشه‌های امام را به آتش بکشد و بر تفکرات مدبرانه ایشان، خاکستر فریب بپاشد و بگوید که انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بود!! ابایی ندارد آیت‌الله دکتر بهشتی را که با عمّامه در آتش کینه نفاق سوخت و به تعبیر امام راحل به تنهایی یک ملت بود و مظلوم شهید شد و هنوز هم مظلوم است، با «ظاهری لیبرالیستی» و «تمامیت خواه» بخواند. ابایی ندارد مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی، فرزند برومند امام (ره) را مستقیم و یا با عبارت «جماران نشینان» شریک توطئه آمریکایی‌ها و القاء کنندگان مطالب خلاف واقع و گزارش‌های دروغ به امام معرفی کند. ابایی ندارد حتی برادرش، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب و 80 مجتهد فقیه مجلس خبرگان را در انتخاب رهبری پس از امام، فریب خورده آمریکا بنامد و بالاتر از همه ابایی ندارد که بگوید امام از اوّل تا آخر مبارزه و پیروزی، تحت تأثیر گروهی بودند که برای آمریکا کار می‌کردند و امام تصمیمات مهم خود را براساس القائات دیگران و اطرافیان می‌گرفتند!!
به قول مولا علی (ع) به خاطر طناب غرور، حق را به هوس‌ها و خواهش‌های دلش تغییر داده و با اینکه پس از آن نهیب امام راحل، امضای خود را پس گرفته بود، اما انگار دقیقاً مصداق همان جمله امام علی(ع) است، چون «گفته بود از بدعت‌ها کناره گرفته‌ام، ولی در آنها غلت می‌زد.»
آقای سید محمد خامنه‌ای در داستان‌های تخیّلی که برای ارضای نفسانیات خود ساخته، درباره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گوید: «اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن!! نزدیک شود و این یک توطئه آمریکایی بود.»، حال آنکه در مهرماه 1366 که هنوز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی بود و آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور و امام(ره)  در قید حیات بودند، وقتی از آیت‌الله خامنه‌ای می‌پرسند: «نظر شما در مورد کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی برای آینده ریاست جمهوری چیست؟» می‌فرمایند: «البته این قضیه هنوز مطرح نشده، ولی من آقای هاشمی رفسنجانی را برای همه مسؤولیت‌ها صد درصد می‌پسندم و تأیید می‌کنم. من شخصی گیراتر، شیرین‌تر، محبوب‌تر و کارآمدتر از آقای هاشمی رفسنجانی در بین مسؤولین جمهوری اسلامی ایران برای پست ریاست جمهوری و دیگر مسؤولیت‌های مهم سراغ ندارم.» (روزنامه رسالت، 27 مهرماه 1366)
آقای سید محمد خامنه‌ای، احتمالاً در روز رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نبودند و یا احتمالاً به قول امام علی(ع) به عنوان «مرده‌ای در میان زندگان» آن روز را از تقویم عمر خویش کم کرده بود، وگرنه همگان می‌دانند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چه نقشی در آن مقطع برای تعیین رهبری داشته‌اند!! و خنده‌دار است که ادعا می‌کند: «ریاست جمهوری هاشمی مقدمه‌ای برای هماهنگ‌سازی امور و زمینه‌سازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود، ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریباً بی‌مقدمه مجلس خبرگان، [آیت‌الله] خامنه‌ای انتخاب شدند و کار از کار گذشت.» امروز دیگر حتی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در ایران می‌دانند که ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پس از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی بود و این‌گونه سخن گفتن، مصداق همان جمله امام علی(ع) است که «عالم نیست، یک سلسله نادانی‌ها را از جمعی نادان فرا گرفته و مطالبی گمراه کننده را از گمراهانی آموخته.»
اگر چه  پاسخ  گفتن  به ادبیات  ساختار شکنانه  آقای  محمد  خامـنه‌ای در شـأن  هیـچ  شخصیت  حقیقی و حقوقی  در جمهوری  اسـلامی نیست، اما  چون مستمسک  همه کینه‌ جـویان انقلاب،  نظام  اسلامی ، امـام  راحـل  و   شهـدای  عزیز  شد  و  نوعی یـأس انقـلابی را در جـامعـه ایـران اسـلامی تزریق می‌کند، باید گفت که حقانیت راه امام(ره) و انقلاب اسلامی آن قدر آشکار است که با چنین ابرهای تیره و تاری کتمان نمی‌شود.
البته سابقه محبت‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به ایشان به سال‌های قبل از انقلاب می‌رسد و مطالب زیادی از حرف‌ها و اقدامات ناسپاسانه وی هست که به خاطر حفظ آبرو و حرمت بیت شریف خامنه‌ای، به خصوص رهبر معظم انقلاب، از بیان آن خودداری می‌کنیم و امیدواریم مردم عزیز از تکرار توهین‌های این شخص به امام عزیز، رهبر معظم و بزرگان شهید انقلاب در این مقال بر ما ببخشایند که برای تبیین موضوع لازم بود!!
و کلام آخر اینکه چرا کسانی که در جریان تصمیمات انقلاب، دفاع مقدس، توطئه‌های ریز و درشت ضد انقلابیون و منافقین در این کشور هستند، در این‌گونه موارد که بدیهات انقلاب تحریف و تخریب می‌شود، سکوت کرده و برای دفاع از نظام اسلامی، سخنان سخیف و داستان‌سرایی‌های تخیلی گروهی بغض‌آلود را پاسخ نداده و تماشاچی شده‌اند؟!

مسؤول دفتر آیت الله هاشمی

تحلیل سایت العربیه از بیانیه دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران به محمد خامنه ای
دبی-العربیه.نت فارسی// دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران، با صدور بیانیه‌ای، به شدت محمد خامنه‌ای برادر بزرگ‌تر رهبر جمهوری اسلامی ایران را به دلیل سخنان اخیرش که در آن هاشمی رفسنجانى را به «تلاش براى رسیدن به رهبرى» و «ارتباط با امریکا» متهم کرد بود، مورد حمله قرار داد.
ماجرای مک فارلین

در بیانیه دفتر هاشمی رفسنجانی، در باره سخنان محمد خامنه‌ای که در آن هاشمی را به خاطر ماجرای مک فارلین، «آمریکایی» توصیف کرده بود، آمده است: «سال‌ها گذشت و ناگهان یکی از مخاطبان عتاب‌آلود امام خمینیدر ماجرای مک فارلین، در تناقضی آشکار، اول می‌گوید: «من قبول نکردم که آن نامه [به وزیر امور خارجه] را امضا کنم، قهراً امضا کردم و به دام آن‌ها افتادم.» در ادامه می‌گوید: «کار درستی کرده‌ایم.» این آقا که نامش در تاریخ انقلاب اسلامی یک‌بار، آن هم به خاطر حمله به دلسوزان انقلاب و به عنوان مخاطب امام راحل در «این تذهبون؟» آمده، ماجرای مک ‌فارلین را که امام عزیز آن را باعث «به عزا نشاندن کاخ سفید» می‌دانند موجب «افتضاح» ایران می‌خواند!» 

محمد خامنه‌ای در مصاحبه‌ای که با تنشریه «رمز عبور» کرده، گفته با اشاره به حادثه مشهور «ایران گیت» مى گوید: «یکی از دلایل وقوع سفر مک فارلین به ایران و می‌ه‌مان هاشمی شدن او و بعد از آن افشای آن توسط بیت منتظری همین رقابت پنهانی بیت منتظری و حواشی هاشمی بر سر تماس و معامله و حتی قرارداد با آمریکا و اقمار او بود. یعنی سفر مک فارلین را بیت منتظری قاپیدن آمریکا توسط رقیب می‌دانستند و لذا پته هاشمی را بر آب زدند تا به تصور آن‌ها از طرف امام مطرود و منزوی و حتی محاکمه و رسوا شود و خودشان در مقام طرف معامله با آمریکا باقی بمانند».

سید محمد خامنه‌ای، معتقد است که «دلیل سفر مک‌فارلین به تهران و ارتباط برقرار کردن با هاشمی و قضیه «ایران گیت»، برای تثبیت آینده نفوذ در ایران و به تحلیل بردن تدریجی «نظام اسلامی و انقلابی» بوده است».

برادر رهبری ایران، معتقد است که «در نتیجه این دیدار، آمریکایی‌ها و طرف ایرانی روی آینده ایران به توافق رسیده بودند که این توافق می‌توانست جان آیت‌الله خمینی را به خطر اندازد». 

برادر بزرگ‌تر آیت الله خامنه‌ای، تمام ماجراى» ایرن گیت «را تلاش برای مهره‌سازی آمریکایی‌ها در ایران می‌داند و مدعی است که آیت‌الله خامنه‌ای، این توطئه را بعد‌ها خنثی کرده است». 

ماجرای مک‌فارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ بازمی‌گردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آن‌ها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده می‌شد. اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکست‌نخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت. این ماجرا به وسیله نامه منوچهر قربانی فر به فتح الله امید نجف آبادی اطلاع رسانی شد وبرای اولین بار دربیت آیت الله منتظری قائم مقام وقت رهبری ایران مطرح شد. گفته می‌شود سید مهدی هاشمی از نزدیکان آیت الله منتظری و از مسئولان وقت سپاه پاسداران به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرد. کنگره امریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوا را ممنوع کرده بود و ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگ‌ترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.

کینه محمد خامنه‌ای از هاشمی

بیانیه دفتر هاشمی رفسنجانی، ضمن متهم کردن محمد خامنه‌ای به سوء استفاده از نسبتش با رهبر ایران افزوده است: «کاش دایره توهین‌های آقای محمد خامنه‌ای و افرادی امثال ایشان که معلوم است به خاطر سرباز کردن یک دمل چرکین ۲۸ ساله است، با هر دلیل و انگیزه‌ای، محدود به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود و مانند بعضی از گروه‌های دیگر، با توهین و تهمت به «هاشمی عزیز» (در تعبیر آیت الله خمینی) روح بغض‌آلود خود را تسکین می‌داد، اما گویا کینه‌های او نسبت به شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آن‌قدر عمیق است که ابایی ندارد برای تخریب ایشان دانسته یا ندانسته اندیشه‌های امام را به آتش بکشد و بر تفکرات مدبرانه ایشان، خاکس‌تر فریب بپاشد و بگوید که انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بود!!» 

این بیانیه، محمد خامنه‌ای را به کینه از هاشمی رفسنجانی متهم کرده و افزوده است: «آقای سید محمد خامنه‌ای در داستان‌های تخیّلی که برای ارضای نفسانیات خود ساخته، درباره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گوید: «اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن!! نزدیک شود و این یک توطئه آمریکایی بود.»، حال آنکه در مهرماه ۱۳۶۶ که هنوز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی بود و آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور و امام (ره) در قید حیات بودند، وقتی از آیت‌الله خامنه‌ای می‌پرسند: «نظر شما در مورد کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی برای آینده ریاست جمهوری چیست؟» می‌فرمایند: «البته این قضیه هنوز مطرح نشده، ولی من آقای هاشمی رفسنجانی را برای همه مسؤولیت‌ها صد درصد می‌پسندم و تأیید می‌کنم. من شخصی گیرا‌تر، شیرین‌تر، محبوب‌تر و کارآمد‌تر از آقای هاشمی رفسنجانی در بین مسؤولین جمهوری اسلامی ایران برای پست ریاست جمهوری و دیگر مسؤولیت‌های مهم سراغ ندارم.» (روزنامه رسالت، ۲۷ مهرماه ۱۳۶۶)»

تلاش هاشمی برای رهبری
بیانه دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه، به متهم کردن هاشمی رفسنجانی به تلاش برای رهبری از سوی محمد خامنه‌ای پرداخته و در این باره نوشته است: «آقای سید محمد خامنه‌ای، احتمالاً در روز رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نبودند و یا احتمالاً به قول امام علی به عنوان «مرده‌ای در میان زندگان» آن روز را از تقویم عمر خویش کم کرده بود، وگرنه همگان می‌دانند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چه نقشی در آن مقطع برای تعیین رهبری داشته‌اند!! و خنده‌دار است که ادعا می‌کند: ریاست جمهوری هاشمی مقدمه‌ای برای هماهنگ‌سازی امور و زمینه‌سازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود، ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریباً بی‌مقدمه مجلس خبرگان، [آیت‌الله] خامنه‌ای انتخاب شدند و کار از کار گذشت.»
محمد خامنه‌ای با متهم کردن هاشمی رفسنجانی به تلاش برای رهبر شدن، گفته بود: «طی ریاست جمهوری هم زمزمه مادام‌العمر کردن ریاست جمهوری برای هاشمی هم شروع شد که با هوشیاری مقام معظم رهبری توطئه خنثی شد. ریاست جمهوری هاشمی مقدمه‌ای برای هماهنگ‌سازی امور و زمینه‌سازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریبا بی‌مقدمه مجلس خبرگان رهبری، آقای خامنه‌ای انتخاب شد و کار از کار گذشت و توطئه آمریکایی به راه دیگری افتاد که نمونه آن فتنه‌های سال‌های ۷۸ و ۸۸ است و این حکایت همچنان باقی است.»

می ریزند، می گیرند، زندان می کنند، شکنجه می دهند، خبرهایش را قطع می کنند


   می ریزند، می گیرند، زندان می کنند، شکنجه می دهند، خبرهایش را قطع می کنند

3236985
سایت اینترنتی  اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی،  متن سخنرانی او در آبان ماه- بمناسبت "عاشورا" را - منتشر کرد.
علی اکبرهاشمی رفسنجانی بهرمانی دراظهارات خود از جمله میگوید:
"ظالمان کسانی هستند که خیال می کنند قدرتشان تمام شدنی نیست و می خواهند نفس کشی جلویشان نباشد. می ریزند، می گیرند، زندان می کنند، شکنجه می دهند، خبرهایش را قطع می کنند، سانسورش می کنند، اجازه نمی دهند به بچه هایش خبرش را بدهند. هرچه می توانند می کنند و ابایی هم از انجامش ندارند. آدم هایی هستند که وقتی می رسند به قدرت، مست می شوند و می ترسند از آنکه رخنه ای بیفتد در قدرتشان. همیشه همینطور بوده و هست. حالا دیگر مدرن تر شده، ظلم ها و شکنجه ها و راه های خاص و شکنجه های روانی و جسمی در خیلی از جاها انجام می شود. برای حفظ قدرت، ظالم مسلط هیچ مهاری ندارد و همینجور جلو می رود تا اینکه یکدفعه زیر پایش خالی می شود و می ریزد، حالا اگر مردم باشند یک حکومت درستی درست می کنند و مدتی هستند ولی دوباره از داخل خود مردم یک عده ای پیدا می شوند و شروع می کنند به ویژه خواری و کارهای دیگر و به تدریج تاریخ مجدد تکرار می شود و تکرار می شود..."

Monday 15 December 2014

تودهنیهای شیردختران و شیرپسران دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران به حسین شریعتمداری


   تودهنیهای شیردختران و شیرپسران دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران به حسین شریعتمداری

Picture_035
براساس یک طرح مهندسی شده توطئه آمیز حسین شریعتمداری سرحلقهء محفل کیهانی ها به سالن کنفرانس دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت تا مانع از جاافتادن این حقیقت شود که سالهاست که قطار نظام ریل عوض کرده و از خط مشی"نه شرقی، نه غربیِ"  آیت الله روح الله خمینی، به ریلی افتاده که هند و چین  و ... بر سر سفره اقتصاد آن پرچم معاملات تهاتری افراشته و در ازای پول نفت، به قول هاشمی رفسنجانی کالاهای بنجل خود را ترخیص مینمایند! اما دانشجویان شجاع دانشکده حقوق مانع فراغت خاطر برای سخنرانی  این سرفرمانده ستادجنگ پروپاگاندا و تبلیغات شده و با فریادهای مکرر اعتراض آمیز خود صدای او و هواداران قلیل بسیجی اش را اطفاء نمودند! سایتهای مختلف نیز گزارش دادند که مدیرمسئول روزنامه کیهان روز دوشنبه بعد از ظهر به دعوت بسیج دانشجویی به دانشگاه تهران رفت تا در جمع دانشجویان به سخنرانی بپردازد، اما این سخنرانی با حاشیه‌های زیادی همراه بود که در زیر می‌خوانیم.

141215173030_student_tehran_university_512x288_fars
به گزارش بولتن به نقل از ایسنا، مدیرمسئول روزنامه کیهان روز دوشنبه بعد از ظهر به دعوت بسیج دانشجویی به دانشگاه تهران رفت تا در جمع دانشجویان به سخنرانی بپردازد، اما این سخنرانی با حاشیه‌های زیادی همراه بود که در زیر می‌خوانیم. حسین شریعتمداری با حضور در مراسمی با عنوان «1811 روز مطالبه یادمان خروش ملت انقلابی علیه فتنه گران» که بعدازظهر روز دوشنبه در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از سوی بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد در ابتدای سخنان خود اظهار کرد: برخی از اسنادی که امروز می‌خواهم به آن اشاره کنم نشان می‌دهد که سران فتنه دست به وطن فروشی زدند. من این اسناد را برای یکی از عوامل فتنه فرستادم. آن‌ها به من گفتند که اجازه نمی‌دهیم این اسناد منتشر شود.
141215173113_student_tehran_university_512x288_fars

دروغگو حیا کن، دانشگاه رو رهاکن
وی خطاب به دانشجویانی که مخالف روی سن آمدنش بودند و شعار «دروغگو حیاکن، دانشگاه رو رها کن» سرمی‌دادند، گفت: یک نمونه از این عوامل فتنه شما هستید. از سوی دیگر برخی دانشجویان نیز در این جمع هنگام روی سن آمدن شریعتمداری فریاد زدند: «علمدار بصیرت ،‌حاج حسین شریعت». دانشجویان دیگری شعار دادند: «موسوی زنده‌باد، کروبی پاینده باد» شریعتمداری هم در پاسخ به این دانشجویان گفت: با زنده باد نمی‌شود مرده را زنده کرد. وی اظهار کرد: حصر 2 تن از سران فتنه به خاطر این بود که آن‌ها قصد داشتند طرح تکفیری در سوریه را اینجا پیاده کنند و من اسنادش را دارم. در این هنگام برخی از دانشجویان بار دیگر شعار «دروغگو حیا کن دانشگاه را رها کن» را سردادند.

141215172817_student_tehran_university_512x288_fars
مدیرمسئول روزنامه کیهان هم در پاسخ به این دانشجویان گفت: شما زمانی شعار «نه غزه نه لبنان را سرمی‌دادید»، چطور شد که در حمایت از مردم مصر موضوع راهپیمایی را مطرح کردید؟ وی با بیان این‌که «مگر کسی می‌تواند پیغام عبدالمالک ریگی در حمایت از سران فتنه را منکر شود؟» گفت: این پیغام توسط VOA که بت بعضی‌هاست منتشر شده است. دانشجویان معترض به سخنان شریعتمداری شعار دادند: «کیهان ،‌اسرائیل پیوندتان مبارک» شریعتمداری نیز در پاسخ به آن‌ها گفت: البته پیوند آقای خاتمی با پدرجد VOA یعنی جرج سورس است حال از من شکایت کردند و گفتند چرا این موضوع را مطرح کردی؟ ما مدتی است که دنبال تشکیل دادگاه در این‌باره هستیم، اما آن‌ها طفره می‌روند. همچنین در مورد این‌که شعار کیهان ، اسرائیل پیوندتان مبارک را سردادید باید بگویم که من خوشحالم که شما حتی یک بار هم که شما به اسرائیل بد بگویید و این واقعا جای جشن و سرور دارد. وی خطاب به دانشجویان معترض به سخنانش گفت: شما برادران و خواهران من هستید، اما متاسفم که فریب خوردید، البته از کسانی که شما را به اینجا فرستادند تشکر می‌کنم، چون آن‌چه می‌خواستم به صورت سند و تئوری مطرح کنم عملا نشان دادم. برخی دیگر از دانشجویان شعار «مرگ بر فتنه گر» را سردادند.

141215172945_student_tehran_university_512x288_fars
اما شریعتمداری خطاب به دانشجویان معترض ادامه داد: به آن‌هایی که شما را فرستادند بگویید محال است بتوانیم مانع از افشای اسناد وطن‌ فروشی شما شویم. حال اگر واقعا از انتشار این اسناد نگران نیستید اجازه دهید من اندکی از این بسیارها را فاش کنم. دانشجویان مواف با این سخنان شعار «حاج حسین افشا کن» را سردادند و مدیرمسئول کیهان ادامه داد: این اسناد نشان می‌دهد که حتی تحریم‌ها را سران فتنه به آمریکا پیشنهاد می‌کنند. اسناد را که نمی‌توانید جابجا کنید. در این هنگام دانشجویان معترض به هوکردن پرداختند و شریعتمداری نیز گفت: ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم. وی ادامه داد: به شما برادران و خواهران خودم نمی‌گویم، بلکه به سران فتنه می‌گویم که اگر حزب‌الله نبود الان باید چکمه‌های نتانیاهو را واکس می‌زدید؛ اگرچه پیش از این آن را فرچه کشیدید. در این هنگام دانشجویان شعار «مرگ بر اسرائیل» را سردادند و برخی نیز خروج شریعتمداری از سالن به عنوان منبع آشوب را خواستار شدند. با این حال شریعتمداری ادامه داد: یک شب قبل از انتخابات سال 88 آقای مایکل لوین در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز می‌گوید فردا در ایران انتخابات نخواهد بود، بلکه یک انقلاب رنگی کلید می‌خورد. دانشجویان معترض به حضور شریعتمداری در دانشگاه تهران شعار «مرگ بر اسلام طالبانی» را سردادند و مدیرمسئول کیهان گفت: وقتی من شما را خطاب قرار می‌دهم درواقع منظورم فتنه‌گران است نه شما دانشجویانی که احیانا فریب خورده‌اید. من به شما بگویم که حیف است مثل سال 88 برای آن‌ها زحمت می‌کشیدند و آخر آن‌ها بگویند جنبش دانشجویی حرف مفت است. واکنش دانشجویان از سخنان شریعتمداری شعار «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» بود و او نیز به افشاگری‌های خود ادامه داد و اظهار کرد:‌ آقای رابرت معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در مصاحبه‌ای می‌گوید تقلبش دروغ است و پیروزی اصلی ما مقابله با جمهوری اسلامی بود که در خاورمیانه عرصه را بر ما تنگ کرده است. همین دانشجویان شعار دادند: «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام» و شریعتمداری خطاب به آن‌ها گفت: شریح قاضی هم قاضی امام علی(ع) بود، ولی حکم قتل امام حسین(ع) را صادر کرد؛ بنابراین از نخست وزیر امام بعید نیست که نمازگزاران عاشورا را سنگ باران کند. وی ادامه داد: مگر منافقین و عبدالمالک ریگی با شما در ائتلاف نبودند و مگر ملک عبدالله هزینه‌های شما را نداده بود؟ وی در ادامه سخنان خود گفت:‌ کسی که شما زمانی عالیجناب سرخ‌پوش می‌گفتید و حالا زیر علمش سینه می‌زنید به خبرنگار شورای آتلانتیک گفته است برای این‌که ما به نتیجه برسیم بایستی شما در شیپور تقلب بدمید. شریعتمداری ادامه داد: این اسناد ویکی‌لیکس است اگر قبول ندارید چرا انکارش نمی‌کنید شما وقتی یک سایت علیه‌تان چیزی می‌گوید بر ضدش مطلب می‌نویسید، چرا حال انکار نمی‌کنید، من به شما می‌گویم برای این است که شما در دست آن‌ها گروگانید. معترضان هم چنان با شعار «آشوب برو بیرون» و حامیان شعار «مرگ بر فتنه‌گر» را فریاد می‌زدند و شریعتمداری می‌گفت: اصحاب فتنه با جمیع‌شان که ژنرال‌های بی سرباز هستند اصلا در حد و اندازه‌ای نیستند که دشمن جمهوری اسلامی باشند، این‌ها خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستند. برخی دانشجویان شعار «یا حسین، میرحسین» را سردادند و مدیرمسئول کیهان در واکنش به این شعار گفت: برای این‌که شعار «یا حسین، میرحسین» شما واقعیت داشته باشد باید بگویید صدام حسین، البته باز هم می‌گویم که منظور ما سران فتنه است و البته در حالی که جمهوری اسلامی نقش اول را در تمام تحولات خاورمیانه بازی می‌کند، این‌ها چه کسی هستند که بخواهند دشمن جمهوری اسلامی باشند. دانشجویان معترض شعار «مرگ بر دروغگو» سردادند و مدیرمسئول کیهان به آن‌ها گفت: درخواست من از آن‌هایی که مخالف بنده هستند، این است که نگویید مرگ بر دروغگو، چرا برای سران فتنه آرزوی مرگ می‌کنید این‌ها باید محاکمه شوند، مگر می‌خواهند اسناد را به گور ببرند. مگر جرات دارند که بگویند ما وطن فروش نیستیم. مخالفان و حامیان این سخنرانی در واکنش به اظهارات مطرح شده با یکدیگر درگیر شدند، اما شریعتمداری بی توجه به این موضوع گفت: من از دوستان تشکر می‌کنم که سروصدا می‌کنند اگر سروصدا نمی‌کردید، من باید سخنان خود را کوتاه‌تر می‌کردم، اما سروصدای شما باعث می‌شود که من کپسولی 30 تا 40 تا از این اسناد را افشا کنم. شما از آن‌هایی حمایت می‌کنید که با مایکل لوین جلسات مخفیانه داشتند. اگر این موضوع را انکار می‌کنید اسنادی که من دارم را به آن‌ها بدهید یا نه به سایت خود او مراجعه کنید. شعار «مرگ بر فتنه‌گر» بالا گرفت و در مقابل آن «خائن فتنه‌گر توئی، تیشه تویی، تبر تویی» سر داده شد و مدیرمسئول کیهان ادامه داد: در راه که می‌آمدم یکی از دوستان با من صحبت می‌کرد و به موضوع فساد مالی اعتراضی داشت. من می خواهم اینجا عرض کنم که آیا شما فتنه‌گران می‌توانید آدرس یک مفسد اقتصادی را بدهید که در کنار شما نبوده است. مگر شما نبودید که مفسد 3 هزار میلیاردتومانی را نابغه، کارآفرین و شایسته تقدیر می دانستید. مگر شهرام جزایری به روزنامه‌های زنجیره‌ای پول نداده بود. مگر بابک زنجانی کارش را در زمان بابک نوربخش شروع نکرد؟ مگر بابک زنجانی با آقای هاشمی و روحانی عکس یادگاری ندارد؟ پتروپارس را چه کسانی راه انداختند؟ مدیرمسئول کیهان در واکنش به شعار «بسیجی واقعی همت بود وباکری» هم گفت:‌من به برخی خانواده‌های همت و باکری این مطلب را گفتم که من با آن‌ها بیشتر از شما بودم. آن‌ها دشمن آمریکا بودند واین‌طور نبود که در روز مقابله با استکبار به نفع آمریکا و در روز قدس به نفع اسرائیل شعار دهند. در همین فتنه‌ها و آشوب های خیابانی اگر حزب‌الله کف خیابان نبود همه‌تان را خورده بودند. وی افزود: شما از کسانی حمایت می‌کنید که تابستان‌ها در هاوایی و زمستان‌ها در پیست‌های اسکی سوییس هستند. نیستند؟ عکس‌های‌شان را نشان بدهم؟ شما در این زمان اینجا هستید و شعار می‌دهید و بچه‌های آقایان در آمریکا درس می‌خوانند. وی خطاب به دانشجویان معترض گفت: در بزنگاه‌های رزمی شعار بزمی ندهید. البته روی سخن من با آقایانی است که در آن پشت سر پنهان شدند و شما را اینجا فرستاده‌اند. آن‌ها هر وقت ببینند شرایط مناسب است تا به نظام ضربه بزنند با طالبان ائتلاف می‌کنند. برخی دانشجویان از این سخن به خشم آمدند و بار دیگر شعار «کیهان ، اسرائیل پیوندتان مبارک» را سردادند و مدیرمسئول کیهان به آن‌ها گفت: این شعار را اولین بار روزنامه انگلیسی گاردین مطرح کرده بود. شما تا به حال دیده‌اید که جاهایی مثل بی بی سی از انقلابیون تعریف کند، اما چپ و راست برای شما تشتک می‌پرانند. مدیرمسئول روزنامه کیهان در واکنش به دانشجویانی که هم‌چنان شاهد خروج وی از دانشگاه بودند، گفت: من بچه تهرانم. گم نمی‌شوم. آن‌هایی که با مینی‌بوس اینجا پیاده شدند، مواظب باشند که هنگام برگشتن گم نشوند. البته من وقتی می‌بینم برادرم دچار فریب شده است دلم برایش می‌سوزد. برای شما هم دلم واقعا می‌سوزد شما را دزدیده‌اند و شما به کسی که این کار را کرده علاقه بیشتری دارید وگرنه شما بچه‌های این مرز و بوم هستید. دانشجویان معترض خطاب به شریعتمداری گفتند: وجدان نداری، شریعت نداری. مدیرمسئول کیهان به این جمله واکنش نشان داد و گفت: هر چه می‌خواهید بگویید من پوست کلفت هستم و از خود دفاع نمی‌کنم، حیف است حتی یک دقیقه از وقتی را که می‌شود صرف روشنگری درباره نظام کرد صرف حمایت از خودم کنم. «میرحسین دوستت داریم» شعار دیگر دانشجویان بود و شریعتمداری خطاب به آن دسته از دانشجویانی که این شعار را سردادند گفت:این است که سروس،‌ لوین،‌ آمریکا و اسرائیل دوستت داریم. وی همچنین گفت: اولین بار سایت رادیو اسرائیل شعار شریعتمداری را مطرح کرد. دانشجویان موافق شعار «حاج حسین دوستت داریم» را سردادند و مدیرمسئول کیهان گفت: شما باید اسلام، انقلاب و نظام را دوست داشته باشید که دارید، حاج حسین چه کاره است. وی در ادامه سخنان خود خطاب به دانشجویان با بیان این‌که «بگذارید به افشاگری چند سند بپردازم تا حال بیایید»، بار دیگر با اشاره به ملاقات خاتمی با جرج سورس اشاره کرد و گفت: این چه رهبرانی است که شما دارید با این ریش می‌خواهید بروید تجریش؟ شریعتمداری همچنین با بیان این‌که «ما باید در راه ارزش‌ها اجماع نظر پیدا کنیم» تصریح کرد: امروز دنیا باور دارد که مذاکرات ما یک مذاکرات منطقی و روبه جلو است. وی همچنین ادامه داد‌: خانم الیزابت چنی به دستور آقای سورس دو موسسه یکی در دوحه و دیگری در لاهه تاسیس کرده است. و خیلی از شما باورتان نمی‌شود افرادی به آن‌جا اعزام می‌شدند تا آموزش ببینند البته دیدید که دشمن خیلی زود سران فتنه را شناخت آن‌ها انقدر بی‌عرضه هستند که نمی‌توانند حتی سوار شتر شوند. مدیر مسوول روزنامه کیهان در ادامه با بیان این‌که « 9 دی ایستگاه آخر فتنه بود ،‌ فتنه‌ای که با حضور چند ده میلیونی مردم ناکام ماند» تصریح کرد: اگر شما می‌توانید حضور چند ده میلیونی مردم را انکار کنید می‌توانید ادعای سلامت رهبرانتان را هم داشته باشید آن‌ها چرا در انتخابات‌های بعدی شرکت کردند. وی با بیان این‌که «وقتی پای فساد اقتصادی و وطن‌فروشی می آید شما نقش موثر در آن دارید» اظهارکرد: حق موسوی و کروبی تودهنی بزرگی به دهن تکفیری ها و آمریکاست که قصد داشتند آن پروژه را اینجا پیاده کنند. مجری برنامه خطاب به دانشجویان معترض در سالن گفت: ما سعه‌صدر داریم و به شما فرصت صحبت کردن می‌دهیم می‌توانیم یک نماینده معرفی کنیم تا در اینجا صحبت کند. در این بین یکی از دانشجویان معترض در سالن به روی سن رفت و خطاب به شریعتمداری گفت: ما نگران انقلابی هستیم که شما و امثال شما آن را مصادره به مطلوب می‌کنید، ما نگران کسی هستیم که می‌گفت میزان رای ملت است. شما با علامت حجتیه تیشه به ریشه انقلاب و آرمان‌ها زده‌اید..... مدیر مسئول کیهان در پاسخ به این سخنان اظهار کرد: این به صورت مستند وجود دارد که نتانیاهو به صراحت گفته است که بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران است. شما علاوه بر اسلام با جمهوریت نظام هم مخالفید. همچنین باید بگویم اصلی ترین ویژگی انجمن حجتیه مخالفت از حضور دین در سیاست است و مگر این انجمن از شما حمایت نمی‌کردید. چرا نمی‌گویید که امام گفت میزان حال فعلی افراد است. امام فرمود هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید. حال شما چرا اصرار دارید که با آمریکا فالوده بخورید. وی در پایان گفت: سران فتنه و بقیه آن‌ها در حد و اندازه‌ای نیستند که دشمن نظام تلقی شوند دشمن هستند، ولی در این حد و اندازه نیستند. شریعتمداری سخنانش را تمام کرد. عده‌ای «شعار حاج حسین دوستت داریم» سردادند و عده‌ای خواستار این شدند که دیگر او به دانشگاه برنگردد. «امید بذر هویت ماست»، «دلواپس کسی هستیم که خط قرمزش رای ما بود» ، «دروغ ممنوع» و ... از جمله‌هایی بود که دانشجویان معترض به حضور شریعتمداری در این دانشگاه روی مقواهایی نوشته بودند و در دست داشتند. از سوی دیگر برخی دانشجویان کاغذنوشته‌ها و مقوانوشته‌هایی در دست داشتند که روی آن‌ها نوشته شده بود: «به کوری منافق، بسیجی بیدار است»، «برای هر بسیجی شهادت افتخار است»، «حرمت شکنی در روز عاشورا نابخشودنی است»، «قاضی عاشورایی اقدام انقلابی». همچنین پرچم‌های حزب‌الله لبنان، ایران، یا حسین و مرگ بر آمریکا در دست دانشجویان دیده می‌شد. در پایان مجری مراسم اعلام کرد «کلیپی از شهید فتنه شهید غلام کریمی پخش خواهد شد»، ضمن آنکه از خانواده او تقدیر به عمل آمد. دانشجویان معترض با خواندن سرود یار دبستانی محل سالن را ترک کردند

هیهات اگر این شایعه حقیقت داشته باشد!


   هیهات اگر این شایعه حقیقت داشته باشد!

98659875
به گزارش بی بی سی فارسی پلیس استرالیا اعلام کرده که گروگان گیر احتمالا یک پناهنده ایرانی است که نام خود را به هارون مونس تغییر داده. او به دست داشتن در قتل همسر سابقش متهم و با وثیقه آزاد بوده است. او به دلیل فرستادن نامه های توهین آمیز برای اعضای خانواده سربازان استرالیایی که در افغانستان کشته شده بودند، محکوم شده است. این پناهجو همچنین با حدود ۴۰ اتهام تعرض جنسی روبرو است. او قبلا لباس روحانیت شیعه به تن می کرده است. در وبسایتی که منسوب به اوست نوشته شده: "قبلا رافضی بودم، اما دیگر نیستم. اکنون الحمدلله مسلمانم". بر اساس سوابق او در پرونده های پلیس، نام او قبلا محمد حسن منطقی بوده است.

Saturday 13 December 2014

مردم شاهدند که اکنون در ایران امروز" عمامه به سرهای درون حاکمیت" بهم هشدارهای تندمیدهند


   مردم شاهدند که اکنون در ایران امروز" عمامه به سرهای درون حاکمیت" بهم هشدارهای تندمیدهند

113398_832
آخوند علی  سعیدی یکی از عمامه به سرهای حکومتی :مبادا برخی عمامه‌ به سرها و سیاسیون فتنه‌گران را نوازش کنند
علی سعیدی - نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران-  آخوندهای راس حاکمیت را- که زمانی از آنها با عناوین پرطمطراقی امثال "آیات عظام عزّزهم الله"  و "مراجع عالیقدر تقلید کثرالله امثالهم" و "آیت الله العظمی ها" و "حجج الاسلام " و "حجت الاسلام و المسلمین ها " و ... یادمیشد-   در خطبه پیش از نمازجمعه - در پشت تریبون خطابه ای که برروی آن نوشته شده "ولایت فقیه همان ولایت رسول خدا است"- زیر عنوان " عمامه به سر سیاسی" و"سیاسیون" نام میبرد!! آخوند علی سعیدی -که خودش جزئی از همین جماعت موسوم به "عمامه به سرهای سیاسی حکومتی" میباشد -از پشت همین تریبون هشدار میدهد و میگوید که "کسی نباید نظرخودش را بر "رهبر نظام" تحمیل نماید"!!
جوان آنلاین: علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیش از ظهر روز جمعه به عنوان سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه پایتخت اظهار داشت:‌ اگر سکوت امیرالمومنین (ع) در دوره ربع قرن را جام زهر تلقی کنیم، جام زهری را که امام حسین (ع) توسط امت پیامبر (ص) نوشید، به مراتب سخت‌تر از دوران امیرالمومنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) بود چون جامعه به سمتی رفته بود که راهی جز یک انقلاب خونی و شهادت حسین و یارانش نمی‌توانست آن را از خواب غفلت بیدار کند.اگر امروز قله‌های بلندی را فتح کردیم و عمق استراتژیک‌مان را تا ساحل مدیترانه و بندر عقبه پیش بردیم به خاطر پیروی مردم از مقام معظم رهبری بعد از رحلت امام خمینی (ره) است.اصل در پایداری یک امت در عرصه دین و قدرت، تداوم استمرار ولایت‌مداری است، اگر مردم ولایت پیامبر را پذیرفتند،‌اگر عده‌ای جمع شدند و توطئه کردند و خط نبوت را جابجا کردند، مردم نباید ساکت بنشینند. باید مسیرشان را از خواص منحرف جدا کنند. اصل بعدی برای پایداری یک امت در عرصه دین و قدرت تبری و تولی است و اگر کسی ولایت رسول‌الله(ص) را پذیرفت باید ولایت ائمه را هم بپذیرد، اگر کسی ولایت روح‌الله را پذیرفت، باید ولایت مقام معظم رهبری بعد از امام خمینی (ره) یعنی ولایت حضرت امام خامنه‌ای را هم بپذیرد،‌ اگر بعضی خواص دچار کج‌فهمی شدند، اگر برخی خواص بین امام و رهبری بعد از رحلت ایشان مرزبندی کردند،‌ مردم باید از آن خواص فاصله بگیرند.پیوستگی با شجره امامت و گسستن از جریان‌های مقابل از دیگر اصول پایداری یک امت در عرصه دین و قدرت است.خداوند در درون یک انسان دو قلب قرار نداده، یا جای خداست یا جای غیرخدا، یا جای ولایت‌ الله است یا جای شیطان است. رهبری با صراحت در جریان فتنه 88 موضع‌گیری کرد و گرچه منبع و ریشه فتنه را انگلیس و آمریکا اعلام کرد اما عوامل روی صحنه فتنه را به کرات معظم‌له فرمود، تعجب می‌کنم چرا برخی نمی‌فهمند، همه مردم اعلام موضع کردند. در 9 دی سال 88 مردم با حضور در صحنه، موضع‌شان را در مقابل فتنه اعلام کردند اما عده‌ای از خواص سکوت کردند که همچنان ساکتند. نباید خواص عصر ما اشتباهات خواص زمان پیامبر (ص) را تکرار کنند، خواص ما نباید اشتباهات بنی‌اسرائیل را تکرار کنند، مبادا در زمان ما برخی از عمامه‌ به سرها و برخی سیاسیون هم با این طرف ارتباط داشت باشند و هم فتنه‌‌گران را نوازش کنند.
اصل دیگر برای پایداری یک امت در دین و قدرت مرزبندی با خواص و جریان غیرخودی است. باید ببینیم اگر کسانی مواضع‌شان تغییر کرده یا افرادی حرف‌های دیگری می‌زنند، در این جا باید مرزبندی شود، آیا مردم می‌توانند حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنند؟ اگر صد میلیون نفر رأی دهند که شراب حلال است، حکم الهی تغییر نمی‌کند.
نماینده ولی فقیه در سپاه در بخش پایانی سخنانش یادآور شد: رأی دادن به افراد برای عضویت در شورای شهر یا به عنوان نماینده مجلس یا رئیس جمهور یا عضو مجلس خبرگان رهبری، یک امانت الهی دست مردم است. لذا مردم باید در این زمینه دقت نظر داشته باشند.
سعیدی در پایان عدم تحمیل نظر بر رهبری را یکی دیگر از اصول عنوان کرد و گفت: یکی از اصول امت و خواص انقلابی این است که نسبت به رهبری تعبد داشته باشند و هرگز نظرشان را بر رهبری تحمیل نکنند

"روحانیت و عرفانِ معکوس" در برابر "روحانیت و عرفان حقیقی"


    "روحانیت و عرفانِ معکوس" در برابر "روحانیت و عرفان حقیقی"

images63256
کدام عرفان؟ فصلی به نقل از کتاب"حلزون های خانه به دوش" اثر "سید مرتضی آوینی"
"عرفان حقیقی با وصول به حق،  وفنای در او،  تحقق مییابد ؛ و "عارف حقیقی" با " فنا کردن خود در خدا" به "بیخودی" میرسد ؛ و "اناالحق" بیانِ این "بیخودی" است- که البته اهل ولایت ماذون به افشای آن نیستند-."
برای عرفان حقیقی که اولیای حق هستند، و اصحاب هدایت یافته آنان، بسیار غریب است که در این روزگار لفظ «عرفان» و صفت«عرفانی»، نه تنها بدون تناسب با معانی حقیقی آنها استعمال می شوند، که اصلا اطلاق این الفاظ اصطلاحا بر اموری است که صراحتا با کفر و بی دینی و الحاد ملازمند.به راستی در میان این جماعت کسی نیست که حتی معنای عرفان را در فرهنگ لغات دیده باشد؟… و یا آنکه این جماعت از شدت عرفان (!) به معنای بلندی دست یافته اند که عقل عرفای حقیقی بدان نمی رسد؟ اگر وضع اولیهً لفظ عرفان برای دلالت بر معنای معرفت حق است، پس چه رخ داده که این لفظ در روزگار ما با هر کفر و شرک و الحادی جمع می شود جز معرفت حق؟… و این مجامع هنری لفظ عرفان را با معنای حقیقی آن به کار برد، باید یقه اش را گرفت و پرسید:
« مگر تو از پشت کوه آمده ای که نمی دانی دیگر سال های سال است که کسی لفظ عرفان را با این معنی به کار نمی برد؟ »
به راستی این کدام عرفان است که خروش سازهای سنتی را بدان نسبت می دهند؟
این کدام عرفان است که فقط با خرامیدنی کبک وار و غمزه های بصری (!) و کرشمه های روشنفکر مآبانه و مختصری ریای خالصانه (!) می توان به آن دست یافت، هر چند آدم شب را تا سحر، نه در محراب  عبادت، که پای بساط دود و دم و پیاله های پی در پی بگذراند و کپه مرگ را هنگامی بگذارد که خروس ها سبّوحٌ قدّوس می گویند و بعد هم تا لنگ ظهر مثل دیو خرناسه بکشد و… چه می گویم؟ این کدام عرفان است که نه تنها با کفر و شرک و الحاد جمع می شود که اصلا با اعتقاد به خداوند و معاد باطل می گردد؟
این روزگار اصلاً روزگار وارونگی انسان هاست و به مقتضای این وارونگی، نه عجب اگر کلمات هم وارونه شوند و اصطلاحاً بر مفاهیمی دلالت کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آنهاست! لفظ عرفان را هم مثل بسیاری دیگر از الفاظ – علم، آزادی، عقل، سیاست و… - از معنا تهی کردند و در پوسته ظاهری آن هر آنچه خواستند ریختند و کسی هم نتوانست دم بر آورد… و چیزی نگذشت که دیدیم دجّال به لباس حق در آمد و سامری خود را در پسِ نقاب موسی پنهان داشت و عرفان با جنون و فساد و فتنه شیطانی جمع شد.
و البته دامن کبریای حق از این گَردها مبرا بود و عرفانی حقیقی در تنهایی و تاریکیِ حجره ها معارج سلوک را با قدم صدق پیمودند و بار دیگر روح خدا از شمس وجود یک عارف راستین تجلی یافت و بساط فرعون را در هم پیچید و نقاب از چهره سامری باز گرفت و…
انعکاس اشعه نورش در آینه فطرت های پاک، آسمان دنیا را ستاره باران کرد و در مصاف با شیطان، جبهه های جهاد فی سبیل الله، مَجلای تلألوانسان هایی شد که آبروی عرفان را باز خریدند و شأن حقیقیش را بدان باز گرداندند. عرفای دروغین به سوراخ های دود آکنده خویش خزیدند و میدان را به اهلش واگذاشتند و دیگر در طول هشت سال جنگ سخنی از آنان و دروغ بافی ها و شعبده پردازی ها یشان در میان نیامد.
… اما چه شد که هنوز خون قربانی بر مسلخ قطعنامه 598 نخشکیده، بار دیگر خروش عارفانه نی عرفان هندی (!) به صدا در آمد و مارهای هفت رنگ سر از هفت سوراخِ سبدهای ده ساله در آوردند و خمیازه کشان صحنه های تئاتر و شعر و ادبیات ژورنالیستی را از رقص های عارفانه انباشتند؟ چه شد که هنوز بسیجی های عارف از جبهه های عشق باز نگشته و جام زهر از گلوی نازنین آن زین العرفا پایین نرفته، بار دیگر لفظ عرفان به همان معنای فراموش شده خویش بازگشت و یک بار دیگر درِ باغ عرفان دروغین به روی عقده های تل انبار شده باز شد و…؟
کسانی که بار هشت سال جنگ و ده سال انقلاب را بر گرده صبر و قناعت و تقوا و عشق و عرفان خویش کشیده بودند، لاجرم دل آزرده به نخلستان های غربت حق پناه آوردند و راز دل های خویش را در چاه های تنهایی زمزمه کردند و ملائک نیز با آنان هم صدا شدند؛ ملائکی که از شرمِ سر بریده سَید العرفا و الشهدا هزار و سیصد و پنجاه سال است سر در گریبان نهفته اند. و چرا اینچنین نشود وقتی غرب زدگی همچون وساوس شیطان، با خون در رگ های ما جاری است؟
تسویل و تزویر از اصول خصایصی است که شیطان و شیطان زدگان با آن مشخص می شوند. پس عجیب نیست اگر عرفان که، بنا بر تعریف، ساحت مقدسی است که جز اهل دین را نمی پذیرد، در این روزگار عرصه ای شود که هر کس و ناکس خود را بدان منتسب دارد و «عرفانی»، صفتی که هر خز عبلی را بدان متصف دارند.
« رنه گنون » در کتاب « سیطره کمیت و علائم آخر زمان » می گوید:
شاید بتوان گفت که « وارونگی »... مرتبه آخر سیر تکامل انحراف است، به عبارت دیگر، انحراف تام دست آخر « وارونگی » را با خود می آورد؛ در وضع کنونی امور هر چند نمی توان گفت که « وارونگی » به آخرین حد رسیده است، لکن از هم اکنون در همه اموری که « تزویر » یا « تقلید مضحک » به شمار می رود... علائمی از آن کاملاً نمایان است... کلمه « شیطانی » در حقیقت دقیقاً به همه اموری که شامل انکار و وارونه ساختن نظم است اطلاق می شود و این بدون کم ترین تردید درست آن چیزی است که ما آثار آن را در پیرامون خود مشاهده می کنیم.
آیا عالم جدید در مجموع، انکار مطلق هر حقیقت سنّتی نیست؟ در عین حال، این روح انکار نیز به یک اعتبار و به حکم ضرورت روحی دروغین است؛ این روح همه گونه نقاب حتی نامأنوس ترین آن را به چهره می زند تا آنچنانکه هست شناخته نشود و حتی خود را عکس آنچه هست بنمایاند و درست در این حالت است که « تزویر » پیش می آید؛ در اینجا یاد آوری اینکه می گویند « شیطان بوزینه یا مقلد مضحک خداست » و « به شکل فرشته روشنایی در می آید » کاملاً بجاست.
اصولاً مثل این است که، بگوییم که شیطان به شیوه خاص خود تقلید می کند، یعنی هر چیز، حتی آن چیزی را که مایل است با آن به مقابله برخیزد طوری دگرگون و قلب می کند که بتواند آن را به خدمت اهداف خود در آورد...
با این ترتیب، شیطان در برابر تمامی اموری که به ساحت قدس باز می گردد و با روحانیت و عرفان سرو کار دارد، معادلی دروغین می سازد و آن را در پسِ نقاب تزویر و تقلید پنهان می دارد. پس در برابر نظام حقیقی عالم دنیای وارونه ای نیز پدید می آید که با نظام حق « تناظر معکوس » دارد و بر این اساس باید توقع داشت که در برابر همه مظاهر حق، مظاهری شیطانی نیز به صورت وارونه و معکوس وجود داشته باشد: ساحران در برابر انبیا، سامری در برابر موسی (ع)، دجال در برابر حضرت حجت (ع)، اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب محمدی (ص) و بالأخره روحانیت و عرفانِ معکوس در برابر روحانیت و عرفان حقیقی.
عرفان حقیقی با وصول به حق و فنای در او تحقق می یابد و عارف حقیقی با فنا کردن خود در خدا به بی خودی می رسد و « اناالحق » بیان این بی خودی است، که البته اهل ولایت مأذون به افشای آن نیستند. عرفان دروغین با تقرب به شیطان حاصل می آید و اهل آن خود را یکسره به فتنه و سحر شیطان می سپارند و به نوعی بی خودی یا روحانیت قلابی دست می یابند که در حقیقت جز اثبات نفس و استغراق و استهلاک در پایین ترین مراتب نفس، که نفس اماره باشد، هیچ نیست.
عارف حقیقی واله و شیدای حق است و عارف دروغین مفتون شیطان؛ عارف حقیقی مست می اَلَست است و عارف دروغین مست می پلشت آب انگور. هر دو، عقل از کف نهاده و بی اختیار هستند، اما اولی اراده اش را در ارادت حق فانی کرده است و عقلش را داده تا به جنون عشق رسد، و آن دیگری طوق ارادت شیطان بر گردن گرفته؛ او نیز به دیوانگی رسیده است، اما دیوانگی اش نه جنون عشق که جن زدگی است.
آنچه که این جن زدگان به نام عرفان می خوانند، هیچ نیست جز سخت ترین مراتب اغوای شیطان و سفری نفسانی تا آسمانِ دروغین وارونه ای که از انعکاس آمال موهوم در سرابِ سحر و فتنه شیطان معنا گرفته است. اینان مصداق اتَمّ این آیات هستند که در آخر سوره « شعرا » آمده است:
آیا خبرتان کنم که شیاطین بر که فرود می آیند؟ بر هر دروغ پرداز گناهکار. (شیاطین) گوش به انبای غیب می سپارند، اما بیش تر دروغ می بافند. و از شعرا جز اغواشدگان تبعیت نمی کنند، آیا نمی نگری که چگونه در هر برهوتی سرگردانند و می گویند آنچه را که بدان عمل نمی کنند؟
اگر آینده ای در کار باشد و مشیت الهی نیز با آنچه ما می خواهیم همراه شود، این مبحث – عارف نمایی و عرفان دروغین – از اساسی ترین مباحثی است که باید با فرصت بیشتر، و نه اینچنین شتابزده، مورد تحقیق قرار گیرد.
مراد از تقریر شتابزده آنچه خواندید بیشتر آن بود که تا هنوز رایحه عرفان حقیقی شهدای راه حق از جای جای شهرها و کوچه و خیابانهای این دیار به مشام می رسد، این پرسش درد آمیخته را به گوش ها برسانیم که هنوز یاد آن کربلای پُر بلا از خاطره ها نرفته و خون سرخ آن ذبح عظیم بر مقتل فنای فی الله نخشکیده، در برابر همه سرباختگانی که سرخویش را به بهای معراج داده اند و خون خود را، تا همسفر سیدالعرفا، حسین بن علی (ع) باشند، در پیش چشم همه آن بسیجیانی که ملازم معراج عرفانی عشاق تا سدرة المنتهی بوده اند و رموز عشق را از سرچشمه حقیقی آن آموخته اند...
آیا انصاف است که باز اجازه دهیم تا اولیای شیطان با شیطنت، ساحت مقدس عارف و عرفان را به لوث این خز عبلات دروغین و رجس آن فتنه گری ها و نفس پرستی ها بیالایند؟
به راستی اگر هشت سال تجربه دشوار جنگ است که پاکان را از آلودگان تمیز بخشیده و راه عرفان حقیقی را که راه سیدالشهدا است، بر جهانیان روشن داشته، پس این کدام عرفان است که در این بازار جلوه فروشی ها و شهرت طلبی ها و نفس پرستی ها از آن سخن می رود؟
خوش بود گــر محک تجربه آید به میـان    -   تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
منبع:کتاب حلزون های خانه به دوش