نقشه ساده آرایش احزاب در ایران؛ سیاست ورزی در کما
سیاست ایران کماکان در کما به سر می برد.
سه ماه پیش، یک مشکل حاد قلبی، آیت الله
محمدرضا مهدوی کنی، پدرخوانده معنوی اصولگرایان میانه رو در ایران را در
بیمارستان بستری کرد. بستری و در کما بودن رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس
جامعه روحانیت مبارز تهران، بستری بودن یک شخص نیست، نمادی از به کما رفتن
سیاست در ایران است.
پس از انتخابات ریاست جمهوری 92، تحت
تاثیر رقابت های تند و تیز اصولگرایان در انتخابات، هم مرزهای مجمع الجزایر
این طیف خونین شد. در حال حاضر، در طیف اصولگرایان میانه رو، مرگ حبیب
الله عسگراولادی و به کما رفتن مهدوی کنی، سبب شده که هیچ فردی به عنوان
محور این جریان مطرح نباشد. جلسات جامعه روحانیت مبارز توسط موحدی کرمانی
اداره می شود ولی او از توان کافی برای لیدر شدن برخوردار نیست. همین مشکل
را محمد حسن ابوترابی، نایب رئیس مجلس ایران که عضو این جامعه است نیز
دارد. علی اکبر ناطق نوری، دیگر عضو این جامعه نیز تمایلی برای این کار
نشان نداده است.
در جامعه روحانیت مبارز یک طیف تندرو هم
با محوریت محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و احمد علم الهدی،
امام جمعه مشهد فعال هستند که در واقع قطب مخالف طیف هاشمی – ناطق نوری و
حسن روحانی محسوب می شوند. این دو طیف هیچکدام به نحو قوی در جامعه روحانیت
مبارز فعال نیستند ولی حضور اسمی شان سبب شده که این تشکل به نحو مناسبی
فشل شود. چنین مشکلی در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که دیگر پدرخوانده
روحانی اصولگرایان است نیز وجود دارد و تضاد طیف های مختلف سبب شده که
خبرهای مربوط به شکاف در این تشکل بیشتر از وفاق باشد.
در میان طیف غیرروحانی نیز پس از مرگ
عسگراولادی، مهم ترین چهره نبی حبیبی است که وجه مقبولی برای پیشکسوت شدن
ندارد. او دبیرکل حزب موتلفه اسلامی است. حزبی پیر و ناکام که همواره در
حاشیه تحولات اصولگرایان قرار دارد.
در هفته های اخیر، نام علی لاریجانی برای
تشکیل یک حزب فراگیر مطرح شده است. ایده حزب فراگیر اصولگرایان را مدت هاست
که محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس ایران که خود هم جامعه اسلامی مهندسین
را اداره می کند، مطرح کرد. هنوز مشخص نیست که او در این حزب فراگیر زیر
دست لاریجانی می ایستد یا خیر ولی در هر صورت رئیس مجلس ایران اکنون از
بیشترین پتانسیل در میان اصولگرایان برای تشکیل این حزب برخوردار است. با
این حال او مخالفان سرسختی هم دارد که نه تنها حزب داشتن او را بر نمی
تابند، بلکه مهم ترین رویایشان این است که او از تخت ریاست مجلس هم
بیندازند.
در ضلع دیگر اصولگرایان، تحول خواهان
ایستاده اند. آنها با حضور چهره هایی چون غلامعلی حدادعادل، احمد توکلی،
علیرضا زاکانی و مهرداد بذرپاش از توان خوبی در مجلس برخوردار هستند و
ائتلاف شان با تندروهای جبهه پایداری می تواند مشکل ساز باشد، همچنانکه در
ماجرای استیضاح وزیر علوم دولت روحانی شد. همین اتفاق هم می تواند در عالم
سیاست رخ بدهد، با این حال مشکل عمده این طیف هم فقدان چهره های محوری است.
انتخاب حدادعادل و ضعف مفرط او در رهبری سیاسی، یک شکست سخت برای این طیف
در انتخابات ریاست جمهوری بود. از سوی دیگر، آنها به راحتی تن به رفتن به
زیر پرچم مصباح یزدی نمی دهند و می خواهند به چهره هایی چون محمدباقر
قالیباف، شهردار تهران – که پس از باخت انتخابات 92، هنوز نتوانسته از زمین
بلند شود- هم نزدیک بمانند. امری که خوشایند برخی طیف های جبهه پایداری
نیست.
جبهه پایداری که کماکان زیر پرچم مصباح
یزدی است، نیز شامل دو طیف قم و تهران است که بسته به دوری و نزدیکی به
احمدی نژاد و تحول خواهان، گرایش های متفاوتی را نمایندگی می کنند. با این
حال آنها در ماه های اخیر نشان داده اند که کماکان از قدرت سیاسی و رسانه
ای خوبی برای اجماع برخوردار هستند.
در حاشیه این دو ضلع مهم، تیم احمدی نژاد
هم ماجراجویی های خاص خودش را دارد. برخی از نیروهای دولت او جذب
اصولگرایان میانه رو و تندروها شده اند ولی هنوز تکلیف هسته مرکزی حامی
احمدی نژاد که طیف های متضادی چون غلامحسین الهام، ثمره هاشمی و مشایی را
در بر می گیرد، مشخص نیست. برخی خواهان حرکت مستقل هستند و برخی دنبال
ائتلاف با جبهه پایداری. این طیف به جز مشکل رانده شدن از طیف اصولگرایان،
با مسائل دیگری مانند ردصلاحیت و دشمنی های عمیق در میان اصولگرایان نیز
مواجه هستند.
به این فهرست اصولگرایان دیگری مانند محسن
رضایی را نیز بیفزاید و سعید جلیلی با تیم خاص خودش را در نظر بگیرید، به
راحتی می توانید یک مجمع الجزایر پیچیده با مرزهای مبهم را تصور کنید که هر
یک تلاش می کنند سهمی از کیک قدرت ببرند، ولو در دولتی که حسن روحانی
رئیسش باشد و گرایش کلی اش به سمت اصلاح طلبان باشد، نه اصولگرایان.
همچنانکه اگر به این آش شله قلمکار،
افزودنی هایی چون احمد جنتی، صادق لاریجانی، هاشمی شاهرودی، علی اکبر
ولایتی، احمد خاتمی و به ویژه سیاسی های سپاه پاسداران را اضافه کنید، کشف
مزه اصولگرایان در ایران تقریبا برایتان غیرممکن می شود.
در حال حاضر مهم ترین انگیزه این طیف ها
برای اجماع سیاسی، خطر بازگشت قوی تر اصلاح طلبان به میدان سیاست است. در
ماه های اخیر سلسله جلسات وحدت سیاسی با محوریت سید رضا تقوی، عضو جامعه
روحانیت مبارز در حال برگزاری است. شبیه این جلسات از سال 78 که شورای
هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی با چراغ سبز آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری
اسلامی تشکیل شد، بارها برگزار شده ولی در اغلب موارد به شکست منجر شده
است.
این وضعیت معلق و مبهم مختص اصولگرایان
نیست. در جبهه اصلاح طلبان، عدم همراهی وزارت کشور دولت روحانی سبب شده که
احزاب قوی اصلاح طلب امکان بازیابی و فعالیت نداشته باشند. در ماه های اخیر
جبهه موسوم به ندا با محوریت صادق خرازی پا به میدان گذاشته است. اعلام
تولد این تشکل که از حمایت برخی چهره های دولتی مانند اسحاق جهانگیری،
معاون اول دولت روحانی برخوردار است، با واکنش های منفی گسترده ای همراه
شده است.
محمدرضا عارف هم اخیرا اعلام کرده که خودش
شورای مشورتی تشکیل داده و در جلسات شورای مشورتی سید محمد خاتمی شرکت نمی
کند. آقای عارف فعلا حرکت مستقل و گسترده ای را برای حضور در انتخابات
مجلس شروع کرده است. سید محمدخاتمی هم در راس مجمع روحانیون مبارز ایستاده و
علیرغم همه تلاش هایش برای آشتی با حاکمیت، تاکنون مجوز روشنی برای بازگشت
او به سیاست صادر نشده است. حزب کارگزاران سازندگی که کماکان زیر سایه
هاشمی رفسنجانی به سر می برد، به رهبری غلامحسین کرباسچی که از بیشترین
نفوذ در دولت برخوردار است نیز اکنون به افزایش سرمایه سیاسی خویش در دولت
بیشتر فکر می کند تا ساماندهی وضعیت اصلاح طلبان.
حزب اعتدال و توسعه به رهبری محمدباقر
نوبخت، سخنگوی دولت نیز کارگزاران های تعدیل شده ای هستند که اگرچه بر اساس
ایده هایی چون مکتب نیاوران قصد راه اندازی یک تشکیلات سراسری اعتدال گرا
با مشارکت چهره هایی چون ناطق نوری و علی مطهری از طیف اصولگرا را دارند
ولی سردرگمی آنها در میان دو طیف اصلاح طلب و اصولگرایان سبب شده تاکنون به
جایی نرسند.
در حاشیه این دو طیف، حزب اعتماد ملی که
دبیرکلش مهدی کروبی در حصر به سر می برد، استارت حرکت دوباره را زده است و
انتظار می رود مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نیز با شتاب بیشتری
فعالیت کند. با این حال فعالیت اغلب این احزاب تحت تاثیر دو مولفه نامشخص
بودن وضعیت حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و همچنین عدم
همراهی وزارت کشور دولت روحانی کماکان در فضایی پر از ابهام و تعلیق به سر
می برد.
عدم رفع حصر رهبران جنبش سبز به طور طبیعی
به بازتولید نیروهای بازدارنده سیاسی در بدنه این طیف منجر شده است. این
نیروی بازدارنده مخالف در اوج گرفتن حملات تند به تشکل سیاسی ندا به خوبی
فابل رصد بود.
با وجود همه موانع گفته شده، در شرایط
کنونی، به جز محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی نیز در طیف
اصلاح طلبان نقش محوری دارد و این مثلث به همراه علی اکبر ناطق نوری و حسن
روحانی، اکنون توان آن را دارند که بخش عظیمی از نیروهای اصلاح طلب را تحت
پوشش قرار دهند. از این منظر اصلاح طلبان ایرانی مشکل کمتری نسبت به
اصولگرایان برای ساماندهی فعالیت سیاسی دارند ولی مهم ترین مشکل آنها این
است که بخش عمده ای از این طیف اجازه بازی سیاسی قوی و گسترده ندارند.
خطر رد صلاحیت که مهم ترین ابزار
اصولگرایان تندروها برای بر هم زدن میز بازی در ایران است نیز مانع دیگری
برای اصلاح طلبان است که آینده فعالیت آنها را با ابهام های جدی مواجه کرده
است.
در چنین وضعیتی، برخی تشکل های تازه تاسیس
مانند ندا به رهبری صادق خرازی و یا بنیاد امید ایرانیان به رهبری محمدرضا
عارف که اجازه بیشتری برای فعالیت سیاسی دارند، می خواهند از خلاء موجود
بهره برده و به بازیگران اصلی میدان اصلاح طلبان تبدیل شوند. چنین هوسی به
طور طبیعی مخالفانی دارد و استعداد بروز شکاف های تازه میان اصلاح طلبان را
افزایش داده است. شکاف هایی که اصولگرایان منتظرش نشسته اند.
این نقشه کلی از آرایش سیاسی احزاب
اصولگرا و اصلاح طلب در ایران بیش از هر چیز نشان دهنده باقی ماندن زخم های
عمیق انتخابات سال 88 است. زخم هایی که حتی مسکن 92 نیز نتوانسته التیامی
بر آن باشد، همانگونه که همه تلاش ها برای بازگشت مهدوی کنی به زندگی در 90
روز گذشته، نتوانسته درمانگر باشد. سیاست ایران کماکان در کما به سر می
برد.
ایران وایر - رضا حقیقت نژاد
No comments:
Post a Comment