Sunday, 12 October 2014

فهم نادرست از دين موجب پيدايش جريان‌هاي تکفيري و خشونت ديني شده است


   فهم نادرست از دين موجب پيدايش جريان‌هاي تکفيري و خشونت ديني شده است


داعش پديده اي است که گريبانگير تمام بشريت شده است. مساله داعش مسئله يک کشور و يک منطقه خاص نيست. مسئله اي است که بشريت و انسانيت را به خطر انداخته و وظيفه هر فرد در هر مقام و مسئوليتي است که براي مبارزه با اين پديده که يک مسئله انساني است، تلاش کند.
مردم سالاری در اين راستا با دکتر احمد نثاري مديرعامل بنياد انديشه اسلامي گفت‌و‌گويي انجام داده‌ که در ادامه می‌خوانید:
تکفيري‌ها مسئله اي است که گريبانگير تمام مردم جهان است، اولين سوالم را اينگونه مطرح مي‌کنم که ريشه و منشأ تئوريک اينها از کجاست؟

به نظر من تکفير ديگران در مرحله اول ريشه در سياست و قدرت دارد و اين موضوع مسبوق به سابقه است و از ديرباز تاکنون همين بوده است. چنانچه قاضي شريح، قاضي القضات سرشناس صدر اسلام تحت نفوذ سياست و قدرت، امام‌حسين‌(ع) را تکفير کرد يا جريان خوارج صدر اسلام که بسياري از صحابه را تکفير مي‌کردند و اين مسائل و جريانات در زمان‌هاي بعد رفته‌رفته حتي در قالب فرقه‌هاي کلامي‌و فلسفي هم پديدار شد. همانند درگيري‌هاي بعضا خشونت آميز ميان اشعري‌ها و معتزله، فتواي غزالي درباره فاطميان مصر که همه آنها را تکفير کرد و ريختن خونشان را لازم دانست و تفکرات وهابيت و جرياناتي از اين دست. اکنون نيز خشونت‌هاي ديني يا جريان تکفيري موجود در جامعه بيشتر صبغه سياسي دارد. بنابراين؛ بر کسي پوشيده نيست که در پشت پرده جريان‌هاي تکفيري و خشونت‌هاي ديني امروز ما نقشه‌هاي پليد استکبار جهاني و حتي سرويس‌هاي جاسوسي اسرائيل نقش اساسي را ايفاء مي‌کند. از اين رو، ‌خاستگاه اين معضل اجتماعي در جوامع بشري همواره در طول تاريخ تاکنون بيشتر مطامع مصادر قدرت بوده است و الان نيز همين است. اصولا دو عامل اصلي در پيدايش موضوع تکفير يا خشونت ديني از دير باز تا به حال مطرح بوده است. نخست ناهنجاري‌ها و بدرفتاري‌هاي فرهنگي و گسترش فهم نادرست از دين در جامعه و در نتيجه اقبال مردم از اين نوع جريانات افراطي و تکفيري و در پي آن، توطئه‌هاي مصادر قدرت در داخل و خارج از دين جهت بهره‌مندي از ابزار تفرقه و تکفير براي رسيدن به مقاصد خود.
در شرايط فعلي نيز گسترش فهم نادرست از دين در جوامع سني و شيعه و به وجود آمدن جريان‌هاي افراطي و تکفيري در هر دو مذهب از سويي،‌تحرکات جريان‌هاي سياسي خارج از اسلام و در رأس آن صهيونيست جهاني از ديگر سو، موجب پيدايش جريان‌هاي تکفيري و خشونت ديني شده است.

من از صحبت‌هاي شما اين را مي‌فهمم که شرايط اينجا آماده پديدار شدن اين پديده بوده، اما بحثي که مطرح است اين است که برخي‌ها ريشه اين مسائل را تا ابن تيميه مي‌برند و آن را به بني اميه نسبت مي‌دهند يا به تعبيري معتقدند که از پيروان آنها نشأت مي‌گيرد. نظرتان در اين باره چيست؟
البته در آن زمان نظرات ابن تيميه بدين شکل که در زمان ما منتشر شده، نبوده است. اگرچه الان وهابيت ابن تيميه را سردمدار تفکر و ايده خود مي‌دانند، اما حقيقتاً اين گونه نبود، يعني افکار ابن تيميه توسط شاگردانش و حتي پيرواني که چند قرن پس از او آمدند آن قدر بسط و گسترش پيدا کرد که پيروانش به چند دسته تقسيم شدند. تا جايي که گروهي از آنها که بيشترين نفوذ را در جوامع اسلامي‌از آن خود کردند، از اصل تفکر ابن تيميه فاصله فراوان گرفتند. شما اگر افکار ابن تيميه را مورد مطالعه قرار دهيد، برداشت‌هاي امروزه از مکتب او را مشاهده نمي‌کنيد. بنابراين، ردپاي جريان‌هاي تکفيري اساساً در تفکر ابن تيميه نيست، بلکه بعد از او اين اتفاق افتاد. متأسفانه بعد از ابن تيميه، پيروانش مباني تند و افراطي را اين قدر پررنگ کردند که بعضا به مسائل تکفير در مذهب و به اصطلاح فرقه اي اسلامي‌منتج شد.

اساسا تکفيري‌ها چه مي‌گويند و تفکرشان چيست؟
خلاصه تفکر تکفيريان اين است که آنچه آنها از اسلام مي‌فهمند، همان اسلام راستين است و فهم ديگران از دين ربطي به اسلام ندارد. پس بايد با آنها برخورد شود، چون نه تنها اسلام آنها درست نيست، بلکه يک کفر نهفته در لباس اسلام است. بنابراين پذيرش خشونت در تفکر تکفيريان امري کاملاً عادي است. در حالي که بطلان اين نوع تفکر امروزه بر هيچ انسان عاقلي پوشيده نيست. البته من اين خطر را در اينجا گوشزد کنم که کاملاً هر نوع تندروي ديني ممکن است به اينجا منتج شود، اينکه گاهي علما و عقلاي جامعه دايماً تذکر مي‌دهند که هر نوع افراط‌گري و تندروي در برخي رفتارها و آيين‌ها بايد کنترل و مديريت شود به همين دليل است که ممکن است بعضي از تندروي‌هايي که حتي در آينده داريم آن هم به اينجا بينجامد. اصولاً هر نوع تندروي و عدول از مباني عقلي ديني ممکن است منتج به حرکت‌هاي تکفيري و خشونت ديني شود.

سوالم را جوري ديگر مطرح مي‌کنم. ما معتقديم که اسلام دين رأفت و مهرباني است، خداي اسلام هم خداي بخشنده و مهربان است يعني رحمان و رحيم است. تکفيري‌ها هم معتقدند که اسلام ناب ما هستيم و اسلامي‌هستيم که در صدر اسلام بوده است و مي‌خواهيم آن را پياده کنيم. آيا اسلام با اين تفکر سازگار است يا تناقض دارد؟
اساساً براي تنوير افکار عمومي‌بايد به اين نکته اشاره کنم که بسياري از ناهنجاري‌ها و بدرفتاري‌ها ربطي به دين ندارد. منشأ اين بدرفتاري‌ها و خشونت‌ها، تحقق منويات برخي مدعيان پيروي از دين است نه اصل دين. بنابراين آنچه الان به اسم دين مطرح مي‌شود، خاستگاه برخي پيروان و متوليان است نه خواسته دين. حتي برخي رفتارهاي کليساي قرون وسطي را نيز اگر مورد بررسي و مطالعه قرار دهيم، در مي‌يابيم که آن رفتارها هم ربطي به دين مسيحيت نداشته است. از اين رو روشنفکران و انديشمندان و عقلاي جوامع اسلامي ‌بايد از اين نکته غفلت نکنند و دايماً هشدار دهند که اين خشونت‌ها به دين و اسلام هيچ ربطي ندارد.

آيا تفکر تکفيري با مباني اسلامي‌تناقض دارد؟
بله صددرصد تناقض دارد. به همين دليل اگر سيره اهل بيت(ع) و صحابه نزديک به پيامبر(ص) و اکثر بزرگان اهل سنت و قاطبه علماي شيعه را مورد مطالعه قرار دهيم، ردپايي از خشونت و تکفير نمي‌بينيد. سيره اميرالمؤمنين علي‌(ع) را به عنوان نمونه نگاه کنيد، به هر حال اميرالمؤمنين چهار سال قدرت را در دست داشته است، آيا هيچ يک از رفتارهاي خشن و تندي که امروز توسط اين جريان در دنيا معرفي مي‌شود در رفتارهاي اميرالمؤمنين علي‌(ع) ديده مي‌شود؟! تا جايي که اميرالمؤمنين علي‌(ع) روي منبر در حال خطبه خواني بود مي‌آمدند و در پاي منبر به او اهانت و توهين مي‌کردند و حتي بعضاً امامت ايشان را رد مي‌کردند، اما ايشان يک بار با خشونت با آنها رفتار نکرد. اساساً مکتب اهل‌بيت(ع) ادامه مکتب وحي است و مکتب وحي نقش هدايت‌گري و ترويج دين در جامعه را دارد. يعني آنچه که خداي متعال در قرآن گفته است و پيامبر‌(ص) و پس از ايشان ائمه معصومين‌(ع) مأمور به ابلاغ آن شده اند. هرگز جامعه را به زور به امري وادار نکردند، اگر خداي متعال مي‌خواست همه مردم دنيا را مسلمان کند آيا نمي‌توانست؟! اگر خداي متعال مي‌خواست تنها يک تفکر را در بين بندگان خودش ترويج کند آيا قادر به انجام آن نبود؟! بنابراين حرکت معصومين‌(ع)، حرکت پيامبر (ص) و بزرگان ديني در راستاي تربيت و تعليم قرآن کريم است. تربيت و تعليم قرآن کريم مبتني بر هدايت جامعه است. هيچ کجا در قرآن از مسلمانان خواسته نشده که به زور و اجبار به مردم عقيده اي را تحميل کنيد، لذا حرکت تکفيري و خشونت ديني اساسا خلاف نص صريح قرآن است.

درجامعه خودمان شعارهايي داشته‌ايم و معتقد بوديم بايد اسلاممان را به دنيا صادر کنيم...
اين شعار با مباني توسل به خشونت و توسل به مسائل امنيتي نبود. اين شعار را امام‌(ره) مطرح فرمودند و ديدگاه مقام معظم رهبري(مدظله العالي) هم بر همين مشي استوار است يعني ما بايد اسلام را به دنيا معرفي کنيم. صادر کردن انقلاب به دنيا به معناي لشکر کشي به دنيا نيست. تفکر امام‌(ره) و رهبري فرزانه انقلاب اين است که ما اسلام و انقلاب را به دنيا معرفي کنيم و اين همان کاري بود که پيامبر(ص) انجام داده است. همان کاري که ائمه معصومين(ع) در صدر اسلام انجام داده اند. صدور انقلاب به معناي معرفي اسلام ناب به دنياست، اصولاً هيچ کس نمي‌تواند فردي را به زور وادار به باور يک مساله کند، بالاخره باور از مراحل قلبي است. چگونه بعضي‌ها اسم خود را مصلح دين مي‌گذارند اما اندک توجهي به مباني معرفتي و فلسفي دين و تعاليم وحي ندارند؟ در واقع با اجبار، زور، سرنيزه و تفنگ که نمي‌شود اعتقادي را به مردم تحميل کرد. ممکن است شما يک نظمي‌را با سرنيزه به يک جامعه تحميل کنيد، اما اعتقاد را نمي‌توانيد با سرنيزه و زور بر جامعه تحميل کرد.

برخي معتقدند که تکفيري‌ها و القاعده ريشه روشنفکري دارند نظر شما چيست؟
قبول ندارم، هيچ ساحت عقلي بر رفتار تکفيري‌ها استوار نيست. يعني رفتارهايشان خارج از ساحت‌هاي منطقي و عقلي است. اصلاً در رفتار اين افراد اثري از منطق و عقل ديده نمي‌شود. شما کدام روشنفکر را در دنيا سراغ داريد که با ترويج خشونت وحشيانه به اشد تصور توافقي داشته باشد؟ آنچه که ما از روشنفکري مي‌فهميم ترويج عقل و عقلانيت در رفتار مردم است. کدام يک از رفتارهايي که توسط داعش، سلفي‌ها و القاعده در دنيا اتفاق افتاده است با عقل و عقلانيت سازگاري دارد؟
در جوامعي که روشنفکران در آن نفوذ دارند چنين تندروهايي مشاهده نمي‌شود . روشنفکران همواره به دنبال مدارا و کثرت گرايي و جذب حداکثري بوده اند نه تکفير و خشونت ديگران، برخي دستور‌العمل‌هاي داعش را که در عراق منتشر شده است وقتي مي‌بينيد بسيار مضحک و خنده دار است و هيچ مبناي عقلي ندارد. فرض کنيد شما اجبار کنيد زن روي صندلي ننشيند. يا مرد حق ندارد شانه به سر بزند، مرد حق ندارد ريش و موهاي سرش را کوتاه کند. اين نوع رفتار و تفکر چه مبناي عقلي دارد؟! تا چه رسد به اينکه بگوئيم ريشه اينها مبناي روشنفکري دارد.

تبعات پديدار شدن اين پديده بخصوص در وحدت و يکپارچگي امت اسلامي چگونه است؟
قرآن کريم دو تهديد را همواره براي مسلمانان گوشزد کرده و در واقع اين دو تهديد را مکمل هم مي‌داند و آنها را در راستاي يک خط مساوي مي‌داند. يکي تهديدي که از سوي کفار و افراد خارج از دين و اسلام است و دين و مسلمانان را دائما تهديد مي‌کند. دوم تفرقه مسلمانان است. اين دو را قرآن کريم از نظر اهميت درحد مساوي مي‌داند. بنابراين درهمه اعصار و در همه زمانها وحدت و همزيستي به ثبات و پيشرفت فکري، عقلي و معيشتي دنيا و زندگي مردم کمک کرده است. تفرقه وجداني و حرکت‌هاي تکفيري و مسائلي از اين قبيل به جنگ، خشونت، جدايي، پرداختن به خونريزي، برادرکشي، مسلمان کشي و انسان کشي کمک مي‌کند. از اين رو، پرواضح است که حرکت‌هايي که تکفيريان دارند کاملا مخالف با مباني وحدت است و مخالف با وحدت مسلمين است و عمدتا حرکت‌هاي اينها صددرصد در راستاي ايجاد تفرقه است.
نگاه خارجي را شايد بتوان کمتر ديد. به فرض، آمريکا اگر خود موجب اينها شده است چرا وارد درگيري با اينها مي‌شود؟
جريان‌هاي سياسي مانند جريان استکباري و هر جريان سياسي ديگر هميشه در يک مقاطعي بدنبال يک سري اهداف اند، اين اهداف تعريف زماني دارد. يعني به فرض مثال آمريکا در يک مقاطعي براي مقابله با تشيع و گسترش آن در دنيا با کمک برخي جريان‌هاي غيرشيعي يک حرکتي را شروع مي‌کند. به زعم خودشان که اين حرکت قابل کنترل و مديريت است، مي‌آيند. مثلا جريان داعش يا تکفيري را تقويت مي‌کنند تا به آن هدف مقطعي خودشان برسند، وقتي به آن هدف رسيدند حالا آن مولود که براي رسيدن به آن هدف بوجود آورده اند را بايد چه کنند؟ گاهي اوقات مي‌توانند موضوع را مديريت کنند و گاهي اوقات مديريت آن از دستشان خارج مي‌شود. به عبارت ديگر استکبار جهاني در مقطعي القاعده را به وجود آورد. بالاخره امروز تمام افکارعمومي‌ دنيا مي‌پذيرد که القاعده حتي با آموزش‌هاي آمريکايي بوجود آمد. با پشتيباني مالي سعودي و آموزش‌ها و هدايت‌ها و مديريت سرويس‌هاي سيا و موساد شکل گرفت. پس اينها قابل انکار نيست. اما چرا حالا اين مخالف آمريکا شد؟ همانطور که گفتم اين را بوجود آوردند تا به اهدافي برسند اکنون که به آن هدف رسيده‌اند بحثي ديگر است. فرض کنيد اينها مي‌خواسته‌اند با اين جريان به يک نقطه اي در مقياس 80 برسند حالا در مقياس 60 به آن هدفشان رسيده‌اند، گاهي وقت‌ها موفق به مديريت آن جريان موازي مي‌شوند و سريع آن را خاموش مي‌کنند، مانند اتفاقاتي که در مصر و بعضي از کشورها در جريان بيداري اسلامي‌اتفاق افتاد. بعضي از جريانات ممکن است به قدرت آمريکا بوجود بيايد تا آمريکا به يک هدفي برسند، بعد که به آن هدف رسيد، آن جريان را کاملا مديريت مي‌کنند. اما گاهي وقت‌ها مديريت آن جريان از دستشان خارج مي‌شود. بنابراين؛ به تقابل آنها مي‌پردازد. مانند جريان القاعده و جريان داعش، از اين‌رو، در اينکه آمريکا اينها را به وجود آورده، شکي نيست. در اينکه آمريکا هم با آنها مخالفت مي‌کند، هم هيچ شکي نيست. چون الان ديگر منافع شان با منافع آمريکا سازگاري ندارد.
اين پديده‌اي که ظهور پيدا کرده نقش ما به عنوان رسانه و شما به عنوان نيروهاي فرهنگي و دانشگاه و حوزه در مبارزه با اين پديده چيست؟
اگر ما قائل براين باشيم که پيدايش اين تفکر پايگاه در رفتارهاي جامعه دارد و بستر آن را ابتدا جامعه فراهم مي‌کند، که درست هم است، پس بايد اين را بپذيريم که حتي اين اتفاق محدود به زمان فعلي و الان نيست، ده سال ديگر هم ممکن است با اين پديده مواجه باشيم. کما اينکه در همين دهه حاضر شما دو بار شاهد بروز اين پديده هستيد. معلوم نيست که چند صباح ديگر دنيا با شکل ديگري از اينگونه تهديدها مواجه نشود. بنابراين؛ يک نقش اصلي و اساسي براي رسانه‌ها، بيداري جامعه و توجه جامعه براي پيشگيري از بروز اينگونه مسائل در آينده است. يعني من نقش اول را در پيشگيري اين نوع تندروي در آينده مي‌دانم که بالاخره در جامعه و بويژه در جامعه اسلامي‌که متاسفانه الان به دليل برخي از مسائل و مشکلات بستر بيشتري را براي اين نوع مسائل دارد. بايد پيشگيري و روشنگري کرده و مردم را آگاه کنيم. نسلهاي جديد را نسبت به اين مسئله آگاه کنيم که در آينده دچار چنين مشکلي نشويم. در واقع بايد ما از وقوع چنين مسئله‌اي در آينده پيشگيري کنيم و در زمان فعلي هم صد البته دستگاه‌هاي فرهنگي نقش اساسي را دارند. يعني ابتدا بايد توده‌ها و اقشار مردم را نسبت به اين خطر و بروز اين تهديد و پيدايش اين تهديد در زندگي مردم آگاه کنيم و آن را از طريق فيلم، مجله يا هر ابزاري که ممکن است انجام دهيم. البته نسبت به هر نوع تندروي بايد اين کار صورت گيرد. اگر امروز برخي تندروي‌ها در جامعه را نتوانيم کنترل و مديريت کنيم و با ملاک‌هاي عقلي و منطقي سازگار کنيم در آينده داعش ديگري ممکن است پديدار شود. بهترين الگوي رفتاري براي جامعه امروزه سيره معصومين (ع) است. چرا که در زندگي معصومين شما سراغ نداريد که آنها بدنبال تحميل افکار خودشان حتي بر نزديکترين افراد به خودشان بوده باشند. مثلا امام حسن مجتبي (ع) با کسي که صد در صد مخالف مباني فکري او بوده سال‌هاي سال زندگي کرده است. من نشانه از اين بالاتر سراغ ندارم که به شما معرفي کنم. چند تن از معصومين (ع) را سراغ داريد که بدست همسرانشان به شهادت رسيده‌اند؟ اما سال‌هاي سال با آن فرد که نزديکترين فرد به آنها بود، در بستر خانواده زندگي مسالمت‌آميز داشتند. انسان‌ها آزادند و مشي قرآن همين است. مشي وحي همين است که خداي متعال مي‌خواهد انسان را آزاد بيافريند و انسان آزادانه برگزيند. منتها وظيفه متوليان ديني تبليغ است. وظيفه‌اي که پيامبر(ص) براي علماي دين و حتي تمام مسلمانان مشخص کرده است، تبليغ درست و صحيح دين است. ما بايد به دنبال تبليغ درست دين باشيم، نه تحميل اعتقادات خودمان.

يعني شما معتقديد که تا زماني که انسان در روي کره زمين است همواره اين خطر وجود دارد؟
بله چون هميشه ما با تندروي‌ها مواجه ايم. هميشه قدرت طلب‌ها به دنبال ابزاري براي توسعه قدرت بوده و خواهند بود و هميشه در جامعه زمينه‌هايي به وجود آمده که متاسفانه اين تقابل و تفکر را در خودش پذيرا بوده است. بنابراين؛ هميشه امکان دارد که اتفاق بيفتد، اما طبيعي است که از اين به بعد با توجه به ابزارهايي که ما براي تبليغ درست و منطقي دين در اختيار داريم، قاعدتا بايد کمتر اتفاق بيفتد. مگر اينکه ما کم کاري کنيم يعني دستگاه‌هاي فرهنگي و روشنفکران در همه کشورها کم کاري کنند، چرا که روشنفکران و نخبگان نقش بسيار برجسته اي در پيشگيري اين مسئله در آينده مي‌توانند داشته باشند.
داعش از سوريه شروع شد و شايد ترکيه هم به نوعي از آن حمايت کرد و عملکرد بد عراق و مصر در شکل‌گيري آن نقش داشتند. به نظر شما نقش دولت‌ها چه بوده است؟
يک دولت يا جريان سياسي ممکن است در مقطعي از ابزاري براي رسيدن به هدفش حمايت کند. اما حمايت آن دولت از آن جريان يا ابزار به معناي آن نيست که تا ابد آن جريان را قبول داشته باشد. ممکن است براي رسيدن به يک هدف بزرگ‌تر، دولتي با دشمن خودش هم در يک زماني ائتلاف کند. بنابراين من نمي‌توانم بپذيرم که به فرض مثال ترکيه يا بعضي از کشور‌هاي ديگر، الان هم داعش و تفکر تکفيريان را قبول دارند، چراکه برخي از همين دولت‌هايي که برشمرديد در پيدايش آن نقش داشتند، اما بدليل همان نکته اي که عرض کردم، الان اهداف ديگري را دنبال مي‌کنند و در صف مقابله با داعش هستند.

آيا امکان شکل گيري داعش در ايران را منتفي مي‌دانيد؟
من اين را نمي‌توانم کلا منتفي بدانم اگرچه پذيرش آن هم سخت است چرا که ما يک فرهنگ غني مترقي داريم، بالاخره شما اين را در نظر بگيريد که تمدن ايراني هميشه در طول تاريخ سرآمد بوده و ما يک پيشينه درخشان از اين جهت در گذشته داريم. پيشينه‌اي که هميشه موجب مباهات ماست. اين تمدن مترقي ايراني- اسلامي‌با اين اتفاقات و اين رفتارها سازگاري ندارد و اين يک نقطه قوت براي ملت ماست. اما به هر حال نمي‌توان گفت نه امکان ندارد که ما هيچ وقت ضعف و کاستي نداشته باشيم که اين‌ها نتوانند از آن ضعف و کاستي استفاده کنند و اين موضوع را در ايران ترويج کنند. به همان دليلي که گفتيد ممکن است در يک مقاطعي و مناطقي بسترهايي براي ظهور اين پديده وجود داشته باشد و متاسفانه بعضي تندروي‌ها که توسط برخي افراد ناآگاه و نادان در برخي محافل اتفاق مي‌افتد نيز مزيد بر علت مي‌شود!

آيا اين گونه رفتارهايي که اشاره کرديد اساسا با تفکر داعش تفاوتي دارد؟
خير عرض کردم دو روي يک سکه اند. هر نوع تندروي و خشونت و ترويج خشونت و تحميل اعتقادات بر ديگري اتفاق بيفتد روي ديگر سکه داعش است، انسان نمي‌تواند آينده را پيش‌بيني کند. بنابراين؛ اين قضيه را رد نمي‌کنم و به همين دليل هم معتقدم که ما در يک برهه بسيار حساس به سر مي‌بريم و بايد توجه داشته باشيم بعضي از رفتارهاي ما که البته بسيار اندک است، اما همان مقدار کم هم بايد کنترل شود. به همين دليل است که مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در تمام ديدارهايي که با برادران مداح و سخنگويان ديني دارند، دائم اين مسائل را تذکر مي‌دهد و مي‌گويند توجه داشته باشيد که بالاخره شما مي‌توانيد به همان اندازه که نقش مثبت داشته باشيد يک خطاي تان مي‌تواند در جامعه موج ايجاد کند مي‌تواند مشکلاتي ايجاد کند.

مکانيسم و راهکارها براي مبارزه با اين جريانات چيست؟
شايد بشود گفت بايد از همه امکانات استفاده کرد، يک راه آن تربيت صحيح و درست است يعني اگر بخواهيم ريشه‌اي فکر کنيم، بايد از نسل‌هاي جوان و دانش‌آموزان شروع کنيم. اگر واقعا مي‌خواهيم دين را ترويج کنيم بايد با اصول عقلي اين را انجام بدهيم. بعد از اين مرحله اقدامات فرهنگي و حرکت‌هايي که توسط متوليان و اصحاب فرهنگ در همه زمينه‌ها بايد اين اتفاق بيفتد. نقش نخبگان فرهنگي و علمي‌ و روشنفکران و علماي صالح بايد خيلي برجسته تر شود تا بتوانند صحنه را مديريت کنند. اين زنجيره‌اي است که همه مي‌توانند در کنترل و مديريت اين مسئله موثر باشند. رسانه‌ها هم بايد در اين امر تمام تلاش خودشان را به کار گيرند چرا که امروز اين يکي از خطرات جدي براي بشر است

No comments:

Post a Comment