رطب و یابس بافی های سایتهای حکومتی برای تخریب وجهه احمدشهید مضحک و تهوع آور است.
تلاشهای معکوس برای تخریب حیثیت احمدشهید هیچگ.مه برد
داخلی و خارجی ندارد، چون افکارعمومی درونمرزی و برونمرزی به فهرست
چپاولگران بیت المال و لیست چپاولگریهای آنان نظردارد و ادعاهای آنان رادر
دفاع ناجوانمردانه شان از نقض مستمر حقوق هموطنان ایرانی به پشیزی بها
نمیگذارند!
سایت افراطی موسوم به بولتن نیوز برای تخریب کودکانه احمد شهید چنین اباطیلی را سرهم بندی کرده است:
بی توجهی گزارشگر مدعی حقوق بشر به پاسخ های رسمی و بی طرفی
براساس سه بند اساسی از دستورالعمل گزارشگر ویژه سازمان ملل،
گزارشگر باید بی طرف باشد. در حالی که احمد شهید، به صورت مکرر در قالب
مصاحبه های تلویزیونی و بیانیه اقدام به سیاه نمایی و تبلیغات علیه حکومت
ایران کرده و نسبت به پاسخ های رسمی نظام جمهوری اسلامی کاملا بی توجه است.
گروه سیاسی، در ارتباط با غرض ورزی هایی که با عنوان تعیین گزارشگر
ویژه حقوق بشر ایران، در سال های اخیر از سوی مدعیان حقوق بشر، کشورهای
غربی و آمریکا و برخی نهادهای به اصطلاح حقوق بشری سازمان ملل مطرح شده
است، لازم است که مدعیان حقوق بشر به برخی پرسش های اساسی مطرح در این
زمینه پاسخ دهند. زیرا دلایل متعددی برای اثبات غرض ورزی احمد شهید به
عنوان گزارشگر حقوق بشری وجود دارد.
به گزارش بولتن نیوز،
پرسش اساسی این است که بر چه مبنایی برای کشوری مانند ایران گزارشگر حقوق
بشر تعیین می کنند اما نسبت به این همه ظلم و تبعیض و بی عدالتی در کشورهای
مختلف جهان، از فقیرترین کشورها که اساس دموکراسی و سیستم دولتی و حکومتی
مثل ایران ندارند، گرفته تا کشورهایی مثل آمریکا که مدعی دموکراسی هستند تا
کشورهای همسایه ایران و... بی تفاوت هستند و خبری از تعیین گزارشگر حقوق
بشر نیست! آیا این موضوع مصداق کامل سیاسی دیدن موضوع حقوق بشر، و بهانه و
ابزاری برای افزایش فشار بر نظام جمهوری اسلامی ایران نیست؟!
نکته دوم این است که تعیین این گزارشگر به عنوان گزارشگر ویژه حقوق
بشر، نه تنها توضیح منطقی ندارد بلکه کاملات توجیه کننده این واقعیت است
که تنها برای افزایش فشار بر ایران به بهانه های مختلف انجام شده است. زیرا
به طور مثال در ایران چه اتفاقاتی می افتد که مثلاً در کشورهایی که اساسا
دموکراسی ندارند نیفتاده است؟ اگر موضوع فعالان سیاسی، دینی، مذهبی، رسانه
ها و روزنامه نگاران، احکام اعدام و زندان و تنبیه ومجازات متخلفان و کسانی
که به قانون بی توجه هستند و... درتمام کشورهای جهان وجود دارد، چرا تنها
این موضوعات در رابطه با ایران بررسی می شود و مثلا به چین و عربستان و
ترکیه و... توجه نمی شود؟!
موضوع دیگر این است که شرط گزارش بی طرفانه،
تعیین گزارشگر ویژه به شکلی است که کاملاً بی طرف باشد و براساس سه بند
اساسی از دستورالعمل گزارشگر ویژه سازمان ملل، لازم است که گزارشگر بی طرف
باشد. در حالی که احمد شهید، به صورت مکرر در قالب مصاحبه های تلویزیونی و
بیانیه اقدام به سیاه نمایی و تبلیغات علیه حکومت ایران کرده و نسبت به
پاسخ های رسمی نظام جمهوری اسلامی کاملا بی توجه است.نکته دیگر این است
که وی فاقد متدلوژی و روش شناسی منطقی و علمی است و به تشخیص خود اظهارات
متفرقه را دسته بندی و به عنوان جمع بندی و بدون درج پاسخ های وارده گزارش
می دهد. در حالیکه باید در طبقه بندی موضوعی، به مستندات و پاسخ های مقامات
مسوول و اختلاف نظر در هر موضوعی توجه کند نه این که تنها به تعدادی افراد
خاص که سابقه فعالیت آنها علیه نظام کاملاواضح است اکتفا کند.
گزارشگر باید منصف باشد و نظر دو طرف را باهم بررسی کند نه این که
در خارج کشور با مراجعه به برخی مخالفان نظام و افرادی که در سال 88 باعث
بی قانونی در کشور شده اند، گزارشی کاملا یک طرفه تهیه کند!
طرفداری "احمد شهید" از تروریسم و نام بردن از کسانی که در ایران
مرتکب عملیات تروریستی شده اند به عنوان مدافعان حقوق بشر، نقض آشکار حقوق
بشر در جهان است. او چگونه با کسی که اقدام به عملیات ترور کرده و کسی را
کشته یا قصد ترور داشته یا بمبگذار بوده و متواری است و یا کسی که قصد
اقدام خشونت آمیز داشته، به عنوان حامی حقوق بشر سخن گفته و او را قربانی
معرفی کرده است؟!
اگر مفهوم حقوق بشر، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی باشد، پس آیا هر تروریست و بمب گذاری را باید حامی حقوق بشر معرفی کنند؟!
او در تهیه گزارش های خود، بارها به احکام اسلام توهین کرده و
آنها راخشن و ضد حقوق بشر معرفی کرده است. در حالیکه احترام به دین و مذهب و
عقیده به هر معنا و مفهومی، از اصول پذیرفته شده حقوق بشر خوانده شده است.
اما جالب این است که مدعیان حقوق بشر، از ابتدا، نسبت به اسلام موضع گرفته
و مسلمانان را با نگاه دیگری ارزیابی کرده اند.
رفتار کاملاً غیرحرفه
ای و عدم التزام و توجه به پاسخ های رسمی تهیه شده از سوی مسوولان و
نهادهای جمهوری اسلامی نیز، از دلایل عمده ای است که نشان می دهد احمدشهید،
بی طرف نیست و کاملا با غرض ورزی به مسائل نگاه می کند و به اقدامات و
پاسخ های کارشناسی و رسمی جمهوری اسلامی بی توجه است.
استدلال های وی در موضوع نقض حقوق بشر مانند اشاره به تفاوت دستمزد
میان مردان و زنان در ایران، موضوعی است که موارد مشابهي از آن در اروپا و
آمريكا وجود دارد كه نهادهاي حقوق بشر بی توجه بوده اند و تنها حقوق و
دستمزد در ایران را به معنای نقض حقوق بشر ارزیابی کرده اند.
این در
حالیست که شرایط حقوق و دستمزد، طبق قواعد اقتصادی، بیشتر ناظر بر عرضه و
تقاضای نیروی کار و شرایط و ساعت کار وتوان افراد است نه زن بودن یا مرد
بودن. زیرا در ایران بسیاری از زنان یافت می شوند، که به خاطر تخصص
خود، از سطح دستمزد بالاتری برخوردارند و بسیاری از زنان به خاطر رسیدگی به
مسائل کودکان و خانواده، حاضر به افزایش ساعت کار از چند ساعت محدود در
هفته یا روز به بالاتر نیستند و لذا از قبل پذیرفته اند که مطلوبیت ساعت
کار و حقوق برای آنها به اندازه ای است که باعث محدود شدن آنها نشود و لذا
این موارد را نمی توان بی توجهی به حقوق بشر نامید...وقتی حقوق زن و
مردم در اروپا تا 25 برابر متفاوت است وهمچنین در شغلها و ردههاي همسان و
ميان سياه پوستان و سفيد پوستان اين تفاوت وجود داردو.... آیا وضعیت حقوق و
دستمزد برای زنان ایران شکاف و عمق بیشتری دارد یا در اروپا و آمریکا
و....؟
وبسایت دیگربان
در گزارش ویژه خود، از «اظهارات غیرمنتظره دو روحانی درباره اسیدپاشها»
خبر داده و بدون ذکر نام این دو روحانی، نوشته است دو روحانی بلندپایه
استان اصفهان پس از هفتهها سکوت، به طور تلویحی تائید کردهاند که
اسیدپاشیهای اخیر شهر اصفهان مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر بوده
است.
یکی از این روحانیون با هشدار نسبت به اینکه جمهوری اسلامی در وضعیت
خطرناکی قرار گرفته٬ گفته نمیتوان با اسیدپاشی و کتککاری با منکرات در
جامعه مقابله کرد.
وی به طور تلویحی گفته اسیدپاشیها از سوی چند جوان و با تحریک چند
روحانی و به اسم حضرت محمد در اصفهان صورت گرفته که با این اقدامات
نمیتوان جمهوری اسلامی را حفظ کرد.
یکی دیگر از این روحانیون بلندپایه در رابطه با اسیدپاشیهای اخیر
اصفهان اظهار کرده ناهیان از منکر، اجازه استفاده از «شمشیر» را ندارند و
استفاده از زور و تهدید علیه دختران در ایران تاثیرگذار نیست.
این روحانی محافظهکار با دفاع از نهی از منکر زبانی تاکید کرده که
استفاده از شمشیر در اجرای این «فریضه» برعهده حاکمیت است٬ هرچند که با
تهدید نمیتوان هیچ جامعهای را هدایت کرد.
لازم به توضیح است که آیتالله سید یوسف طباطبایینژاد، امام جمعه اصلی اصفهان که در عین حال، نماینده ولی فقیه در این استان و نماینده مجلس خبرگان نیز هست، پیشتر در سخنانی گفته بود: «مساله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.»
طباطبایینژاد
در همایش حجاب و عاشورا ضمن بررسی مساله حجاب از منظر قرآن اظهار کرده
بود: «در آیهای از قرآن، خدا گفته است، "قرآن را نازل کردیم که مردم را به
قسط و عدل فرا خواند"؛ اما در کنار این آیه، لفظ آهن را به کار میبرد که
همه مفسران قرآن آهن را بر برخورد جدی و شمشیر تعبیر کردهاند. برخی از
مسوولان ما با الزامات بحث حجاب باید آشنا شوند؛ چرا که تصمیماتی را که
نیروی انتظامی گرفته توسط برخی از این افراد دچار مشکل شده است». وی افزود:
«برخی معتقد هستند قوه قهری در جامعه لازم نیست و باید از باب فرهنگ وارد
شد؛ اما با نصیحت تنها نمیتوان کاری کرد. امر به معروف و نهی از منکر هم
زمان قدیم به دست افرادی به نام محتسب بوده است که شلاق به دست بودهاند.»
آیه مورد استناد طباطبایینژاد، آیه ۲۵ سوره حدید است: «لقد ارسلنا
رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و
انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس وليعلم الله من ينصره و رسله
بالغيب ان الله قوى عزيز»؛ ترجمه از تفسیر المیزان: «(و چگونه از انـفاق
شانه خالى مىكنيد؟) با اين كه ما رسولان خود را همراه با معجزات روشـن
گسـيل داشتيم، و با ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم را به عدالت خوى
دهند، و آهن را كه «نيروى شديد» در آن است و منافع بـسيارى ديگر براى مردم
دارد نازل كرديم، تا با سلاحهاى آهنين از عدالت دفاع كنند، و تا خدا
معلوم كند چه كـسى خدا و فرستادگان او را نديده يارى مىكند، آرى خدا خودش
هم نيرومند و عزيز است».
با توجه به استفاده از لفظ «شمشیر» در سخنان دو روحانی بلندپایه اصفهان،
میتوان تعریض و اشاره سخنان آنان را به طباطبایینژاد، امام جمعه اصفهان
دانست که در تفسیر و تحلیل خود از قرآن، از این لفظ استفاده کرده است.
همچنین در ویدئوی
منتشرشده از سخنان دادستان اصفهان در این تجمع، زنی در واکنش به او فریاد
زد: «مساله این است که اینها [اسیدپاشان] این قدرت را از چه کسی گرفتند؟
از شما [مسوولان و مقامات جمهوری اسلامی] گرفتند.»
این در حالی است که در چند روز گذاشته، مقامات قضائی، سیاسی، امنیتی و نیز دولت روحانی، شدیدا منکر ارتباط اسیدپاشیها با بحث امر به معروف و نهی از منکر شدهاند و عوامل اسیدپاشیها را به خارج از مرزهای کشور ارتباط دادهاند و حتی خبرنگاران و «آشوبگران فضای مجازی» را در اسیدپاشیها مقصر دانستهاند.
خودنویس، پیشتر نیز در نوشتارهای جداگانه به نقش مقامات مذهبی در اسیدپاشیها پرداخته بود:
وقتی بیش از 180 نماینده به اصطلاح "اصولگرا" دزد و مال مردم
خور و رشوه گیر از کار در می آِیند، از قوه مقننه چه انتظاری میتوان داشت؟
هفت میلیون نفر - بر اساس اعتراف وزیر رفاه و سایر وزرای دولت روحانی-
در ایران در فقر شدید به سر میبرند! چرا؟ چون غارت کنندگان بیت المال، در
جایگاه معاون اول ریاست جمهوری دزدیها را مدیریت میکنند! و پولهای دزدی شده
را بین نمایندگان "اصولگرا"!!! توزیع مینمایند!
محمدرضارحیمی
در نامه ای به رئیس قوه قضائیه با ضمیمه ای زیر عنوان "صرفا جهت استحضار"
یادآور شد که مبالغ مندرج در پرونده چپاولهای او ، فقط براساس "صلاحدید
برخی بزرگان و مسئولان کشور" از جمله "تنی چند از مسئولان وقت دستگاه قضا و
برخی نمایندگان محترم مجلس" پرداخت شده است. این نامه تاکنون با سکئت صادق
لاریجانی روبرو شده است
به
گزارش بی بی سی فارسی محمدرضا نادری، وکیل محمدرضا رحیمی معاون اول محمود
احمدی نژاد، دیروز از پرداخت پول توسط آقای رحیمی به "۱۷۰ یا ۱۸۰ نفر از
نمایندگان اصولگرای مجلس" برای خرج کردن "در دوره انتخابات" خبر داد.آقای
نادری شنبه سوم آبان در مصاحبه با ایلنا، همچنین مدعی شد موکلش در شروع با
بیش از ۵۰ مورد اتهامی روبه رو بوده که هم اکنون به یک مورد رسیده و
"اتهامات ریزش کرده است".
این اظهارات در حالی بیان شده که محمدرضا رحیمی، دو هفته پیش در نامه ای
سرگشاده به رئیس قوه قضاییه نوشته بود که اتهاماتش مربوط به "همکاری و
بعضا مسئولیت چندین ساله او در خارج از سمت های دولتی و در برگزاری
انتخابات شوراها، مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری" بوده است.
محمدرضا رحیمی حدود یک هفته پس از انتشار نامه خود به رئیس قوه قضاییه،
که با سکوت صادق لاریجانی مواجه شد، در جمع هواداران محمود احمدی نژاد
تهدید کرد که منتظر است تا حکم پرونده اش اعلام شود تا "ناگفته هایی" را
بیان کند. ناگفته هایی که محتوای آنها، همچون "ضمیمه" نامه اش به رئیس قوه
قضاییه، مشخص نبود.
مجموعه این واکنش ها، پس از آن صورت گرفت که غلامحسین محسنی اژه ای
سخنگوی قوه قضاییه، اعلام کرد که برای محمدرضا رحیمی حکم زندان و جریمه
نقدی صادر شده است.
حکمی که محمدرضا رحیمی گفت اعلام آن باعث "هتک حیثیت" او شده٬ "لطمات
جبرانناپذیری" را وارد کرده و در نهایت، "ظلمی فاحش" بوده است. به ویژه
آنکه به گفته آقای رحیمی، او اقدامات خود را نه در جایگاه معاون اول محمود
احمدی نژاد، که در مقام "معاون اول نظام" انجام داده بود.
اما روند پرونده پر فراز و نشیب "معاون اول نظام"، چه بوده و چگونه طی شده است؟
باز شدن پرونده
داستان خیابان فاطمی از اسفند ماه سال ۱۳۸۸ آغاز شد. زمانی که صادق
لاریجانی٬ ریس قوهقضاییه٬ خبر از کشف "یک باند فساد اقتصادی" داد که اعضای
آن "با جعل اسناد دولتی و قضایی" موفق شده بودند "میلیاردها" تومان به
دست آورند.
همان زمان سایت پارلماننیوز٬ متعلق به فراکسیون اصلاح طلبان مجلس هشتم٬
نوشت که "یک مقام ارشد دولتی" در راس این شبکه قرار دارد که تلاش شده از
شغل خود کنارهگیری کند تا "مقدمات بررسی پرونده فراهم شود".
در واکنشی دیگر، بیش از ۲۰۰ تن از نمایندگان مجلس هشتم در نامهای خطاب
به صادق لاریجانی - و بدون نام بردن از محمدرضا رحیمی - از رییس قوهقضاییه
خواستند که "ضعیفکشی" نکند و "تمامی افراد در هر سمتی که هستند" را مورد
مجازات قرار دهد. آنها اضافه کردند که "برخی افراد با مسئولیتهای بالای
اجرایی" در این پرونده نقش موثری داشتند.
نام محمدرضا رحیمی، به طور رسمی و برای نخستین بار٬ در فروردین ماه سال ۱۳۸۹ و توسط الیاس نادران٬ از نمایندگان مجلس هشتم٬ مطرح شد.
آقای نادران گفت که این مقام دولتی، "رییس حلقه خیابان فاطمی" است که در
مورد "منابع فاسد و توزیع آنها تصمیم گیری میکرده". وی اضافه کرد که تمام
اعضای این حلقه به جز رحیمی بازداشت شدهاند و "اینکه کسی را به دلیل
مسئولیت اجرایی مستثنی کنند، نه عادلانه است و نه اقدام درستی است".
اعلام نام آقای رحیمی به عنوان یکی از متهمان پرونده، با انتشار برخی
اخبار غیررسمی درباره "اعمال نفوذ" محمود احمدینژاد برای جلوگیری از
محاکمه این متهم همراه شد.
نمایندگان مجلس هشتم با صدور بیانیهای با اشاره به "اخبار موثق" درباره
فشار بر رییس قوهقضاییه برای پیگیری نکردن پروندههای "مفاسد اقتصادی"،
از او خواستند رسیدگی به این پروندهها را "از بالا" شروع کند.
همه واکنش ها در شرایطی صورت می گرفت که محمدرضا رحیمی، در همان زمان که
نامش به عنوان یکی از "مفسدان اقتصادی" توسط نمایندگان مجلس مطرح بود٬
مسئولیت مدیریت جلسات "ستاد مبارزه با فساد اقتصادی" را نیز برعهده داشت.
فرار و نشیب های قضایی
پس از آنکه صادق لاریجانی در اسفندماه ۱۳۸۸ خبر از بازداشت "یک باند
فساد اقتصادی در یک شرکت دولتی" داد، محمدرضا رحیمی در یک کنفرانس مطبوعاتی
گفت که پرونده مورد اشاره رییس قوهقضاییه "تتمه پرونده بزرگتری" بوده که
در زمان ریاست وی بر دیوان محاسبات کشور "با بخش عمدهای از آن" برخورد
شده است. آقای رحیمی پیش از انتصاب خود به عنوان معاون اول رئیس جمهور،
رئیس دیوان محاسبات بود.
غلامحسین محسنیاژهای در مهرماه سال ۱۳۸۹ و پس از انتخاب به سمت سخنگوی
قوهقضاییه، در پاسخ به سوالی پیرامون پرونده محمدرضا رحیمی گفت که این
پرونده "مرحله به مرحله جلو میرود" و در آن "هر فردی که در مظان اتهام"
باشد٬ "باید دیر یا زود پاسخگو [باشد] و جواب بدهد."
او چند ماه بعد، در پاسخ به سوالی درباره سرنوشت پرونده بیمه ایران و
اینکه آیا "متهم اصلی" این پرونده٬ "مقامی دولتی" است یا خیر٬ تنها گفت که
دراین پرونده "هم مقامات دولتی و هم غیر دولتی متهم" هستند و اضافه کرد که
ممکن است در آینده نیز عدهای تعقیب شوند.
آقای محسنیاژهای٬ در تمام این نشستهای خبری از بردن نام کامل محمدرضا
رحیمی خودداری میکرد٬ با یادآوری اینکه تا "زمانی که حکم صادر نشده٬ اسم
افراد را نمیتوان ذکر کرد. با این حال وی در یکی از نشست های خبری تاکید
کرد مشخص است که "در رابطه با چه کسی صحبت میکند".
وی در اظهار نظری جداگانه گفت: "هر کس متهم باشد به اتهاماتش رسیدگی
خواهد شد. اگر نیاز باشد هر متهمی احضار شود، احضار میشود و موضوع رسیدگی
میشود".
یک سال پس از سخنان صادق لاریجانی درباره کشف پرونده فساد اقتصادی در
بیمه ایران٬ غلامحسین محسنی اژهای با اشاره به محاکمه "۵۴ تن از متهمان"٬
گفت که این پرونده "یک متهم دیگر" هم دارد که قوهقضاییه همچنان مشغول
"انجام تحقیقات" درباره اوست.
در چنین شرایطی بود که برخی رسانه ها از رایزنیهای محمود احمدینژاد
برای جلوگیری از پیگرد قضایی معاون اول خود خبر دادند. تلاشی که در خرداد
ماه ۱۳۹۰، منجر به دیدار "سه قاضی عالیرتبه" با آقای احمدینژاد درباره
پرونده معاون اولش شد.
محمود احمدی نژاد در موقعیتی با قوه قضاییه رایزنی می کرد که، به خاطر
مقاومت یازده روزه در مقابل خواست رهبر ایران برای ابقای حیدر مصلحی در
وزارت اطلاعات، از فروردین ۱۳۹۰ در معرض خشم نزدیکان آیت الله خامنه ای
قرار گرفته بود.
ادامه تنش میان رئیس دولت دهم و نهادهای وابسته به رهبری، به دستگیری
برخی نزدیکان محمود احمدینژاد انجامید که منجر به رواج شایعه بازداشت قریب
الوقوع برخی از مقام های ارشد دولتی شد. در واکنش به این روند، رییس دولت
دهم گفت کابینه "خط قرمز" اوست و در صورت برخورد با اعضای کابینه٬ او سکوت
خود را خواهد شکست.
پس از سخنان آقای احمدینژاد٬ اژهای در نشست مطبوعاتی هفتگی خود٬ در
پاسخ به سوالی پیرامون احتمال محاکمه محمدرضا رحیمی٬ تنها به بیان این
مساله اکتفا کرد که "این سوالها تکراری" است.
پس از آن برای مدت چند ماه٬ هیچ اظهارنظری از سوی مسئولان قوهقضاییه پیرامون پرونده و وضعیت محمدرضا رحیمی صورت نگرفت.
این سکوت موقت، تا زمان برگزاری نخستین جلسه دادگاه متهمان پرونده بیمه
ایران - خردادماه ۱۳۹۱ - ادامه پیدا کرد. در این دادگاه٬ اتهاماتی علیه
رحیمی مطرح شد.
در همان روز٬ غلامحسین محسنیاژهای٬ در نشست خبری خود گفت که در این
دادگاه "شمار متهمان همین است" و برای افراد دیگر "از جمله معاون اول
رییسجمهور کیفرخواستی صادر نشده است".
حدود سه ماه پس از برگزاری نخستین جلسه دادگاه متهمان پرونده بیمه٬ آقای
محسنی اژهای احکام صادر شده در دادگاه بدوی را اعلام کرد٬ اما توضیح
بیشتری در مورد اتهامهای محمدرضا رحیمی در این پرونده یا احتمال حضور وی
در دادگاه نداد. دو ماه پس از آن نیز وی بدون نام بردن از معاون اول وقت
رییسجمهور، تنها به ذکر این مساله اکتفا کرد که "این پرونده متهمان دیگری
نیز دارد که هنوز محاکمه نشدهاند".
سکوت قوهقضاییه درباره سرنوشت رحیمی در پرونده بیمه ایران٬ در حالی بود
که مصطفی پورمحمدی٬ رییس وقت سازمان بازرسی کل کشور٬ در شهریور ماه ۱۳۹۱
گفت رسیدگی به پرونده معاون اول محمود احمدینژاد "برای رعایت مصالحی متوقف
شده است".
همان زمان، عباس نبوی رئیس موسسه تمدن و توسعه اسلامی و از روحانیون
نزدیک به محمدتقی مصباح یزدی، با ذکر اینکه "دولت حدود ده پرونده قضایی
سنگین دارد" گفت که اگر "حکم حکومتی رهبری" نبود، "بخش هایی از دولت باید
به محکمه می رفتند."
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، انتظارات برای رسیدگی به پرونده معاون اول دولت سابق افزایش یافت.
با این حال، در این دوره نیز اگرچه به طور جسته و گریخته٬ اخباری درباره
این پرونده و امکان برخورد با آقای رحیمی منتشر میشد٬ اما اظهارات رسمی
مقام های قضایی، ظاهرا حکایت از بروز تحول جدیدی در این زمینه نداشت.
سکوت قوهقضاییه اما پس از نطق علی مطهری در مجلس در دی ماه ۱۳۹۲ شکسته
شد. آقای مطهری در نطق خود نسبت به برخورد نکردن این قوه با محمدرضا رحیمی
اعتراض کرد.
در پاسخ به انتقاد این نماینده مجلس٬ دادستانی عمومی و انقلاب تهران
بیانیهای منتشر کرد که بخشی از آن، با اشاره به پرونده معاون اول دولت
احمدینژاد٬ می گفت که از آقای رحیمی "تحقیق به عمل آمده" و وی "با صدور
قرار وثیقه مناسب و تامین آن" آزاد شده است.
بیانیه دادستانی تهران٬ باعث شد محمدرضا رحیمی نیز سکوت خود درباره این
پرونده را بشکند. وی گفت که "طی ۱۱ جلسه و ۵۵ ساعت مورد بازجویی" قرار
گرفته و پرونده وی "سیاسی" است.
پس از آن ایرنا در خبری به نقل از "یک منبع آگاه" نوشت که "شعبه پنجم
بازپرسی دادسرای کارکنان دولت" برای محمدرضا رحیمی قرار مجرمیت صادر کرده
است.
خبری که در اسفند سال ۱۳۹۲، با تایید سخنگوی قوه قضاییه همراه شد.
غلامحسین محسنی اژهای البته درباره تعداد اتهامهای رحیمی توضیحی نداد و
تنها به ذکر این نکته اکتفا کرد که "قرار مجرمیت" وی صادر شده است.
حدود یک ماه پس از اظهارات سخنگوی قوه قضاییه٬ محسن افتخاری٬ سرپرست
دادگاههای کیفری استان تهران٬ گفت که "کیفرخواست" پرونده رحیمی صادر شده و
پرونده او "در شرف ارجاع به یکی از شعب" دادگاههای کیفری استان تهران
است.
در نهایت نیز دادگاه محمدرضا رحیمی به شکل غیرعلنی و در شعبه ۷۶ دادگاه
کیفری تهران تشکیل شد. دادگاهی که پس از دو جلسه و در خردادماه سال جاری به
کار خود خاتمه داد.
از زمان پایان دادگاه٬ بحث درباره زمان اعلام حکم شدت گرفت. مقامهای
قضایی گفته بودند که حکم این پرونده به فاصله یک هفته پس از پایان دادگاه
صادر خواهد شد. اتفاقی که البته رخ نداد. دو ماه پس از پایان دادگاه٬ باز
هم مقامهای قضایی درباره زمان صدور حکم سکوت کردند.
سکوت مجدد قوهقضاییه درباره دادگاه محمدرضا رحیمی٬ به دنبال انتشار
خبری در رسانهها٬ شکسته شد. وب سایت جهان نیوز، نزدیک به علیرضا زاکانی
نماینده مجلس٬ در خبری نوشت که حکم دادگاه معاون اول محمود احمدی نژاد صادر
شده و وی به "پنج سال زندان و هشت و نیم میلیارد تومان جریمه نقدی" محکوم
شده است.
این خبر ابتدا با تکذیب وکیل محمدرضا رحیمی و سپس رییسکل دادگستری
تهران روبهرو شد. غلامحسین اسماعیلی گفت که "امیدوار است" حکم پرونده تا
"پایان مردادماه" صادر شود. وی خبر محکومیت معاون اول آقای احمدی نژاد را
نیز "قطعا کذب و دروغ" توصیف کرد.
همزمان، غلامحسین محسنیاژهای در نشست مطبوعاتی خود به نقل از قاضی پرونده گفت که رای آقای رحیمی "هر چه زودتر" صادر خواهد شد.
دو هفته پس از این سخنان اما٬ جزئیات جدیدتری از پرونده رحیمی منتشر شد.
غلامحسین اسماعیلی خبر از آن داد که پرونده محمدرضا رحیمی "قطور و سنگین"
است و بار دیگر ابراز امیدواری کرد که حکم این پرونده "به زودی" صادر شود.
وی همچنین گفت که پرونده محمدرضا رحیمی "جزئی از پرونده قطور آن مجموعه
[اختلاس از بیمه ایران] بوده" که بخشی از آن پرونده "قبلا و بخشی در زمان
حاضر رسیدگی شده است". آقای اسماعیلی افزود: "قسمتی نیزممکن است در ادامه
به پرونده ملحق شود".
به فاصله دو روز از سخنان غلامحسین اسماعیلی٬ سخنگوی قوه قضاییه گفت که
حکم این پرونده صادر شده و آقای رحیمی به "حبس و جزای نقدی" محکوم شده است.
آقای محسنی اژهای البته اعلام کرد که به دلیل قطعی نبودن حکم٬ جزییات
بیشتری از آن را فاش نخواهد کرد.
اعلام خبر صدور حکم معاون اول دولت احمدینژاد٬ با واکنش او مواجه شد.
او با انتقاد از اعلام این حکم تاکید کرد: "من فقط محمدرضا رحیمی نیستم، من
معاون اول این نظام هستم.بنده ۳۴ سال سابقه خدمت در جمهوری اسلامی ایران
را دارم؛ بنابراین نباید این قدر ساده به موضوع نگاه کرد."
وی در واکنشی جداگانه با انتشار نامهای خطاب به صادق لاریجانی٬ نحوه اعلام خبر محکومیت خود را نوعی "طراحی رسانهای" دانست.
محمدرضا رحیمی با ادعای اینکه اتهامات او "هیچ ارتباطی" به مسئولیت وی
به عنوان معاون اول٬ معاون حقوقی رییسجمهور یا رییس دیوان محاسبات ندارد
گفت که مبالغ مندرج در پرونده وی، "بخشی از کمک های مردمی فردی جهت برگزاری
انتخابات مجلس هشتم" بوده که توسط "تنی چند از مسئولان وقت دستگاه قضا و
برخی نمایندگان محترم مجلس" به او معرفی شده و او این مبالغ را "برای کمک
به تبلیغات داوطلبان نمایندگی در مجلس هشتم" هزینه کرده است.
خبر بعدی در مورد حکم قضایی آقای رحیمی، در نیمه مهر ماه گذشته صادر شد.
در این زمان روزنامه دولتی ایران، بدون نام بردن مستقیم از محمدرضا رحیمی
خبر داد که "مقام عالیرتبه دولت سابق" به ۱۴ سال حبس و ۴ میلیارد تومان
جزای نقدی محکوم شده است. در واکنش به انتشار این خبر، وکیل آقای رحیمی گفت
که "در حکم صادره از سوی دادگاه، حبس و جزای نقدی وجود دارد اما اعداد و
ارقام اعلام شده از سوی برخی رسانه ها، نادرست است".
در جدیدترین اظهار نظر در مورد پرونده آقای رحیمی، وکیل وی دیروز گفت
پرونده موکلش در شروع با بیش از ۵۰ مورد اتهامی روبه رو بوده که هم اکنون
به یک مورد رسیده است.
به عقیده برخی ناظران، در صورتی که این ادعا صحت داشته باشد، قرار گرفتن
آن در کنار ادعای اخیر محمدرضا رحیمی -اینکه تنها به پرداخت "کمک مالی" به
نمایندگان مجلس متهم است- معنی دار خواهد بود.
در این صورت، سوال مهمی که پیش روی ناظران قرار می گیرد این است که آیا
محمدرضا رحیمی، سرانجام در ارتباط با پرونده هایی که تحت عنوان "اختلاس
شرکت بیمه" و "حلقه فاطمی" شهرت یافته اند، راهی زندان خواهد شد یا خیر؟
به گزارش خبرگزاریها یکی از نمایندگان جهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا به نام آقای اد رویس، که درعین حال رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز میباشد، با اشاره به تازهترین گزارش سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، میگوید حکومت ایران در زمان ریاستجمهموری حسن روحانی، همچنان به شکل عمیقی به نقض حقوق شهروندان خود میپردازد.
این نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان به حملات اخیر با اسید به زنان در اصفهان و یا اعدام ریحانه جباری که به گفته او «تنها گناهش دفاع از خود در برابر تجاوز بوده» اشاره کرده است.
به گزارش سایت رادیوفرداآقای رویس در بیانیهای که ششم آبان ماه در این مورد منتشر شده، میگوید پس از حملات به زنان، «واکنش دولت ایران به جمعیت معترضان، بازداشت وکیل مدافع حقوق بشر، نسرین ستوده، و تصویب قانونی بود که به جای جلوگیری از چنین حملات شنیعی، تحریک [به انجام آن] میکند.»
اخیرا طرحی در مجلس ایران در حال بررسی است که هدف آن حمایت از «آمران به معروف و ناهیان از منکر» عنوان شده است.
ماده نهم و دهم این طرح که بخشهایی از آن با مخالفت دولت و قوه قضائیهجمهوری اسلامی نیز روبهرو شده، تصویب شده است.
از جمله طبق ماده نهم این طرح، «حذف بیتالمال و اموال عمومی»، «انضباط اداری و مالی»، «تکریم ارباب رجوع»، «فساد اداری، مالی و یا اقتصادی» و «تجمل گرایی و اشرافیگری» از جمله مصادیق «امر به معروف و نهی از منکر» خواهد بود.
رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا ابراز نگرانی کرده است که قانونی که تصویب شده دست نیروهای بسیجی را بیش از پیش برای حمله به زنان ایران به خاطر نوع پوشش آنها باز میگذارد.
اد رویس در عین حال از دولت باراک اوباما خواسته است تا موارد نقض حقوق بشر در ایران را زمانی که مشغول مذاکرات اتمی با تهران است مد نظر داشته باشد. به گفته او «اگر نه غیر ممکن، سخت است که تصور کرد حکومت ایران یک حکومت صلحآمیز اتمی خواهد بود، وقتی چنین خشونتبار با شهروندان خودش رفتار میکند».
روز سهشنبه سازمان ديدهبان حقوق بشر با انتشار بیانیهای از حکومت ايران خواست تا به بازداشت و آزار نسرين ستوده، وکيل و فعال حقوق بشر، پايان داده و به او اجازه دهد مخالفت مسالمت آميز خود را ابراز کند.
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور مربوط به حقوق بشر در ایران نیز گزارش تازهای ارائه کرده که در آن از افزایش شمار اعدامها در ایران و محاکمه برخی فعالان حقوق گروههای مذهبی و قومی به اتهام محاربه و مفسد فی الارض ابراز نگرانی شده است
نماینده
مردم تهران با جمع آوری امضا برای نامهای جهت اعتراض به اظهارات یکی از
معاونان پارلمانی دولت که وقایع اسیدپاشی را به تصویب طرح امر به معروف
ربط داده بود خواستار اخراج وی از صحن علنی مجلس شد.
به گزارش خبرنگار پارلمانی مهر، روح الله حسینیان نماینده
مردم تهران در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در حال جمع آوری امضا برای
نامهای در اعتراض به مواضع خباز یکی از معاونان پارلمانی دولت است.
در این نامه آمده است: وی در روز سه شنبه هفته گذشته در
مخالفت با مادهای از طرح امر به معروف و نهی از منکر حوادث اسیدپاشی
اصفهان را به تصویب این طرح در مجلس ارتباط داد و بلافاصله رسانههای
بیگانه و ضدانقلاب از این مواضع سوءاستفاده کرده و زمینه تشویش اذهان
عمومی را ایجاد کردهاند.
حسینیان برای این نامه حدود 70 امضا جمع کرده و از هیات
رئیسه خواسته است که مواضع معاون پارلمانی دولت را محکوم کرده و اجازه
ورود وی به مجلس را ندهد.
یک منبع امنیتی در استان صلاح الدین عراق امروز اعلام کرد که نیروهای
داعش دو مزار دینی متعلق به عصر عباسی را در جنوب شرق تکریت منفجر کرد.این
منبع در گفتگو با السومریه نیوز اعلام کرد " نیروهای گروه تروریستی داعش
امروز مزار قبه شعیب و مزار سید یحیی در وسط الدور(25کیلومتری جنوب شرق
تکریت) را منفجر کردند."
به گزارش باشگاه خبرنگاران ؛ وی که نمیخواست نامش فاش شود افزود " این
انفجارها باعث نابودی کامل این دو مزار شد. تاریخ این مزارها به عصر عباسی
برمیگردد.
حسینیه دراویش گنابادی در تخت پولاد اصفهان
لازم به یادآوری است که پیش از این داعشی های ایران نیز بارها
دست به تخریب اماکن مقدس و عبادتخانه ها و حسینیه های دراویش و مساجد اهل
تسنن و اهل تشیع درشهرهای مختلف ایران ازجمله شیراز و قم و بروجرد و
اصفهان زده بودند، و تخریب هایی که توسط داعشی ها امروز در عراق صورت گرفته
تازگی ندارد.
بیانیه گروه "ای- پی - پی" در پارلمان اروپا برای آزادی بیدرنگ 9 درویش دربند از سیاهچالهای ایران
کارگروه "ای پی پی" با صدور بیانیه ای خواستار توقف سرکوبهای دراویش گنابادی توسط عملیات سازمان دهی شده و مداوم نهادهای گوناگون برخوردار از حاشیه های امنیتی به نقض مستمر حقوق اساسی و آزادیهای انسانی واکنش نشان داد.
در این بیانیه یادآوری شده که در حالی که هموطنان زرتشتی و سایر گروه های دینی غیر مسلمان از آزادیهای نسبی برخوردارند دراویش پیرو مکتب تصوف که مسلمان میباشند به طور سازمانیافته در زیر سرکوب نهادهای مختلف قرار دارند و در اعتراض به این وضعیت نابسامان نه تن از دراویش برای بیش از یک ماه دست به اعتصاب غذا در زندانهای تهران و شیراز زدند. در این بیانیه به حوادث خونین کوار در سال 2011 که منجر به شهادت مهندس وحید بنانی یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی شد نیز عطف نظر شده است. صادر کنندگان این بیانیه با نام بردن از نه تن از وکلا و مدافعان حقوق بشر و همکاران سایت مجذوبان نور آقایان حمیدرضا مرادی سروستانی، مصطفی دانشجو، امید بهروزی، افشین کرمپور، کسری نوری، رضا انتصاری، امیر اسلامی، فرشید یداللهی، و مصطفی عبدی- که معترضانه به اظهارات آقای محمود علوی (که درویشی را معادل بی دینی و شیطان پرستی شمرده بود) دست به اعتصاب غذا زده بودند، خواهان آزادی بیدرنگ و بیقید و شرط آنها شده اند.
شایسته یادآوری است که عده ای از اعضاء انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران در هفته های قبل ضمن ملاقاتهای متعدد با اعضای پارلمان اروپا نسبت به بی تفاوتی افکار بین المللی درمورد فاجعه سرکوب گروه های قومی و دینی در ایران وبخصوص بیعملی نسبت به سرنوشت دراویش زندانی هشدار داده بودند
گروهی از اعضای "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" در ملاقات با
اعضای "پارلمان اروپا" و "بنیاد دفاع از دمکراسی "به طرح معضل سرکوب
گروههای آئینی و قومی توسط نهادهای مختلف حکومتی در ایران پرداختند. در این
سلسله از ملاقاتها، اعضای "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران"با
ارائه فایل کاملی از عکسها و شواهد شهود و گزارشهای دکتراحمدشهید و آقای
بان کیمون و بیانیه های سازمانهای مدافع حقوق بشر ... آمارهای دقیقی از رشد
فزاینده سرکوب پیروان طریقت درویشی و مدافعان حقوق دراویش و وکلای مدافع
آنان ارائه نمودند
اعضای انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران یادآور شدند که متاسفانه
در یکسال و چندماه گذشته پس از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نشانه
های متعددی از تغییرات قهقرایی در جامعه ایران مشاهده میشود ، که بیش از
پیش بر احساس یأس و أسف عمومی در میان مردم - که در خرداد ماه سال نود و
دو با استقبال از شعارهای انتخاباتی "امید و اعتدال" قدم به صحنه انتخابات و
رای گیری به نفع دکتر حسن روحانی گذاشته بود- دامن میزند.
اعضای انجمن جهانی پاشداشت حقوق بشر در ایران همچنین متذکر شدند که
امروزه دیگر تردیدی برجا نمانده که نهادهای متعدد با همدستی با قوه قضائیه و
قوه مقننه و نیروهای انتظامی زیر چتر نهادهای امنیتی با استفاده از
اختیارات فراقانونی ، با طرح ها وبرنامه های جدیدی به ناامن کردن فضای
جامعه مبادرت ورزیده و بخصوص به تضییع حقوق دراویش نعمت اللهی گنابادی
ادامه میدهند. همچنین متذکر شدند که در اردیبهشت ماه سال نود و سه مجلس در
ایران یک طرح سرکوبگرانه را به عنوان یک ماده قانونی به تصویب رسانده که در
آن از جریانهای عرفانی همتا و همپای شیطان پرستی یاد شده است. قانونی که
جامعه ایران را بیش از پیش دستخوش آپارتاید مذهبی خواهد نمود.
در زیر آخرین خبری که دررابطه با ایجاد تضییقات غیرقانونی برعلیه دراویش
با استفاده از ظرفیت قوه قضائیه و اداره اطلاعات و شهرداری بروز و ظهور
یافته به نظر میرسد
به قرار اطلاعات واصله از شهر قوچان در
ایران، فشار اداره اطلاعات بر دراویش برای برهم زدن آرامش مجالس هفتگی آنان
بالا گرفته است. در همین راستا بخشی از حسینهٔ دراویش گنابادی در شهر
قوچان توسط دراویش این شهر رفع تخلف و اصلاح شد چرا که دادستان این شهر
دستور تخریب بنا را به علت تخلف شهرداری صادر کرده بود. اما جزئیات ماجرا
چه بود؟ یک هفته از احضار غلامحسین باتر، مجلس دار دراویش گنابادی، به
اداره اطلاعات قوچان نگذشته است که از قوچان خبر میرسد دادستانی آن
شهرستان، شهرداری را برای تخریب تخلفات بنای حسینیه دراویش گنابادی، در
تنگنای قانونی قرار داده است. در همین زمینه اخبار منعکس شده در سایت خبری
مجذوبان نور حاکی از آن است که صدور رای تخریب از سوی دادستانی بعد از
احضار مجلس دار دراویش به اداره اطلاعات، این فرضیه را تبدیل به حقیقت
کرده است که بار دیگر نیروهای امنیتی از مشکلات بدیهی و تخلفات معمول شهری
و اجتماعی، برای ایجاد فضای امنیتی علیه دراویش گنابادی استفاده
کردهاند. روند رسیدگی به پرونده تخلف بنای حسینیه دراویش در قوچان که به
مدت یک سال در شهرداری قوچان در دست بررسی بوده است، از زمانی سرعت گرفت
که آقای باتر به اداره اطلاعات احضار و تحت بازجویی چند ساعته قرار گرفت.
ماموران اطلاعات، در جریان بازجویی که گفته میشود لحنی تهدیدآمیز و
کنایی داشته است، این درویش را که از کارمندان بازنشسته بوده است، زیر
فشار میگذارند تا تامین کننده هزینههای مالی و امور نگهداری و مراقبت از
حسینیه را، «آن سوی آبیها» معرفی کند و با بیان اینکه «یک بازنشسته با
حقوق بازنشستگی نمیتواند امور حسینیه را رفع و رجوع کند»، از وی
میخواهند در ازای مبلغی که از «آن سوی آبیها» میگیرد، مکان حسینیه را
به اداره اطلاعات اجاره بدهد. بازجویان اداره اطلاعات قوچان که از تطمیع
این درویش ناکام مانده بودند، با اظهار اینکه «خودت را آواره میکنیم و به
بچه هات آسیب میرسانیم» از آقای باتر خواسته بودند فهرست دراویشی را که
از قوچان در تجمعات اخیر دراویش گنابادی مقابل دادستانی تهران حضور یافته
بودند، در اختیار ایشان قرار داده و همچنین دراویش فعال آن شهرستان را
معرفی کند. آقای باتر ساعاتی پس از این بازجویی که در محیطی رعب آور و
خلاف قانون و ضوابط قضایی صورت گرفته بود، آزاد شده و پس از آن، دادستانی
قوچان شهرداری آن شهرستان را با صدور حکمی مجبور به تخریب حسیینه دراویش
میکند. در پی صدور این رای از سوی دادستانی، دراویش گنابادی قوچان با
اظهار اینکه قانون کشور را لازم الاجرا میدانند، خود به اصلاح بنای محل
برگزاری مجلس و رفع ایرادات شهرداری اقدام کردند. دخالت دادستانی در جریان
تخریب بنای حسینیه دراویش و همچنین احضار هفته گذشته مجلس دار قوچان به
اداره اطلاعات، این گمانه را تقویت کرده است که همچون موارد مشابه دیگر،
نیروهای امنیتی خودسر کماکان در امور اجتماعی دراویش اعمال نفوذ کرده و
قصد ایجاد وحشت دارند. این موضوع که یک بنا در فرآیند ساخت و تعمیرات،
مشمول تخلفاتی شود و پیگیری قانونی برای رفع آن صورت گیرد امری طبیعی و
قانونی است اما نفوذ مراکز امنیتی و سو استفاده از قدرتهای فراقانونی در
روند سایر ادارات حاکی از این است که از هر موضوع غیر مرتبطی برای تحت
فشار قرار دادن دراویش استفاده میشود. پیش از این نیز بارها ایرادات
شهرداری دستاویز نهادهای امنیتی برای ایجاد مشکل برای محلهای برگزاری
مراسم درویشی قرار گرفته است که پلمپ شدن حسینهٔ کیش و ایجاد مشکل برای
محل برگزاری مجالس شهرکرد دو نمونهٔ اخیری است که در آنها قوانین شهرداری
تحت شعاع اهداف امنیتی قرار گرفته است.
حسن روحانی رئیس جمهور در زنجان: بورس های تقلبی تحصیلی، رشوه و اختلاس و دروغگویی و تقلب منکرات بزرگتری هستند
به بهانه امر به معروف و نهی از منکر نمیتوان مساله حجاب را بزرگنمایی کرد و جامعه را به ناآرامی کشید
دبی، العربیه.نت فارسی / چهارشنبه 22 اکتبر 2014م/ حسن روحانی رئيس
جمهورى اسلامي ايران در سخنرانی روز چهارشنبه ٢٢ اكتبر خود در جمع مردم
زنجان با بیان اینکه امر و نهی اختصاص به هیچ فرد، جناح و دستهای ندارد
اظهار داشت: هیچ کس نمیتواند بگوید من فقط آمر به معروف و ناهی از منکر
هستم و هیچ کس نمیتواند جناح و یا گروهی را به عنوان عمل کننده به منکر
متهم کند.
باید این مساله به ذهن سپرده شود که امر به معروف و نهی از منکر عمل
همگانی است یعنی 77 میلیون آمر به معروف و ناهی از منکر خواهند بود و به
یاد داشته باشیم که این عمل متقابل است و مبادا روزی کلمه امر به معروف و
نهی از منکر و این وظیفه مهم که باید وسیلهای برای نزدیکی جامعه به
یکدیگر باشد وسیلهای برای تفرقه و جدایی شود. رئیس جمهورى ايران با
یادآوری اینکه بر اساس قرآن در امر به معروف و نهی از منکر باید ابتدا
ولایت و محبت نسبت به دیگری شکل بگیرد، خاطر نشان کرد: دوست داریم پایان
کار مجلس در مساله امر به معروف و نهی از منکر موجب انسجام و وحدت بیشتر
جامعه و هدایت جامع به نیکی باشد.
به گفته روحاني از دیدگاه اسلام، یک گروه آمر به معروف نیستند و همه
مسلمانان وظیفه امر و نهی را بر عهده دارند و مبادا که تحت لوای امر به
معروف و نهی از منکر در جامعه ما ناامنی آغاز شود.وی با تاکید بر اینکه
اساس امنیت، برادری و کرامت انسانی و احترام به یکدیگر است تصریح کرد:
مباد منکر را تنها به یک مساله خلاصه کنیم. دروغ و تهمت منکر نیستند؟
رشوهخواری منکر نیست؟ بورسیههای تقلبی را نباید منکر بپنداریم؟ از صبح تا
شب فقط یک مساله و آن هم بدحجابی را فقط باید منکر تلقي كنيم. اين
سخنان حسن روحاني در حالى مطرح مي شود كه اخيرا گروه انصار حزب الله اقدام
به راه اندازي گشت هاي امر به معروف و نهي از منكر بدون مجوز دولت كرده
است، و همچنين شماري از زنان در اصفهان كه بر مبناي باورهاي جمهوري اسلامي
بدحجاب تلقي مي شوند مورد حمله اسيدپاشان قرار گرفته اند.
سایت نوظهور موسوم به "صوفی نت"- که توسط شخص وزیرتحمیلی اطلاعات یعنی محمود علوی به روز میشود - دچار توهم عجیبی شده است!!
انتشار مطالب بیسروته به قلم محمود علوی و البته در پشت اسمهای مستعار، با واکنش سایتهای آزاداندیشان و مسلمانان راستین و پیروان مکتب قرآن مجید روبرو شد. از جمله سایت "درویشان آنلاین" با منعکس کردن مقاله منتشر شده در سایت "اینساید آف ایران"- و تگارش یافته توسط هیات تحریریه این سایت- به این مطالب بیسر و ته که توسط فرقه ضدتوحیدی و وحدت ستیز موسوم به " مرکز فرق و ادیان" اززیر مجموعه های وزارت اطلاعات، و در سایتهای زیرمجموعه اش نشر شده بود، پاسخ مقتضی داد.
اما محمود علوی وزیر بیکفایت تحمیل شده بر وزارت اطلاعات دوباره با یک ناشیگری مثال زدنی!! با قرار دادن عکسی از یک سخنرانی آقای دکتر آزمایش در تلویزیون "دُرّ تی وی" به نقل قول از بخشهایی از همین مقاله مورد بحث منتشر شده در سایتهای "اینساید آف ایران " و "درویشان آنلاین" - که هیچگونه ارتباطی با مفاد ان سخنرانی تلویزیونی در "دُرّ تی وی" ندارد- پرداخته تا این شائبه را دامن بزند که مقالهء جوابیه به تهمت های بیحد و اندازهء سایتهای تکفیری بیچاره وابسته به دستگاه های ضد اطلاعاتی- ضد امنیتی توسط دکتر آزمایش نوشته شده است!! و نویسنده مقاله خود آقای "دکتر مصطفی آزمایش" است!! ایشان فراموش کرده که دکتر آزمایش همیشه مواضع و نظریات خود را به روشنی از طریق امضای مقالات، یا حضور دربرنامه های تصویری برای بیان گفتارهای هفتگی بیان داشته و نیازی به پمهانکاری ندیده، و لاجرم اگر این مقالهء جوابیه نیز به قلم ایشان نوشته شده بود، حتما امضای ایشان را همراه با خودش داشت!
از آنجا که این قبیل خیالپردازیهای بیمارگونه و این توهمات و دروغهای گوبلزی آقای وزیر تحمیلی جای اعتنا ندارد ، از آن میگذریم! و تفکیک صحیح از سقیم را مستقیماً به شعور خوانندگانِ مقالات "اینساید آف ایران" و " درویشان آنلاین" و بینندگان برنامه های تلویزیونی"دُرّ تی وی" وا مینهیم!!
اما مدعایِ مقاله کذایی محمود علوی وزیر تحمیلی بیکفایت اطلاعات به یک شوخی مضحک شبیه است، زیرا محمودعلوی برای فرار به جلو ادعا کرده که این مقاله را ابتدا در فیس بوک دیده و چون چشمش را گرفته!! آنرا برداشته ، و در "سایت تکفیری صوفی نت" گذاشته است؟!!! حال آن که فقط یک نگاه به انتشار وسیع این نوشتار در مجموعه ای از سایتهای زنجیره ای تکفیری بیچاره( که همگی بلااستثناء تحت شمول اداره ادیان و فرقِ دستگاههایِ تودرتوی اطلاعاتی مانند "فرقه ها"، "ادیان نیوز"، "فرقه نیوز "، "صوفی نت" -که با بودجه های کلانی که به قیمت چپاولهای نجومی از بیت المال مسلمانان تامین میشوند، اداره میگردند- ) کافی است تا واقعیت ماجرا را به طور کاملا عریان به نمایش بگذارد!!... هرجند که آقای وزیر برای خالی نبودن عریضه، به معذرت خواهی مبادرت ورزیده زیرا به گفته خودش فراموش کرده منبع نوشته مورد بحث را ذکر کند!!
تا این قسمت که به قلم آمد، پاسخ هیات تحریریه سایت "اینساید آف ایران" به دروغپردازیهای گوبلزی محمودعلوی وزیر بی لیافت تحمیلی اطلاعات بود...؛ اما اگر این آقای به اصطلاح وزیر میخواهد با آقای دکتر آزمایش گفتگویی داشته باشد، راهش مخقی شدن پشت این همه اسم مستعار و سایت قلابی تکفیری فحاش نیست، آقای دکتر آزمایش بارها دربرنامه های تلویزیونی "دُرّ تی وی" از ایشان و از آقای عبدالحسین خسروپناه" دعوت به مناظره و گفتگوی دمکراتیک از طریق اسکایپ و در برابر نظر عموم علاقمندان راستی و حقیقت کرده است!
آقای وزیر!
به جای این قبیل مانورهای کودکانه، چرا مستقیما به صحبت نمینشیند تا مردم بفهمند حق در کدام سوی ترازو استقرار دارد؟!!!
در زیر مقاله کذایی سایت تکفیری بیچاره بدنام موسوم به صوفی. نت به نظر خوانندگان شریف میرسد:
توهین و افترا منطق دراویش+تصاویر/ دوشنبه, 28 مهر 1393 08:4
مصطفی آزمایش از اعضای فرقه دراویش که هم اکنون در فرانسه به سر می برد در واکنش به انتقادهای منتقدان فرقه گرایی و شخصیت پرستی همانند باقی دراویش به توهین و افترا روی آورده است.
به گزارش صوفیه نت؛ اعضای فرقه صوفیه ملاسلطانی در واکنش به روشنگری هایی که در رسانه ها انجام می شود به فحاشی و تهمت زنی روی آورده اند.
این افراد سعی می کنند با القابی از قبیل شیاطن پرست، دروغ پرداز، تکفیری بیچاره، سومار، مارمولک و به مخاطبین خود اعلام کنند که منتقدان فرقه دراویش مخالف آزادی اند.
پس از انتشار مقاله "ارتباط منافقین با دراویش بدون روتوش" مصطفی آزمایش با انتشار توهین های مختلف حامد صرافپور نویسنده این مقاله را یکی از "مزدوران رژیم ایران" خواند و اعلام کرد: یکی از "کادرهای دوره دیده اطلاعاتی" که در سالهای گذشته بارها درصددِ نفوذِ ناکام به "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" -به قصد سمپاشی و متلاشی کردن این "مجموعه فعال حقوق بشری و حقوق شهروندی"- بود ، اخیراً با بی احتیاطی و ناشیگری زائدالوصف پرده از طرح های "نوظهورِ" یک سالِ اخیرِ "نهادهای اطلاعاتی رژیم" به کنار زده است".
پس از انتشار پاسخ آقای صرافپور نسبت به این توهین ها و برچسب ها، مصطفی آزمایش با ادبیاتی متفاوت اما با منطق اختصاصی خود اعلام کرد: "مهم نیست مقاله ای در داخل کشور نوشته شود یا در خارج کشور ؛ همچنان که مهم نیست که مقاله نویس در داخل کشور اقامت داشته باشد یا در خارج کشور! آنچه مهم است این است که مقاله در "کجا" منتشر میشود."
پاسخ آزمایش نشان از قبول سخنان حامد صرافپور دارد. سخنانی که بخشی از شباهت های فرقه رجوی و فرقه دراویش در آن نیز بیان شد.
اما عقل انسان حکم می کند هنگامی که حقی را یافت بدون توجه به اینکه در کجاست باید پیرو آن بود. اما نگاه این افراد که ناشی از یک نگاه بسه فرقه گرایی است این اجازه را به آنان نمی دهد.
اما واقعیت این است که صرافپور ابتدا این نوشته را در صفحه شخصی فیس بوکش منتشر کرده بود که سایت صوفیه نت این مطلب را تنها بازنشر کرد.
اما آیا صفحه شخصی آقای صرافپور هم مخالف آزادی است؟. این منطق آقای آزمایش نشان می دهد که ایشان با این که حق را پذیرفته است اما قبول ندارد.
سایت صوفیه نت نیز از این که ابتدا منبع مقاله آقای صرافپور را ذکر نکرده است از ایشان پوزش می طلبد اما این کار بدین جهت انجام شد که کاربران با منطق این فرقه بیشتر آشنا شوند.
همچنین در مورد یادداشت کوچ مشروعیت از نجف به لندن این افراد با ادبیات تند و تکفیری مانند خود این یادداشت را دروغی بزرگ دانسنتند و در توجیه مخاطبین خود اعلام کردند:
"سایت های زنجیره ای تکفیری بیچاره از اباطیل پراکنی، به دروغگوی روی اورده اند! اما چرا؟
کسی نیست به این یاوه گویان یادآوری کند که اگرچه گوبلز وزیر تبلیغات آلمان هیتلری گفته بود که "دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور کردنش راحتتر است" اما یاوه گویی با دروغگویی تفاوت دارد!"
پس از این واکنش بود که صوفیه نت مصاحبه حجت الاسلام حسن صادقی نسب امام جمعه گناباد در این باره منتشر کرد.
صادقی نسب در این فیلم با اشاره به دیدار خود به همراه چند تن از علمای گناباد با آیت الله سیستانی بیان کرد:آیت الله سیستانی گفتند که آقای تابنده به نجف آمده بودند و درخواست ملاقات داشتند که این فرصت را به ایشان ندادم و آنان را رد کردم.
پس از انتشار این فیلم دراویش سکوت کردند و تنها توهین های آنان بر جای ماند.
احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، در گزارش ماه اکتبر خود
به وضعیت ۹ درویش محبوس در زندانهای اوین تهران و نظام شیراز و همچنین
حمله ور شدن پلیس به اجتماع ناکام دراویش گنابادی در مقابل دادستانی تهران
واکنش نشان داد.
دکتر احمد شهید یاد آور شد که «محدودیتھای حقوقی اعمال شده بر
اجتماعات مسالمت آمیز صوفیان از مراسم صرفا مذھبی آنان گستردهتر است» .
احمد شهید همچنین از تجمع دو روزه دراویش در اسفند ماه سال گذشته که در آن
خواستار برگرداندن دراویش تبعید شده از زندان رجایی شهر به بند ۳۵۰ اوین و
رسیدگی عاجل به وضعیت درمانی آنان شده بودند یاد کرد و نوشت: «در ماه
مارس ۲۰۱۴ نیروھای امنیتی ۳۲۶ نفر درویش گنابادی را که بیرون از ساختمان
قوۀ قضاییه در تھران تجمع کرده بودند دستگیر کردند. طبق گزارشات، آنھا
نسبت به مراقبت ھای پزشکی ناکافی ارائه شده به سه درویش زندانی به نام ھای
مصطفی دانشجو، حمیدرضا مرادی و افشین کرم پور، و انتقال تنبیھی دوتن دیگر
از دراویش از زندان اوین به زندان رجایی شھر معترض بودند».
آقای شهید در این گزارش همچنین به برخورد خشونت آمیز پلیس در سرکوب
تجمع شهریور ماه دراویش گنابادی اشاره کرده و یادآور شده است: «ظاھرا
تظاھرات مسالمت آمیز ماه مه ٢٠١۴ در حمایت از اعضای زندانی جامعۀ دراویش
گنابادی نیز توسط پلیس مورد حمله قرار گرفت».
گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر در بخشی دیگری از گزارش خود
از ادامه دار بودن «تھییج افراد علیه دراویش گنابادی» خبر داده و نوشته
است در ماه ژوئن ٢٠١۴، رھبران مذھبی اعضاء جامعۀ دراویش را کافر و وھابی
توصیف کردهاند.
این گفته آقای شهید ناظر به سخنرانیهای متعدد برخی روحانیون در ضدیت
با تصوف و همچنین بیدین خواندن دراویش در سخنرانیهای مقامات دولتی
کشورمان است.
آقای شهید در پایان با اشاره به اینکه در ایران «اقلیت ھای مذھبی به
رسمیت شناخته شده ھم از نقض حق کار خویش مصون نیستند» تاکید کرده است: «از
سال ٢٠٠۵ حداقل ٣٧ تن از دراویش گنابادی از کار اخراج یا موفق به اخذ
مشاغل دولتی نشدهاند، یا تقاضای آنان برای اخذ مجوزھای حرفهای به دلیل
تعلقات مذھبی آنان رد شده است. در یک مورد، مقامات آقای علی معظمی فرد را
به دلیل برگزاری تجمعات مذھبی در منزلش از شغلی که در کمیتۀ امداد امام
خمینی در استان سمنان داشت اخراج کردند».
یادآور میشود آقای لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در ایران
گزارش اخیر آقای احمد شهید را «رسوا» توصیف کرده و از وی خواسته بود از
مقام خود استعفا بدهد.
مقامات قوه قضاییه در ایران نه تنها تا کنون نسبت به هیچ یک از
گزارشهای حقوق بشری با موضوع ایران توجه نشان ندادهاند بلکه هر بار با
ادبیاتی توهین آمیز این گزارشها را بیاساس خواندهاند
سایتهای زنجیره ای وابسته به
نهادهای موسوم به خودسر ضد اطلاعاتی- ضد امنیتی درونمرزی، دست به انتشار
مطالبی میزنند که بر علیه فعالیتهای بین المللی "انجمن جهانی پاسداشت حقوق
بشر در ایران" جهتگیری شده، اما ظاهراً در حوزه های جدید التاسیس و نوظهور
برونمرزی نوشته میشود!!!
افشای این خط جدید وزارت اطلاعات با استفاده از ظرفیتهای وزارت خارجه رژیم حاکم بر ایران قابل تامل و دقت است.
مقاله زیر بیانگر خطوط حاکم بر
این سیاستِ جدیدِ اتخاذ شده توسط طراحان برنامه ضدتصوف- ضد درویشی میباشد
که از سالها قبل در درون ایران آغاز شده و در سال 1384 به تخریب حسینیه
دراویش در قم و در سال 1386 به تخریب حسینه دراویش در بروجرد و در سال 1387
به تخریب حسینیه دراویش در اصفهان و ... در سالهای بعد به سرکوب وسیع و
ممتد حقوقدانان و وکلای مدافع حقوق دراویش منتهی شد که با سیل اتهامهای
جعلی و اکاذیب روانه زندانها گشتند و پس از سالیان دراز زندانی بودن برای
اعتراض به وضعیت سیاه حاکم بر محاکم غیرقانونی و محاکمه های فرمایشی دست از
جان شستند و با نوشتن وصیتنامه دست به اعتصاب غذا زدند. امری که افکار عمومی جهانی را برانگیخت، و در نتیجه وحشت
و هراس شدیدی را در پایوران سیستمهای ضد اطلاعاتی - ضدامنیتی دستگاه
اطلاعاتی مسلط بر جامعه ایران دامن زد. اخیرا وزیر اطلاعات محمودعلوی از
گسترش فعالیتهای حوزه های اطلاعاتی از داخل به خارج کشور خبر داده است!!
ایشان و دستگاه های تحت امرش میکوشد تا همه این حقایق تلخ را ندیده گرفته و
به حیال خود با نوشتن اندرزنامه، زیر اسامی مستعار، پیروان مکتب درویشی و
عرفان را نسبت به خطرات "فرقه گرایی" و "کیش شخصیت" آگاه کنند!
مهم نیست مقاله ای در داخل کشور
نوشته شود یا در خارج کشور ؛ همچنان که مهم نیست که مقاله نویس در داخل
کشور اقامت داشته باشد یا در خارج کشور! آنچه مهم است این است که مقاله در "کجا" منتشر میشود.
آری، چیزی که اعتبار یا بی
اعتباری یک مقاله را مشخص میکند -و پرده از نیات واقعی و اهدافی که در جهت
آن، فلان مقاله به رشته تحریر درآمده را تبیین مینماید،-همان "سایت و وبلاگ
و پایگاه رسانه ای" است که مقاله در آن منتشر میشود!
این نکته ای است که هنوز آقای محمود علوی درنیافته است.
البته انتظاری زیادی هم نباید
داشت، زیرا آقای محمود علوی تازه کار است و هنوز در صندلی وزارتخانه خودش
جا نیفتاده، و به قول حجت الاسلام علی یونسی - مشاور ریاست جمهوری در امور
اقوام و ادیان- مهار وزارتخانه متبوعش را کاملا در دست نگرفته و بر
فعالیتهای افراطی عناصر موسوم به خودسر مسلط نشده است! پس انتظار زیادی از
او نباید داشت. فقط باید به او یادآوری کرد که هیچ خواننده ای توقع ملاحظه
یک مقاله وزین، از سایتهای بدنام تکفیری بیچاره امثال "صوفی نت"، "ادیان نیوز"، "ادیان نت"، فرقه نیوز"، "دیده بان" وابسته به نهادهای خودسرِ ضدامنیتی- ضداطلاعاتی تکفیری
همانند"موسسه موسوم به حق پژوهی"، موسسه موسوم به "مرکز ادیان و فرق و
مذاهب" ، "موسسه موسوم به رهپویان هدایت" و... را ندارد. این موسسات با هدف
تخریب اسلام و تشیع و تصوف و عرفان اسلامی و طریقت درویشی تاسیس شده و به
چپاول بیت المال سرگرمند...
همهء کاربران آزاداندیش اینترنت
میدانند که سایت بدنام "صوفی نت"، سایت معاند آزادی است و انتشار مقاله ای
در این سایت همنوایی با سرکوبگران و آزادی ستیزان به شمار آمده و اسباب
ناگزیر و گریزناپذیر بی آبرویی و بدنامی ابدی برای نویسنده آن مقاله فراهم
میکند!
همچنان که سایتهای بدنام موسوم به "ادیان نیوز "، "فرقه نیوز" و ... نیز در ردیف سایتهای تکفیری بیچاره ای
میباشند که جز دشمنی با اصل اسلام و اصول شریعت و خصومت با آزادی اندیشه و
معاندت با جایگاه انسان در جهان هستی مطلبی نمینویسند، و نمیتوانند
بنویسند، چون فاقد ظرفیت فکری و افق بینش مقتضی برای چنین مطالبی هستند!
وقتی مقاله ای در این قبیل سایتها - که توسط اشخاصی هموزن "جواد محرابی ها"
و "عبدالرحیم بیرانوند"ها رتق و فتق و به اصطلاح نظارت و مدیریت میشوند-
منتشر میشود، اعتبار مقاله نویس را به زیر صفر مطلق میرساند. اشکال در
همین جاست.
اکنون بدون هیچ شرح و توضیحی مقاله تازه انتشار یافته در سایت تکفیری بیچارهء اسلام ستیز موسوم به "صوفی نت" را در سطور زیر منعکس میکنیم:
پس از انتشار یادداشت "ارتباط سازمان منافقین با دراویش بدون روتوش" به
قلم حامد صرافپور، فردی که 22 سال از عمر خود را در سازمان مجاهدین خلق
گذرانده بود سایت های وابسته به مصطفی آزمایش با انتشار توهین و مزدور
خواندن وی سعی در کم رنگ کردن این واقعیت تلخ بودند.
یادداشت حامد صرافپور در رابطه با توهین ها اخیر به وی را در ادامه می
خوانیم: روز گذشته با نوشته هایی سراسر تهمت و افترا، عجیب و سرشار از
توهم دکتر مصطفی آزمایش که خویشتن را مسئول روابط عمومی "انجمن جهانی
پاسداشت حقوق بشر در ایران" و به زبانی دیگر "نماینده دراویش گنابادی در
فرانسه" معرفی می کند مواجه شدم (البته این اولین انجمن از این دست نیست که
منبع درآمد آن "حقوق بشر" می باشد بلکه صدها انجمن پوششی متعلق به این و
آن جریان سیاسی غیرمستقل و عمدتاً وابسته به سرویس های امنیتی بیگانه با
نام های فریبنده در فرنگ توسط فرقه ها و شخصیت های مختلف اپوزیسیون نما
تشکیل شده که از میمنت این انجمن ها درآمد کسب کرده و یا به شهرت دست می
یابند). با توجه به اینکه ایشان بدون شناخت (= معرفت) لازم و صرفاً به خاطر
نوشتن یک مقاله مرا اینگونه مورد هجوم ناشیانه قرار داده اند، لازم دیدم
چه برای آگاهی هموطنان و چه برای شناخت هرچه بیشتر جوانان عزیزی که خود را
درویش می خوانند و در دام شعارهای زیبای افراد پر نقش و نگار افتاده اند و
چه برای ثبت در تاریخ و نیز برای "یادآوری" آقای مصطفی آزمایش نکاتی را
یادآور شوم. *آقای آزمایش را چندین سال قبل برای اولین بار در صدای
آمریکا شناختم در ابتدا این توضیح را می دهم که اینجانب آقای آزمایش را
چندین سال قبل (تصور می کنم زمانی که در تیف –بازداشتگاه نیروهای آمریکایی
در عراق- بودم) برای اولین بار در صدای آمریکا شناختم که در مورد اسلام
گفتگو می کرد و برخی از سخنان ایشان در دلم نشسته بود. به همین علت تا مدت
ها بعد که بیشتر با هویت و محتوای فکری ایشان آشنا شدم، مورد احترام من
قرار داشتند. آن زمان تصور نمی کردم که آقای مصطفی آزمایش شخصیتی فرقه گرا
باشند و از وی یک چهره آزادمنش در ذهنم متصور بود. در هرحال با توجه به
آشنایی وسیع و عمیق که طی ده ها سال حضور در کنار مجاهدین، از فرقه ها و
ویژگی های آنان داشتم، در یکی دو سال اخیر متوجه خصلت فرقه گرای ایشان شده و
با اینحال کماکان برایشان احترام قائل بودم. طی یکی دو سال گذشته با
توجه به حوادثی که در ایران رخ می داد و طی آن برخی از دراویش اعتصاب و
اعتراض کرده بودند و مشاهده کردم که فرقه رجوی در حال سوء استفاده از این
اعتراضات می باشد، مقاله ای روشنگرانه در صفحه شخصی خود در فیسبوک انتشار
دادم که لینک آن در زیر آورده شده است. نوشتن این مقاله را وظیفه انسانی
خود می دانستم تا تجارب ذیقیمت خود را که برآمده از رنج و خون دهها هزار
جوان دیگر بود، برای نسل جوان بیان کنم تا مراقب کسانی که آنان را به سمت
"کیش شخصیت پرستی" و "فرقه گرایی" می کشانند باشند و مثل هزاران تن از
اعضای مجاهدین که قربانی قدرت طلبی رجوی شدند با سرنوشت خود بازی نکنند. تا
جایی که مطلع بودم جز یکی دو سایت و وبلاگ این مقاله را انتشار ندادند و
اینجانب نیز پیگیر آن نبودم و تقریباً به فراموشی سپردم چون وظیفه خود را
به انجام رسانیده بودم. *لینک متن مقاله در صوفیه نت همانطور که در متن
مقاله قابل دیدن می باشد آنچه مطرح کرده ام نه توهین به کسی است و نه سیاه
نمایی از این و آن دستگاه فکری، بلکه ضمن احترام به عقاید دگراندیشان، به
نقاط ضعف و قوت تاریخی دراویش پرداخته ام و علت آن هم عشق و علاقه ای است
که (به صورت خانوادگی و سنتی) از نوجوانی به دراویش داشته ام. طبیعی است که
با ذکر خاطرات خودم و با رعایت انصاف، حق دارم هر شخصیت و جریانی را نقد
کرده و انتقادات خود را به آن بیان کنم و این عین پایبندی به دمکراسی و
آزادی بیان و عقیده است. لذا در بیان مطلب به موضوعی پرداختم که مربوط به
یک درخواست کمک از آقای مصطفی آزمایش می شد و ارتباط مستقیم هم داشت به
مسئله "حقوق بشر" و همچنین به موضوع اصلی بحث که همانا "فرقه گرایی" و سوء
استفاده از واژه "حقوق بشر" و سوء استفاده از "صداقت جوانان این مرز و بوم"
توسط مدعیان دمکراسی و حقوق بشر است. در هفته های اخیر برای چند روزی در
فیسبوک حضور نداشتم و دو روز قبل که به صفحه خودم در فیسبوک مراجعه کردم
با یک پیام خصوصی از یک هموطن مواجه شدم که ضمن تشکر از پذیرش دوستی لینک
های مقاله های زیر را نیز برایم ارسال نموده بود در این رابطه که جناب دکتر
آزمایش، مرا –حامد صرافپور- مورد حملات لفظی قرار داده است. من برای آگاهی
هموطنان علاوه بر لینک بالا که مربوط به مقاله خودم می شود، دو لینک زیر
مربوط به ایشان را نیز جهت قضاوت در دسترس قرار می دهم تا بهتر بتوان
واقعیت ها را بیان نمود. همانطور که مشاهده می فرمایید ایشان بدون اینکه
مرا بشناسد و بدون اینکه سوآلی از من کرده باشد و بدون اینکه حداقل پیگیری
کند که آیا از انتشار مقاله ام در برخی سایتها مطلع هستم یا خیر، با زبانی
آتشین که ناشی از دستگاه بشدت بسته و فرقه گرای ایشان می باشد، مرا مورد
هجمه قرار داده و انواع تهمت ها و افترائات را نثار اینجانب نموده است:
ملاحظه می فرمایید که ایشان به عنوان یک "درویش!" چگونه خلق و خوی
"علی گونه" و فروتنانه خویش را به نمایش گذاشته، و چگونه به عنوان یک عضو
انجمن "پاسداشت حقوق بشر!" به حقوق "شخصی و حیثیتی" دیگران نگاه انداخته و
یک دگراندیش را محترم شناخته و بدون قاضی به دادگاه رفته و منتقد خود را
پایکوب تهمت و افتراهای یکسویه خویش کرده است، و چگونه تا حد امکان سایت و
وبلاگ خویش را لبریز "عشق و عرفان" علی گونه و صوفی منشانه خویش نموده
است؟... نوشته های دکتر آزمایش دقیقاً مرا به یاد حملات رسانه ای فرقه
رجوی انداخت و براستی که چقدر فرقه ها به هم شبیه هستند و چقدر نحوه ی
حملات آنان با هم مشابه است همانطور که نحوه ی رهبر پرستی آنان یکی است
با توجه به آنچه به صورت خلاصه شرح دادم و با توجه به مقاله های لینک داده
شده که در تصاویر نیز تا حدی قابل رؤیت است، چند نکته را خطاب به ایشان ذکر
می کنم تا هموطنان عزیز و بخصوص جوانان درویش عزیز متوجه شوند وقتی امثال
من از خطرات و تهدیدات فرقه ها و سران ریاکار آن سخن می گوییم نه ناشی از
یک کینه و نفرت فردی، که دقیقاً برآمده از یک تجارب خونبار و سخت و
سوزاننده است. افرادی که به اسم "حقوق بشر و دمکراسی" به کسب درآمد مشغول
هستند و منادی "آزادی بیان" و "دگراندیش پذیری" شده اند، اگر در بهترین
حالت مواجب بگیر سازمان های امنیتی بیگانه نباشند، عملاً در اوج حرص قدرت
طلبی و شهرت طلبی بسر برده و جز به خود نمی اندیشند و تنها چیزی که برایشان
ارزش ندارد جان جوانانی است که در راه قدرت طلبی آنان نثار شده و به هدر
می رود. علت هراس اینگونه افراد از آگاهی بخشی جوانان نیز همین است که با
انواع اتهامات بتوانند رابطه بین شخص آگاهی دهنده با جوانان در دام افتاده
را قطع کنند. اینگونه نوشته ها و هجمه ها برای من ناآشنا نیست، برای همه
جداشدگان از فرقه رجوی جملاتی آشناست. به نوشته های رجوی علیه جداشدگان
منتقد خویش نگاه کنید، سراسر فحش و ناسزا و تهمت است و هرکجا نتوانند تهدید
کنند با توهین و تهمت طرف مقابل را از میدان به در می کنند تا صدای آنان
به گوش اعضاء نرسد. نوشته های دکتر آزمایش دقیقاً مرا به یاد حملات رسانه
ای فرقه رجوی انداخت و براستی که چقدر فرقه ها به هم شبیه هستند و چقدر
نحوه ی حملات آنان با هم مشابه است همانطور که نحوه ی رهبر پرستی آنان یکی
است... و همانطور که پاسخ هر انتقادی را با تهدید و توهین و افترا می دهند.
از حاشیه درمی گذرم و به نکاتی که به نظرم قابل ذکر می آید می پردازم.
ابتدا بخشی از متن مقاله ای را می آورم که ایشان در سایت منتشر نموده است:
(((یکی از "کادرهای دوره دیده اطلاعاتی" که در سالهای گذشته بارها درصددِ
نفوذِ ناکام به "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" -به قصد سمپاشی
و متلاشی کردن این "مجموعه فعال حقوق بشری و حقوق شهروندی"- بود ، اخیراً
با بی احتیاطی و ناشیگری زائدالوصف پرده از طرح های "نوظهورِ" یک سالِ
اخیرِ "نهادهای اطلاعاتی رژیم" به کنار زده است. این "عنصر دوره دیده
اطلاعاتی" بیان میکند که چگونه در لباس یک امدادخواه "حقوق بشری" سعی زیادی
برای برقراری تماس با "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر "داشته و جواب مورد
انتظاری دریافت نکرده است.... این "کادر دوره دیده اطلاعاتی" به ادعای خودش
ابتدا برای مدتی به تشکیلات مربوط به "مجاهدین در عراق " نفوذکرده بود و
سپس با فاصله گرفتن از آنها، قصد نفوذ در دراویش را داشت و بعد از آن
مامور به برقراری ارتباط با "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" شد،
گه نهایتاً در این مسیر با ناکامی روبرو گردید. وی با نگارش یک مقاله
طولانی و به شدت مهندسی شده به نحوی زیرکانه میکوشد تا از " مکتب درویشی"
تمجید نماید اما در همان حال، با انتقاد از "مناسباتِ درویشی"، این مکتب را
به عنوان یک "فرقه بالقوه خطرناک مبتنی بر کیش شخصیت" معرفی نماید !! و
سپس با طرح مواضع ناصحانه، از اشخاص مختلف بخواهد که جذب هیچ فرقه ای نشوند
و نسبت به خطرات فرقه گرایی آگاه باشند و بخصوص از دراویش نیز حذر کنند.
نوشته این "کادر دوره دیده اطلاعاتی" از یک طرف خبر از حساسیت بسیار زیاد
"ارگانهای امنیتی رژیم" نسبت به فعالیتهای شبانروزی "انجمن جهانی پاسداشت
حقوق بشر در ایران" در عرصه های بین المللی بخصوص سازمان ملل و پارلمان
اروپا و "سازمان عفو بین الملل" و سایر نهادهای مستقل حقوق بشری میدهد، و
از سوی دیگر از راه و روش جدید مورد استفاده "سیستمهای ضدِ اطلاعاتی رژیم"
برای خنثی سازی فعالیت های "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" پرده
برمیدارد که با روشهای متداول در دوران محمود احمدی نژاد تفاوت های بسیار
زیادی پیدا کرده است.))) در همین چند پاراگراف چندین دروغ بشدت مفتضح
ارائه و همچنین چند نکته قابل توجه نیز مطرح شده است که به آنها می پردازم:
مطرح کردن نام این انجمن به عنوان انجمنی که جمهوری اسلامی (آنهم از طریق
یک کادر قدیمی فرقه رجوی) قصد نفوذ در آن را داشته، نشانگر نیاز مفرط شما
برای مطرح شدن است یکم: آقای مصطفی آزمایش به شکلی کاملاً ناشیانه که
ناشی از لو رفتن چهره اصلی ایشان که با نقاب "حقوق بشر" پوشیده شده است می
باشد، ادعا کرده که اینجانب (حامد صرافپور) یک "کادر دوره دیده اطلاعاتی"
می باشم که "بارها در صدد نفوذ به انجمن پاسداشت حقوق بشر" بوده ام و "سعی
زیادی برای برقراری تماس" با انجمن ذکر شده داشته ام. البته ایشان
ظاهراً یادش رفته که من یک عضو قدیمی فرقه رجوی بوده ام که از 14 سالگی تا
43 سالگی در رابطه با این فرقه فعالیت داشته و 22 سال از عمرم در عراق طی
شده است و بعد از آن هم چندین سال در فرانسه و زیر نظر سازمان امنیت فرانسه
قرار داشته ام. به این ترتیب نه فرصت شرکت در کلاس های آموزشی وزارت
اطلاعات داشته ام و نه جمهوری اسلامی در فرانسه چنین کلاس هایی برگزار می
کند. ضمن اینکه بنده از اساس نه با چنین انجمن بی مسمایی (پاسداشت از حقوق
بشر در ایران!) آشنایی داشته و نه آنرا به رسمیت می شناسم. فرقه رجوی صدها
انجمن مهم تر از این نمونه را در کشورهای مختلف دارد که هیچ ارزش معنوی و
مادی و سیاسی بر آن متصور نیست چه رسد به این انجمن که شما نمایندگی می
کنید. بزرگنمایی کردن و مطرح کردن نام این انجمن به عنوان انجمنی که جمهوری
اسلامی (آنهم از طریق یک کادر قدیمی فرقه رجوی) قصد نفوذ در آن را داشته،
نشانگر نیاز مفرط شما برای مطرح شدن است و بس: «ای مگس عرصه سیمرغ نه
جولانگه توست/ عرض خود می بری و زحمت ما می داری» فرقه ها تلاش مفرط
دارند که جداشدگان منتقد خویش را از اساس مطرح نکنند و در صورت مطرح شدن،
آنان را نفوذی نامیده و یا از اساس عضویت آنان را در فرقه خود انکار کنند،
علت این است که افشاگری اینگونه منتقدین که دهها سال از عمر خویش را در
فرقه گذرانیده اند، ضربه سخت و جبران ناپذیری به اعتبار و مشروعیت
سیاسی-اجتماعی آنها وارد می کند. دوم: ایشان مدعی شده که بنده ابتدا به
"تشکیلات مجاهدین در عراق نفوذ!" کرده و سپس با فاصله گرفتن از آنها قصد
"نفوذ در تشکل دراویش!" را داشته ام و آنگاه قصد "ارتباط با انجمن پاسداشت
حقوق بشر!" به سرم زده است!!!. البته اینگونه سخنان بی اساس و خنده دار
جز از کسانی که "توهم خود بزرگ بینی" دارند شنیده نمی شود، اما چه باید
گفت؟ ایشان هم اگر اینگونه فکت ها را از خود ارائه ندهد چگونه می تواند
"اعتبار" پیدا کند؟ سخن ایشان حتی سران فرقه مجاهدین را هم به خنده می
اندازد چون مسعود و مریم رجوی هم عضویت 25 ساله مرا در فرقه خویش نفی نکرده
اند (با اینکه بسیار نیازمند این انکار بوده باشند)، اما جناب آزمایش
یکشبه مرا نفوذی در فرقه رجوی کرد و یکشبه هم مرا متهم نفوذ ناکام در فرقه
خویش نمود تا اعتبار انجمن ساختگی خودش را (که هنوز مشخص نیست آبشخور آن از
کجاست) بالا ببرد. واضح است که چرا سران فرقه ها تلاش مفرط دارند که
جداشدگان منتقد خویش را از اساس مطرح نکنند و در صورت مطرح شدن، آنان را
نفوذی نامیده و یا از اساس عضویت آنان را در فرقه خود انکار کنند، علت این
است که افشاگری اینگونه منتقدین که دهها سال از عمر خویش را در فرقه
گذرانیده اند، ضربه سخت و جبران ناپذیری به اعتبار و مشروعیت سیاسی-اجتماعی
آنها وارد می کند. برای اینگونه افراد هیچ مهم نیست که "دیگران" و "رقبا"
هر روز به آنان حمله کنند و زیر ضرب قرار دهند چون چنین حملاتی آنان را
بیشتر اعتبار می دهد، اما وای به روزی که یک جداشده از فرقه لب به نقد
بگشاید، آن زمان است که سیل تهمت و افترائات به سوی منتقد روانه می شود و
همزمان تهدیدها نیز شروع شده و عضو سابق فرقه آماج صدها اتهام قرار می گیرد
و در نهایت هم عضویت وی در هر تشکلی انکار می گردد. این شیوه کار همه فرقه
های خطرناک و بسته است و مختص به ایران هم نیست. آقای آزمایش نیز
کاریکاتوری از فرقه های بزرگتر است و لاجرم همچون مسعود رجوی، منتقد خویش
را زیر ضرب اتهام برده و تلاش می کند هویت طرف مقابل را انکار کند و او را
نفوذی جلوه دهد. این ها همه در حالی است که اینجانب تنها چند جمله تجارب
خود را نوشته ام و نقدی نه چندان مهم هم از ایشان کرده ام. توجه داشته
باشید که اگر چنین افرادی در قدرت قرار بگیرند چه جنایت هایی از "انجمن
پاسداشت حقوق بشر" آنان بیرون خواهد زد. اینجانب به هیچ عنوان با "مسئول
روابط عمومی انجمن پاسداشت حقوق بشر در ایران!" تماس حاصل نکرده و اساساً
در آن زمان چنین انجمنی را نمی شناختم سوم: اما واقعیت چیست که ایشان
اینگونه از ابراز آن وحشت دارد؟ پیش از هرچیز یادآوری می کنم که "دروغگو از
قضا کم حافظه هم می شود" و لذا به آگاهی می رسانم برخلاف ادعای مصطفی
آزمایش، اینجانب به هیچ عنوان با "مسئول روابط عمومی انجمن پاسداشت حقوق
بشر در ایران!" تماس حاصل نکرده و اساساً در آن زمان چنین انجمنی را نمی
شناختم و ایشان با مغلطه کاری که شیوه همه سران فرقه ها می باشد تلاش کرده
با این جملات اصل قضیه را به حاشیه بکشاند. خوشبختانه بسیاری از دوستان
فیسبوک اینجانب کاملاً در جریان هستند که حدود 4 سال پیش مشکل جدی برایم
پیش آمد و در پاریس همان مقدار پولی که داشتم را از دست دادم (از کیفم
دزدیده شد) و لذا در شرایط سختی که قرار گرفته بودم در شبکه اجتماعی فیسبوک
و در فضای حقیقی از دوستانی که می شناختم درخواست کمک کردم. آن زمان
مشکلات قانونی و حقوقی من همچنان حل نشده بود و شماره حساب بانکی هم
نداشتم. آنگاه که چندین نفر از دوستان فیسبوک من که همچنان در دسترس هستند
(از جمله استاد گرامی تورج.پ و هنرمند عزیز حسین.ر از آلمان و سوئد) و
علاوه بر آن تنی چند از آشنایان و خانواده از آمریکا و انگلیس از من شماره
حساب بانکی خواستند تا برایم پول واریز کنند، دچار مشکل دیگری برای دریافت
کمک شدم که خود در آن شرایط دشوار معضل خاص خود را داشت... در هر حال این
معضل را هم با دوستان مطرح کردم تا اینکه "خانم طاهره.صاد" از سوئد (دوست
فیسبوکی اینجانب) یک آدرس ایمیل برایم فرستاد و گفت متعلق به آقایی به اسم
دکتر مصطفی آزمایش در پاریس است که مسائل حقوق بشری را دنبال می کند و شاید
بتواند در این زمینه به شما کمک کند. وقتی اسم ایشان را شنیدم متوجه شدم
که آقای آزمایش همان کسی است که قبلاً در صدای آمریکا با وی آشنا شده بودم و
از آنجا که ایشان در کلام خود بسیار با واژه های قرآن، دیوان حافظ و حقوق
بشر بازی می کرد، از طریق همان ایمیل شخصی نامه ای کوتاه به ایشان نوشته و
ضمن معرفی خودم، معضل خود را شرح داده و به ایشان گفتم اگر برایتان مقدور
است با توجه به مشکلی که به آن برخورده ام یک شماره حساب بدهید تا دوستان و
خانواده برایم پول به حساب شما بفرستند و بعد شما به من بدهید (اینکار یک
اعتماد به ایشان بود در یک شرایط سخت)... به هرحال جناب آزمایش روز بعد به
من این جواب را داد که به دلیل مشغله زیادی که دارد و نمی تواند به این
مسئله رسیدگی کند و بهتر است از طریق دیگری دنبال شود... بعد از این قضیه
به دوستان دیگری هم مراجعه کردم که همگی گواه بر این واقعیت هستند.
نهایتاً ناچار شدم از طریق "وسترن اونیون" اقدام کنم و برای دریافت پول از
وسترن اونیون هم سه تن از دوستان طی سه مرحله کمک کردند که در حال حاضر نیز
چه در پاریس و چه در فیسبوک حضور دارند و دوستانی هم که برایم پول
فرستادند نیز در فیسبوک در لیست اینجانب حضور دارند... و گواه دیگر هم جناب
آقای دکتر بنی صدر می باشند که وقتی مشکل خویش را با ایشان مطرح کردم پاسخ
منفی نداده و در حد مقدورات خویش به اینجانب کمک رسانیدند که همچنان از
ایشان سپاسگزار هستم و بدین ترتیب آقای بنی صدر هم در جریان این مشکل بودند
و چیزی نیست که قابل کتمان از طرف اشخاص متوهمی چون جناب آزمایش باشد...
تا کور شود هرکه در او غش باشد... چنانکه ملاحظه می کنید ایشان در مقاله
فوق به دروغ مدعی شده که من با مسئول روابط خارجی انجمن تماس گرفته ام و به
دروغ ادعا کرده که جوابی هم به من داده نشده است. در حالی که من در آن
زمان نه انجمنی را می شناختم که ایشان نماینده آن بود و نه با نماینده آن
انجمن تماس گرفته بودم بلکه با ایمیل شخصی ایشان تماس گرفته و به عنوان یک
هموطن (آنهم مدعی حقوق بشر، با خصلت علی گونه و با خوی عارفانه خواجه
حافظ!) درخواست یک کمک معنوی-فکری کرده بودم. و البته ایشان هم پاسخ لازم
را فرستادند و اینطور نیست که جواب داده نشده باشد... در ادامه، بخشی از
مقاله دوم ایشان را هم مطرح می کنم تا هموطنان عزیز و بخصوص جوانان درویش
بخوبی درونمایه اینگونه رهبران خویش را بشناسند که تا چه حد در تزویر و ریا
مشغول فریب دیگران هستند و برای خویشتن دکان حقوق بشری باز کرده اند. همان
کاری که رهبران سابق اینجانب نیز امروز به آن مشغول شده اند و چهره
جنایتکار و خیانتکار خود را با آن می شویند. این مقاله با عنوان «موج حملات
سایتهای زنجیره ای بیچاره تکفیری بر علیه "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر
در ایران"» نوشته شده است: (((...شخصی با نام "حامد صراف پور" مقاله ای
نوشته، و برای درج همراه با عکس و تفصیلات در اختیار سایت تکفیری بیچاره
موسوم به "صوفیه نت" قرار داده، و این به اصطلاح "پایگاه نقد (!!) و بررسی
(!!) تخصصی (!!) فرقه های صوفیه" در تاریخ پنجشنبه هفده مهر نود و سه آن
را زیر عنوان "خاطرات یک عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ایران" درباره
"ارتباط سازمان منافقین با دراویش بدون روتوش" منتشر نموده، و بعد در همان
روز پنجشنبه به طور تصادفی و اتفاقی، مجموعه ای از سایتهای تکفیری بیچاره
زنجیره ای دیگر نیز همان مقاله را به طور کامل و آکبند با همه آن عکسها و
تفصیلات منتشر کرده اند. جَلَّ الخالق! حامد صراف پور به استناد متن نوشته
خودش هم اکنون مدتهاست که ساکن پاریس است. بازهم با استناد به نوشته خودش-
یکبار دو سال قبل در پاریس- به عنوان یک امدادخواه با "انجمن جهانی
پاسداشت حقوق بشر" و مسئول روابط عمومی آن - قصد برقراری ارتباط داشته؛
او حتی گله مند است که چرا به او پاسخی داده نشده است! با این حال حامد
صرافپور به این نکته حیرت انگیز پاسخ نمیدهد که از چه راهی مقاله ای که او
به عنوان "نصیحت گری" خطاب به "دراویش" در پاریس نوشته، ناگهان از
زنجیرهء سایتهای جورواجورِ وابسته به نهادهای "ضداطلاعاتی - امنیتی-
مطبوعاتی" در قم و مشهد و تهران وسایر شهرهای داخل کشور سر در آورده است؟!
این دیگر چه آش شله قلمکاری است؟! نباید از یاد برد که هریک از این
سایتهای نامبرده شده در سطور فوق وابسته به یک نهاد"ضد اطلاعاتی- ضد
امنیتی- مطبوعاتی" ویژه و مستقل از سایر نهادها است. مثلا سایت تکفیری
بیچاره موسوم به " فرقه نیوز " وابسته به انجمن موسوم به "رهپویان هدایت"
در خراسان است، در حالی که سایت تکفیری بیچاره موسوم به "ادیان نیوز" متعلق
به مرکز موسوم به "موسسه ادیان و فرق و مذاهب" در قم میباشد، و هریک از
این مراکز و موسسات به طور موازی و گهگاه در رقابت با یگدیگر به اداره
اطلاعات مربوط به وزارت اطلاعات یا دایره اطلاعات وابسته به بسیج یا وابسته
به سپاه پاسداران مرتبط و وابسته اند! این چگونه است که "اندرزنامه" آقای
حامد صراف پور مقیم پاریس را همه این سایتهای تکفیری بیچاره، عموم ادارات
فرق و ادیان و مذاهب در قم و تهران و خراسان و ... سایر نقاط کشور منتشر
کرده اند؟! بگذریم. اساس بحث این مقاله "بدون روتوش" براین نکته قرار دارد
که اگرچه "سازمان مجاهدین خلق ایران" و "مکتب درویشی" دارای دو ایدئولوژی
متفاوت و متباین هستند، با این همه، هر دو بلحاظ مناسبات درونی، به هم
شباهت دارند چرا که هردو بر پایه روابط فرقه ای شکل گرفته اند ودر درون
چهارچوب چنین روابطی پیروان و هواداران هر دو جمعیت فوق الذکر، هم در
سازمان مجاهدین و هم در طریقت درویشی، بازیچه مطامع رهبران و سرکردگان این
فرقه ها هستند،.. و پیام مقاله نویس برای دراویش آن است که بخود بیایند و
همان طور که پاپ رهبرکلیسای کاتولیک جهان مناسبات کهنه کلیسایی را کنار
گذاشته و مناسبات قرن بیست و یکمی را پذیرا شده، آنها هم دست از درویشی
بردارند و به مناسبات قرن بیست و یکمی توجه نمایند! ! پیدا کنید مساحت
پرتقال فروش را!!))) چرا باید یک مدعی حقوق بشر در خارجه زندگی راحت
داشته باشد و از منابع مختلف نامعلوم کمک مالی دریافت کند و هزینه شهرت و
مال اندوزی خویش نماید و پیروان و همفکران خویش در داخل کشور را به اعتصاب
غذا و خشونت و پایداری!!! فرا بخواند چهارم: همانطور که در متن مقاله
دیده می شود، آقای آزمایش به خود زحمت نداده که کوچکترین پیگیری از این
قضیه داشته باشد و به محض خواندن مقاله اینجانب، سیل اتهامات برآمده از
"خلق کارآگاهی" خویش را نثار کرده و آسمان و ریسمان را به هم بافته تا
منتقد خویش را "رسوا" سازد غافل از اینکه «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی
مکن/ شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت»... خوشبختانه پیام شخصی هموطنی که
مقاله مرا بدون اینکه مطلع باشم انتشار داده است همچنان موجود است و سندی
است بر دروغ های شخصیتی که خود را مدافع حقوق بشر و پیروی خلق و خوی مولا
علی و خواجه حافظ می خواند. براستی چه کسانی نام زیبای علی و حافظ را به
ریا و دغل می آلایند؟ آیا عزیزان جوان درویش نباید همچون اعضا و هواداران
فرقه رجوی بیشتر از این بیندیشند و رهبران خویش را مورد سوآل قرار دهند که
چرا اینهمه دروغ و دغل به هم می بافند و چرا جواب یک نقد را با سیل اتهامات
پاسخ می دهند و چرا باید یک مدعی حقوق بشر در خارجه زندگی راحت داشته باشد
و از منابع مختلف نامعلوم کمک مالی دریافت کند و هزینه شهرت و مال اندوزی
خویش نماید و پیروان و همفکران خویش در داخل کشور را به اعتصاب غذا و خشونت
و پایداری!!! فرا بخواند و با جان آنان برای به قدرت رسیدن خود بازی کند؟
از آقای آزمایش سوآل می کنم که تفاوت شما با سران فرقه مجاهدین چیست؟
در پایان از آقای آزمایش سوآل می کنم که تفاوت شما با سران فرقه مجاهدین
چیست؟ مریم رجوی هم خود را مدافع حقوق بشر و دمکراسی می خواند و در عین سیر
و سیاحت، خوشگذرانی و سورچرانی از مردم ایران می خواهد که قیام کنند و
کشته شوند تا ایشان به قدرت برسد و همزمان نیروهای خویش را در عراق و ایران
به کشتن می دهد و بخاطر حفظ جان خود به خودکشی و خودسوزی وادار می کند.
وقتی دستبوسی هم از نظر حافظ خطاست شما با چه استدلالی پابوسی یک شخص را
در قرن 21 مشروع جلوه می دهید؟ آقای آزمایش! شما چند روز قبل در صدای
آمریکا مدعی شدید که پابوسی رهبر فرقه یک امر شخصی و عرفانی است و برای آن
از اشعار حافظ و سعدی و مولانا مثال هایی بی ارتباط آوردید... اینگونه رمل و
اصطرلاب به هم بافتن و نام بزرگان عارف را آلودن نمی تواند در قرن 21
پاسخگوی سوآلات و ابهامات جوانان باشد. حضرت حافظ می فرماید: مبوس جز لب
ساقی و جام می/ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن از نظر مسعود رجوی سجده
کردن جلوی مریم قجر و خودش یک کار ایدئولوژیک و مشروع به حساب می آمد
وقتی دستبوسی هم از نظر حافظ خطاست شما با چه استدلالی پابوسی یک شخص را در
قرن 21 مشروع جلوه می دهید؟ در اوایل دهه 70 در یک نشست عمومی مسعود رجوی
در اشرف، یک مجاهد بلند شد و در داخل سالن اجتماعات جلوی مریم رجوی سجده
کرد و زمین را بوسید، در ابتدا مریم ایراد گرفت ولی مسعود رجوی بلافاصله با
قاطعیت اعلام کرد که هیچ اشکالی ندارد و او کار درستی می کند. از نظر
مسعود رجوی سجده کردن جلوی مریم قجر و خودش یک کار ایدئولوژیک و مشروع به
حساب می آمد. رجوی هم دقیقاً مثل شما می اندیشید. بفرمایید تفاوت شما
کجاست؟ چه کسی سجده جلوی غیرخدا را مشروع کرده که شما ادعای آنرا دارید؟
این چه خرافاتی است که یک "دکتر" با ادعای "حقوق بشر" بدان می پردازد؟
جناب آزمایش، عشق ورزیدن و دوست داشتن متفاوت است با کیش شخصیت پرستی.
مسعود رجوی یکشبه مستبد و خودپرست نشد. دست از عوام فریبی بردارید. سجده جز
در پیشگاه کسی که حضور "مادی" ندارد حکم شرک دارد و سرآغاز انحراف و انواع
مفاسد و جنایات است. مسعود رجوی به همین شکل بود که به خود اجازه داد گام
به گام همه زنان جهان را متعلق به خود دانسته و از اعضای خویش بخواهد که
زنان خود را طلاق داده و به ازدواج ایشان درآورند. این ویژگی همه فرقه هاست
با این تفاوت که یک فرقه موفق می شود با کمک استخبارات عراق، عربستان،
موساد و سیا به قدرت نسبی برسد و آشکار و پنهان هر جنایتی را انجام دهد و
یک فرقه دیگر ممکن است هنوز زمینه لازم برایش فراهم نشده باشد که دست به
جنایت و کشتار مخالفان و دگراندیشان بزند. اما شیوه ی کار شما نشانگر این
واقعیت تلخ است که آمادگی سرکوب و کشتار مخالف و منتقد را دارید، همانطور
که رجوی هم ابتدا در برخوردها و بعدها در عمل اثبات کرد که از هر دیکتاتوری
خونخوارتر خواهد بود چرا که خود را متصل به خدا و حلقه وصل خلق و خدا می
داند. واژه "مجاهد" نیز واژه ای معنادار و پرمحتواست ولی در طول زمان به
لجن کشیده شده/ اجازه ندهید واژه "درویش" نیز از معنای اصلی خود خارج شده و
چند دهه بعد منفور عام و خاص گردد در پایان باز هم دوستانه و برادرانه
از همه عزیزان درویش می خواهم که بیشتر فکر کنند و اینگونه رهبران خویش را
بهتر بشناسند. درویش یک واژه ارزشمند است همانطور که واژه "مجاهد" نیز واژه
ای معنادار و پرمحتواست ولی در طول زمان به لجن کشیده شده چرا که هر
جنایتکاری نام خود را "مجاهد" گذاشته و به کشتار خلق خدا مشغول شده است. از
مجاهدین افغان گرفته تا مجاهدین طالب و القاعده و امروز هم داعش و رجوی...
اجازه ندهید واژه "درویش" نیز از معنای اصلی خود خارج شده و چند دهه بعد
منفور عام و خاص گردد. برای هر ایرانی امروز نام درویش ارزشمند است چون
محتوای خاص خود را دارد. چون از اساس برای هدفی ارزشمند که همانا نشر "خلق و
خوی علی، ساده زیستی، یکرنگی" و نفی "رنگ و ریا و تزویر و ظلم" بود بوجود
آمدند. اما امروز گروهی سودجو در پی آن هستند تا با کمک های مالی سازمان
های امنیتی دول استعمارگر سابق، با سوء استفاده از نام دراویش و بازی با
جان جوانان این مرز و بوم، برای خود ثروت و مکنت و شهرت دست و پا کنند.
آنها دلشان برای شما عزیزان نسوخته است. ما جداشدگان از فرقه رجوی بخوبی
تجارب لازم را کسب کرده ایم و براحتی قادر به شناخت هر دستگاه فرقه گرا ولو
خود را در پس انواع شکلک های حقوق بشری و دمکراتیک پنهان کند هستیم. اینها
تجارب خونینی است که مطرح می کنیم و بخاطر همین تجربه به ظاهر کمرنگ دهها
هزار جوان ایرانی کشته شده اند. پس بسیار با ارزش است. مراقب باشید و با
هوشیاری قدم بردارید و در دام شعارهای پر زرق و برق افرادی که برای چنین
بازیهایی آموزش دیده اند نیفتید. با امید به آگاهی روز افزون مردمان همه
کشورها و با امید به رسیدن روزهایی بهتر برای همه ایرانیان و با امید به
پیشرفت و سعادت کشورمان حامد صرافپور 16 اکتبر 2014 مرتبط:
یادداشت حامد صرافپور در رابطه با توهین ها اخیر به وی را در ادامه می
خوانیم: روز گذشته با نوشته هایی سراسر تهمت و افترا، عجیب و سرشار از
توهم دکتر مصطفی آزمایش که خویشتن را مسئول روابط عمومی "انجمن جهانی
پاسداشت حقوق بشر در ایران" و به زبانی دیگر "نماینده دراویش گنابادی در
فرانسه" معرفی می کند مواجه شدم (البته این اولین انجمن از این دست نیست که
منبع درآمد آن "حقوق بشر" می باشد بلکه صدها انجمن پوششی متعلق به این و
آن جریان سیاسی غیرمستقل و عمدتاً وابسته به سرویس های امنیتی بیگانه با
نام های فریبنده در فرنگ توسط فرقه ها و شخصیت های مختلف اپوزیسیون نما
تشکیل شده که از میمنت این انجمن ها درآمد کسب کرده و یا به شهرت دست می
یابند). با توجه به اینکه ایشان بدون شناخت (= معرفت) لازم و صرفاً به خاطر
نوشتن یک مقاله مرا اینگونه مورد هجوم ناشیانه قرار داده اند، لازم دیدم
چه برای آگاهی هموطنان و چه برای شناخت هرچه بیشتر جوانان عزیزی که خود را
درویش می خوانند و در دام شعارهای زیبای افراد پر نقش و نگار افتاده اند و
چه برای ثبت در تاریخ و نیز برای "یادآوری" آقای مصطفی آزمایش نکاتی را
یادآور شوم. *آقای آزمایش را چندین سال قبل برای اولین بار در صدای
آمریکا شناختم در ابتدا این توضیح را می دهم که اینجانب آقای آزمایش را
چندین سال قبل (تصور می کنم زمانی که در تیف –بازداشتگاه نیروهای آمریکایی
در عراق- بودم) برای اولین بار در صدای آمریکا شناختم که در مورد اسلام
گفتگو می کرد و برخی از سخنان ایشان در دلم نشسته بود. به همین علت تا مدت
ها بعد که بیشتر با هویت و محتوای فکری ایشان آشنا شدم، مورد احترام من
قرار داشتند. آن زمان تصور نمی کردم که آقای مصطفی آزمایش شخصیتی فرقه گرا
باشند و از وی یک چهره آزادمنش در ذهنم متصور بود. در هرحال با توجه به
آشنایی وسیع و عمیق که طی ده ها سال حضور در کنار مجاهدین، از فرقه ها و
ویژگی های آنان داشتم، در یکی دو سال اخیر متوجه خصلت فرقه گرای ایشان شده و
با اینحال کماکان برایشان احترام قائل بودم. طی یکی دو سال گذشته با
توجه به حوادثی که در ایران رخ می داد و طی آن برخی از دراویش اعتصاب و
اعتراض کرده بودند و مشاهده کردم که فرقه رجوی در حال سوء استفاده از این
اعتراضات می باشد، مقاله ای روشنگرانه در صفحه شخصی خود در فیسبوک انتشار
دادم که لینک آن در زیر آورده شده است. نوشتن این مقاله را وظیفه انسانی
خود می دانستم تا تجارب ذیقیمت خود را که برآمده از رنج و خون دهها هزار
جوان دیگر بود، برای نسل جوان بیان کنم تا مراقب کسانی که آنان را به سمت
"کیش شخصیت پرستی" و "فرقه گرایی" می کشانند باشند و مثل هزاران تن از
اعضای مجاهدین که قربانی قدرت طلبی رجوی شدند با سرنوشت خود بازی نکنند. تا
جایی که مطلع بودم جز یکی دو سایت و وبلاگ این مقاله را انتشار ندادند و
اینجانب نیز پیگیر آن نبودم و تقریباً به فراموشی سپردم چون وظیفه خود را
به انجام رسانیده بودم. *لینک متن مقاله در صوفیه نت همانطور که در متن
مقاله قابل دیدن می باشد آنچه مطرح کرده ام نه توهین به کسی است و نه سیاه
نمایی از این و آن دستگاه فکری، بلکه ضمن احترام به عقاید دگراندیشان، به
نقاط ضعف و قوت تاریخی دراویش پرداخته ام و علت آن هم عشق و علاقه ای است
که (به صورت خانوادگی و سنتی) از نوجوانی به دراویش داشته ام. طبیعی است که
با ذکر خاطرات خودم و با رعایت انصاف، حق دارم هر شخصیت و جریانی را نقد
کرده و انتقادات خود را به آن بیان کنم و این عین پایبندی به دمکراسی و
آزادی بیان و عقیده است. لذا در بیان مطلب به موضوعی پرداختم که مربوط به
یک درخواست کمک از آقای مصطفی آزمایش می شد و ارتباط مستقیم هم داشت به
مسئله "حقوق بشر" و همچنین به موضوع اصلی بحث که همانا "فرقه گرایی" و سوء
استفاده از واژه "حقوق بشر" و سوء استفاده از "صداقت جوانان این مرز و بوم"
توسط مدعیان دمکراسی و حقوق بشر است. در هفته های اخیر برای چند روزی در
فیسبوک حضور نداشتم و دو روز قبل که به صفحه خودم در فیسبوک مراجعه کردم
با یک پیام خصوصی از یک هموطن مواجه شدم که ضمن تشکر از پذیرش دوستی لینک
های مقاله های زیر را نیز برایم ارسال نموده بود در این رابطه که جناب دکتر
آزمایش، مرا –حامد صرافپور- مورد حملات لفظی قرار داده است. من برای آگاهی
هموطنان علاوه بر لینک بالا که مربوط به مقاله خودم می شود، دو لینک زیر
مربوط به ایشان را نیز جهت قضاوت در دسترس قرار می دهم تا بهتر بتوان
واقعیت ها را بیان نمود. همانطور که مشاهده می فرمایید ایشان بدون اینکه
مرا بشناسد و بدون اینکه سوآلی از من کرده باشد و بدون اینکه حداقل پیگیری
کند که آیا از انتشار مقاله ام در برخی سایتها مطلع هستم یا خیر، با زبانی
آتشین که ناشی از دستگاه بشدت بسته و فرقه گرای ایشان می باشد، مرا مورد
هجمه قرار داده و انواع تهمت ها و افترائات را نثار اینجانب نموده است:
ملاحظه می فرمایید که ایشان به عنوان یک "درویش!" چگونه خلق و خوی
"علی گونه" و فروتنانه خویش را به نمایش گذاشته، و چگونه به عنوان یک عضو
انجمن "پاسداشت حقوق بشر!" به حقوق "شخصی و حیثیتی" دیگران نگاه انداخته و
یک دگراندیش را محترم شناخته و بدون قاضی به دادگاه رفته و منتقد خود را
پایکوب تهمت و افتراهای یکسویه خویش کرده است، و چگونه تا حد امکان سایت و
وبلاگ خویش را لبریز "عشق و عرفان" علی گونه و صوفی منشانه خویش نموده
است؟... نوشته های دکتر آزمایش دقیقاً مرا به یاد حملات رسانه ای فرقه
رجوی انداخت و براستی که چقدر فرقه ها به هم شبیه هستند و چقدر نحوه ی
حملات آنان با هم مشابه است همانطور که نحوه ی رهبر پرستی آنان یکی است
با توجه به آنچه به صورت خلاصه شرح دادم و با توجه به مقاله های لینک داده
شده که در تصاویر نیز تا حدی قابل رؤیت است، چند نکته را خطاب به ایشان ذکر
می کنم تا هموطنان عزیز و بخصوص جوانان درویش عزیز متوجه شوند وقتی امثال
من از خطرات و تهدیدات فرقه ها و سران ریاکار آن سخن می گوییم نه ناشی از
یک کینه و نفرت فردی، که دقیقاً برآمده از یک تجارب خونبار و سخت و
سوزاننده است. افرادی که به اسم "حقوق بشر و دمکراسی" به کسب درآمد مشغول
هستند و منادی "آزادی بیان" و "دگراندیش پذیری" شده اند، اگر در بهترین
حالت مواجب بگیر سازمان های امنیتی بیگانه نباشند، عملاً در اوج حرص قدرت
طلبی و شهرت طلبی بسر برده و جز به خود نمی اندیشند و تنها چیزی که برایشان
ارزش ندارد جان جوانانی است که در راه قدرت طلبی آنان نثار شده و به هدر
می رود. علت هراس اینگونه افراد از آگاهی بخشی جوانان نیز همین است که با
انواع اتهامات بتوانند رابطه بین شخص آگاهی دهنده با جوانان در دام افتاده
را قطع کنند. اینگونه نوشته ها و هجمه ها برای من ناآشنا نیست، برای همه
جداشدگان از فرقه رجوی جملاتی آشناست. به نوشته های رجوی علیه جداشدگان
منتقد خویش نگاه کنید، سراسر فحش و ناسزا و تهمت است و هرکجا نتوانند تهدید
کنند با توهین و تهمت طرف مقابل را از میدان به در می کنند تا صدای آنان
به گوش اعضاء نرسد. نوشته های دکتر آزمایش دقیقاً مرا به یاد حملات رسانه
ای فرقه رجوی انداخت و براستی که چقدر فرقه ها به هم شبیه هستند و چقدر
نحوه ی حملات آنان با هم مشابه است همانطور که نحوه ی رهبر پرستی آنان یکی
است... و همانطور که پاسخ هر انتقادی را با تهدید و توهین و افترا می دهند.
از حاشیه درمی گذرم و به نکاتی که به نظرم قابل ذکر می آید می پردازم.
ابتدا بخشی از متن مقاله ای را می آورم که ایشان در سایت منتشر نموده است:
(((یکی از "کادرهای دوره دیده اطلاعاتی" که در سالهای گذشته بارها درصددِ
نفوذِ ناکام به "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" -به قصد سمپاشی
و متلاشی کردن این "مجموعه فعال حقوق بشری و حقوق شهروندی"- بود ، اخیراً
با بی احتیاطی و ناشیگری زائدالوصف پرده از طرح های "نوظهورِ" یک سالِ
اخیرِ "نهادهای اطلاعاتی رژیم" به کنار زده است. این "عنصر دوره دیده
اطلاعاتی" بیان میکند که چگونه در لباس یک امدادخواه "حقوق بشری" سعی زیادی
برای برقراری تماس با "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر "داشته و جواب مورد
انتظاری دریافت نکرده است.... این "کادر دوره دیده اطلاعاتی" به ادعای خودش
ابتدا برای مدتی به تشکیلات مربوط به "مجاهدین در عراق " نفوذکرده بود و
سپس با فاصله گرفتن از آنها، قصد نفوذ در دراویش را داشت و بعد از آن
مامور به برقراری ارتباط با "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" شد،
گه نهایتاً در این مسیر با ناکامی روبرو گردید. وی با نگارش یک مقاله
طولانی و به شدت مهندسی شده به نحوی زیرکانه میکوشد تا از " مکتب درویشی"
تمجید نماید اما در همان حال، با انتقاد از "مناسباتِ درویشی"، این مکتب را
به عنوان یک "فرقه بالقوه خطرناک مبتنی بر کیش شخصیت" معرفی نماید !! و
سپس با طرح مواضع ناصحانه، از اشخاص مختلف بخواهد که جذب هیچ فرقه ای نشوند
و نسبت به خطرات فرقه گرایی آگاه باشند و بخصوص از دراویش نیز حذر کنند.
نوشته این "کادر دوره دیده اطلاعاتی" از یک طرف خبر از حساسیت بسیار زیاد
"ارگانهای امنیتی رژیم" نسبت به فعالیتهای شبانروزی "انجمن جهانی پاسداشت
حقوق بشر در ایران" در عرصه های بین المللی بخصوص سازمان ملل و پارلمان
اروپا و "سازمان عفو بین الملل" و سایر نهادهای مستقل حقوق بشری میدهد، و
از سوی دیگر از راه و روش جدید مورد استفاده "سیستمهای ضدِ اطلاعاتی رژیم"
برای خنثی سازی فعالیت های "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" پرده
برمیدارد که با روشهای متداول در دوران محمود احمدی نژاد تفاوت های بسیار
زیادی پیدا کرده است.))) در همین چند پاراگراف چندین دروغ بشدت مفتضح
ارائه و همچنین چند نکته قابل توجه نیز مطرح شده است که به آنها می پردازم:
مطرح کردن نام این انجمن به عنوان انجمنی که جمهوری اسلامی (آنهم از طریق
یک کادر قدیمی فرقه رجوی) قصد نفوذ در آن را داشته، نشانگر نیاز مفرط شما
برای مطرح شدن است یکم: آقای مصطفی آزمایش به شکلی کاملاً ناشیانه که
ناشی از لو رفتن چهره اصلی ایشان که با نقاب "حقوق بشر" پوشیده شده است می
باشد، ادعا کرده که اینجانب (حامد صرافپور) یک "کادر دوره دیده اطلاعاتی"
می باشم که "بارها در صدد نفوذ به انجمن پاسداشت حقوق بشر" بوده ام و "سعی
زیادی برای برقراری تماس" با انجمن ذکر شده داشته ام. البته ایشان
ظاهراً یادش رفته که من یک عضو قدیمی فرقه رجوی بوده ام که از 14 سالگی تا
43 سالگی در رابطه با این فرقه فعالیت داشته و 22 سال از عمرم در عراق طی
شده است و بعد از آن هم چندین سال در فرانسه و زیر نظر سازمان امنیت فرانسه
قرار داشته ام. به این ترتیب نه فرصت شرکت در کلاس های آموزشی وزارت
اطلاعات داشته ام و نه جمهوری اسلامی در فرانسه چنین کلاس هایی برگزار می
کند. ضمن اینکه بنده از اساس نه با چنین انجمن بی مسمایی (پاسداشت از حقوق
بشر در ایران!) آشنایی داشته و نه آنرا به رسمیت می شناسم. فرقه رجوی صدها
انجمن مهم تر از این نمونه را در کشورهای مختلف دارد که هیچ ارزش معنوی و
مادی و سیاسی بر آن متصور نیست چه رسد به این انجمن که شما نمایندگی می
کنید. بزرگنمایی کردن و مطرح کردن نام این انجمن به عنوان انجمنی که جمهوری
اسلامی (آنهم از طریق یک کادر قدیمی فرقه رجوی) قصد نفوذ در آن را داشته،
نشانگر نیاز مفرط شما برای مطرح شدن است و بس: «ای مگس عرصه سیمرغ نه
جولانگه توست/ عرض خود می بری و زحمت ما می داری» فرقه ها تلاش مفرط
دارند که جداشدگان منتقد خویش را از اساس مطرح نکنند و در صورت مطرح شدن،
آنان را نفوذی نامیده و یا از اساس عضویت آنان را در فرقه خود انکار کنند،
علت این است که افشاگری اینگونه منتقدین که دهها سال از عمر خویش را در
فرقه گذرانیده اند، ضربه سخت و جبران ناپذیری به اعتبار و مشروعیت
سیاسی-اجتماعی آنها وارد می کند. دوم: ایشان مدعی شده که بنده ابتدا به
"تشکیلات مجاهدین در عراق نفوذ!" کرده و سپس با فاصله گرفتن از آنها قصد
"نفوذ در تشکل دراویش!" را داشته ام و آنگاه قصد "ارتباط با انجمن پاسداشت
حقوق بشر!" به سرم زده است!!!. البته اینگونه سخنان بی اساس و خنده دار
جز از کسانی که "توهم خود بزرگ بینی" دارند شنیده نمی شود، اما چه باید
گفت؟ ایشان هم اگر اینگونه فکت ها را از خود ارائه ندهد چگونه می تواند
"اعتبار" پیدا کند؟ سخن ایشان حتی سران فرقه مجاهدین را هم به خنده می
اندازد چون مسعود و مریم رجوی هم عضویت 25 ساله مرا در فرقه خویش نفی نکرده
اند (با اینکه بسیار نیازمند این انکار بوده باشند)، اما جناب آزمایش
یکشبه مرا نفوذی در فرقه رجوی کرد و یکشبه هم مرا متهم نفوذ ناکام در فرقه
خویش نمود تا اعتبار انجمن ساختگی خودش را (که هنوز مشخص نیست آبشخور آن از
کجاست) بالا ببرد. واضح است که چرا سران فرقه ها تلاش مفرط دارند که
جداشدگان منتقد خویش را از اساس مطرح نکنند و در صورت مطرح شدن، آنان را
نفوذی نامیده و یا از اساس عضویت آنان را در فرقه خود انکار کنند، علت این
است که افشاگری اینگونه منتقدین که دهها سال از عمر خویش را در فرقه
گذرانیده اند، ضربه سخت و جبران ناپذیری به اعتبار و مشروعیت سیاسی-اجتماعی
آنها وارد می کند. برای اینگونه افراد هیچ مهم نیست که "دیگران" و "رقبا"
هر روز به آنان حمله کنند و زیر ضرب قرار دهند چون چنین حملاتی آنان را
بیشتر اعتبار می دهد، اما وای به روزی که یک جداشده از فرقه لب به نقد
بگشاید، آن زمان است که سیل تهمت و افترائات به سوی منتقد روانه می شود و
همزمان تهدیدها نیز شروع شده و عضو سابق فرقه آماج صدها اتهام قرار می گیرد
و در نهایت هم عضویت وی در هر تشکلی انکار می گردد. این شیوه کار همه فرقه
های خطرناک و بسته است و مختص به ایران هم نیست. آقای آزمایش نیز
کاریکاتوری از فرقه های بزرگتر است و لاجرم همچون مسعود رجوی، منتقد خویش
را زیر ضرب اتهام برده و تلاش می کند هویت طرف مقابل را انکار کند و او را
نفوذی جلوه دهد. این ها همه در حالی است که اینجانب تنها چند جمله تجارب
خود را نوشته ام و نقدی نه چندان مهم هم از ایشان کرده ام. توجه داشته
باشید که اگر چنین افرادی در قدرت قرار بگیرند چه جنایت هایی از "انجمن
پاسداشت حقوق بشر" آنان بیرون خواهد زد. اینجانب به هیچ عنوان با "مسئول
روابط عمومی انجمن پاسداشت حقوق بشر در ایران!" تماس حاصل نکرده و اساساً
در آن زمان چنین انجمنی را نمی شناختم سوم: اما واقعیت چیست که ایشان
اینگونه از ابراز آن وحشت دارد؟ پیش از هرچیز یادآوری می کنم که "دروغگو از
قضا کم حافظه هم می شود" و لذا به آگاهی می رسانم برخلاف ادعای مصطفی
آزمایش، اینجانب به هیچ عنوان با "مسئول روابط عمومی انجمن پاسداشت حقوق
بشر در ایران!" تماس حاصل نکرده و اساساً در آن زمان چنین انجمنی را نمی
شناختم و ایشان با مغلطه کاری که شیوه همه سران فرقه ها می باشد تلاش کرده
با این جملات اصل قضیه را به حاشیه بکشاند. خوشبختانه بسیاری از دوستان
فیسبوک اینجانب کاملاً در جریان هستند که حدود 4 سال پیش مشکل جدی برایم
پیش آمد و در پاریس همان مقدار پولی که داشتم را از دست دادم (از کیفم
دزدیده شد) و لذا در شرایط سختی که قرار گرفته بودم در شبکه اجتماعی فیسبوک
و در فضای حقیقی از دوستانی که می شناختم درخواست کمک کردم. آن زمان
مشکلات قانونی و حقوقی من همچنان حل نشده بود و شماره حساب بانکی هم
نداشتم. آنگاه که چندین نفر از دوستان فیسبوک من که همچنان در دسترس هستند
(از جمله استاد گرامی تورج.پ و هنرمند عزیز حسین.ر از آلمان و سوئد) و
علاوه بر آن تنی چند از آشنایان و خانواده از آمریکا و انگلیس از من شماره
حساب بانکی خواستند تا برایم پول واریز کنند، دچار مشکل دیگری برای دریافت
کمک شدم که خود در آن شرایط دشوار معضل خاص خود را داشت... در هر حال این
معضل را هم با دوستان مطرح کردم تا اینکه "خانم طاهره.صاد" از سوئد (دوست
فیسبوکی اینجانب) یک آدرس ایمیل برایم فرستاد و گفت متعلق به آقایی به اسم
دکتر مصطفی آزمایش در پاریس است که مسائل حقوق بشری را دنبال می کند و شاید
بتواند در این زمینه به شما کمک کند. وقتی اسم ایشان را شنیدم متوجه شدم
که آقای آزمایش همان کسی است که قبلاً در صدای آمریکا با وی آشنا شده بودم و
از آنجا که ایشان در کلام خود بسیار با واژه های قرآن، دیوان حافظ و حقوق
بشر بازی می کرد، از طریق همان ایمیل شخصی نامه ای کوتاه به ایشان نوشته و
ضمن معرفی خودم، معضل خود را شرح داده و به ایشان گفتم اگر برایتان مقدور
است با توجه به مشکلی که به آن برخورده ام یک شماره حساب بدهید تا دوستان و
خانواده برایم پول به حساب شما بفرستند و بعد شما به من بدهید (اینکار یک
اعتماد به ایشان بود در یک شرایط سخت)... به هرحال جناب آزمایش روز بعد به
من این جواب را داد که به دلیل مشغله زیادی که دارد و نمی تواند به این
مسئله رسیدگی کند و بهتر است از طریق دیگری دنبال شود... بعد از این قضیه
به دوستان دیگری هم مراجعه کردم که همگی گواه بر این واقعیت هستند.
نهایتاً ناچار شدم از طریق "وسترن اونیون" اقدام کنم و برای دریافت پول از
وسترن اونیون هم سه تن از دوستان طی سه مرحله کمک کردند که در حال حاضر نیز
چه در پاریس و چه در فیسبوک حضور دارند و دوستانی هم که برایم پول
فرستادند نیز در فیسبوک در لیست اینجانب حضور دارند... و گواه دیگر هم جناب
آقای دکتر بنی صدر می باشند که وقتی مشکل خویش را با ایشان مطرح کردم پاسخ
منفی نداده و در حد مقدورات خویش به اینجانب کمک رسانیدند که همچنان از
ایشان سپاسگزار هستم و بدین ترتیب آقای بنی صدر هم در جریان این مشکل بودند
و چیزی نیست که قابل کتمان از طرف اشخاص متوهمی چون جناب آزمایش باشد...
تا کور شود هرکه در او غش باشد... چنانکه ملاحظه می کنید ایشان در مقاله
فوق به دروغ مدعی شده که من با مسئول روابط خارجی انجمن تماس گرفته ام و به
دروغ ادعا کرده که جوابی هم به من داده نشده است. در حالی که من در آن
زمان نه انجمنی را می شناختم که ایشان نماینده آن بود و نه با نماینده آن
انجمن تماس گرفته بودم بلکه با ایمیل شخصی ایشان تماس گرفته و به عنوان یک
هموطن (آنهم مدعی حقوق بشر، با خصلت علی گونه و با خوی عارفانه خواجه
حافظ!) درخواست یک کمک معنوی-فکری کرده بودم. و البته ایشان هم پاسخ لازم
را فرستادند و اینطور نیست که جواب داده نشده باشد... در ادامه، بخشی از
مقاله دوم ایشان را هم مطرح می کنم تا هموطنان عزیز و بخصوص جوانان درویش
بخوبی درونمایه اینگونه رهبران خویش را بشناسند که تا چه حد در تزویر و ریا
مشغول فریب دیگران هستند و برای خویشتن دکان حقوق بشری باز کرده اند. همان
کاری که رهبران سابق اینجانب نیز امروز به آن مشغول شده اند و چهره
جنایتکار و خیانتکار خود را با آن می شویند. این مقاله با عنوان «موج حملات
سایتهای زنجیره ای بیچاره تکفیری بر علیه "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر
در ایران"» نوشته شده است: (((...شخصی با نام "حامد صراف پور" مقاله ای
نوشته، و برای درج همراه با عکس و تفصیلات در اختیار سایت تکفیری بیچاره
موسوم به "صوفیه نت" قرار داده، و این به اصطلاح "پایگاه نقد (!!) و بررسی
(!!) تخصصی (!!) فرقه های صوفیه" در تاریخ پنجشنبه هفده مهر نود و سه آن
را زیر عنوان "خاطرات یک عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ایران" درباره
"ارتباط سازمان منافقین با دراویش بدون روتوش" منتشر نموده، و بعد در همان
روز پنجشنبه به طور تصادفی و اتفاقی، مجموعه ای از سایتهای تکفیری بیچاره
زنجیره ای دیگر نیز همان مقاله را به طور کامل و آکبند با همه آن عکسها و
تفصیلات منتشر کرده اند. جَلَّ الخالق! حامد صراف پور به استناد متن نوشته
خودش هم اکنون مدتهاست که ساکن پاریس است. بازهم با استناد به نوشته خودش-
یکبار دو سال قبل در پاریس- به عنوان یک امدادخواه با "انجمن جهانی
پاسداشت حقوق بشر" و مسئول روابط عمومی آن - قصد برقراری ارتباط داشته؛
او حتی گله مند است که چرا به او پاسخی داده نشده است! با این حال حامد
صرافپور به این نکته حیرت انگیز پاسخ نمیدهد که از چه راهی مقاله ای که او
به عنوان "نصیحت گری" خطاب به "دراویش" در پاریس نوشته، ناگهان از
زنجیرهء سایتهای جورواجورِ وابسته به نهادهای "ضداطلاعاتی - امنیتی-
مطبوعاتی" در قم و مشهد و تهران وسایر شهرهای داخل کشور سر در آورده است؟!
این دیگر چه آش شله قلمکاری است؟! نباید از یاد برد که هریک از این
سایتهای نامبرده شده در سطور فوق وابسته به یک نهاد"ضد اطلاعاتی- ضد
امنیتی- مطبوعاتی" ویژه و مستقل از سایر نهادها است. مثلا سایت تکفیری
بیچاره موسوم به " فرقه نیوز " وابسته به انجمن موسوم به "رهپویان هدایت"
در خراسان است، در حالی که سایت تکفیری بیچاره موسوم به "ادیان نیوز" متعلق
به مرکز موسوم به "موسسه ادیان و فرق و مذاهب" در قم میباشد، و هریک از
این مراکز و موسسات به طور موازی و گهگاه در رقابت با یگدیگر به اداره
اطلاعات مربوط به وزارت اطلاعات یا دایره اطلاعات وابسته به بسیج یا وابسته
به سپاه پاسداران مرتبط و وابسته اند! این چگونه است که "اندرزنامه" آقای
حامد صراف پور مقیم پاریس را همه این سایتهای تکفیری بیچاره، عموم ادارات
فرق و ادیان و مذاهب در قم و تهران و خراسان و ... سایر نقاط کشور منتشر
کرده اند؟! بگذریم. اساس بحث این مقاله "بدون روتوش" براین نکته قرار دارد
که اگرچه "سازمان مجاهدین خلق ایران" و "مکتب درویشی" دارای دو ایدئولوژی
متفاوت و متباین هستند، با این همه، هر دو بلحاظ مناسبات درونی، به هم
شباهت دارند چرا که هردو بر پایه روابط فرقه ای شکل گرفته اند ودر درون
چهارچوب چنین روابطی پیروان و هواداران هر دو جمعیت فوق الذکر، هم در
سازمان مجاهدین و هم در طریقت درویشی، بازیچه مطامع رهبران و سرکردگان این
فرقه ها هستند،.. و پیام مقاله نویس برای دراویش آن است که بخود بیایند و
همان طور که پاپ رهبرکلیسای کاتولیک جهان مناسبات کهنه کلیسایی را کنار
گذاشته و مناسبات قرن بیست و یکمی را پذیرا شده، آنها هم دست از درویشی
بردارند و به مناسبات قرن بیست و یکمی توجه نمایند! ! پیدا کنید مساحت
پرتقال فروش را!!))) چرا باید یک مدعی حقوق بشر در خارجه زندگی راحت
داشته باشد و از منابع مختلف نامعلوم کمک مالی دریافت کند و هزینه شهرت و
مال اندوزی خویش نماید و پیروان و همفکران خویش در داخل کشور را به اعتصاب
غذا و خشونت و پایداری!!! فرا بخواند چهارم: همانطور که در متن مقاله
دیده می شود، آقای آزمایش به خود زحمت نداده که کوچکترین پیگیری از این
قضیه داشته باشد و به محض خواندن مقاله اینجانب، سیل اتهامات برآمده از
"خلق کارآگاهی" خویش را نثار کرده و آسمان و ریسمان را به هم بافته تا
منتقد خویش را "رسوا" سازد غافل از اینکه «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی
مکن/ شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت»... خوشبختانه پیام شخصی هموطنی که
مقاله مرا بدون اینکه مطلع باشم انتشار داده است همچنان موجود است و سندی
است بر دروغ های شخصیتی که خود را مدافع حقوق بشر و پیروی خلق و خوی مولا
علی و خواجه حافظ می خواند. براستی چه کسانی نام زیبای علی و حافظ را به
ریا و دغل می آلایند؟ آیا عزیزان جوان درویش نباید همچون اعضا و هواداران
فرقه رجوی بیشتر از این بیندیشند و رهبران خویش را مورد سوآل قرار دهند که
چرا اینهمه دروغ و دغل به هم می بافند و چرا جواب یک نقد را با سیل اتهامات
پاسخ می دهند و چرا باید یک مدعی حقوق بشر در خارجه زندگی راحت داشته باشد
و از منابع مختلف نامعلوم کمک مالی دریافت کند و هزینه شهرت و مال اندوزی
خویش نماید و پیروان و همفکران خویش در داخل کشور را به اعتصاب غذا و خشونت
و پایداری!!! فرا بخواند و با جان آنان برای به قدرت رسیدن خود بازی کند؟
از آقای آزمایش سوآل می کنم که تفاوت شما با سران فرقه مجاهدین چیست؟
در پایان از آقای آزمایش سوآل می کنم که تفاوت شما با سران فرقه مجاهدین
چیست؟ مریم رجوی هم خود را مدافع حقوق بشر و دمکراسی می خواند و در عین سیر
و سیاحت، خوشگذرانی و سورچرانی از مردم ایران می خواهد که قیام کنند و
کشته شوند تا ایشان به قدرت برسد و همزمان نیروهای خویش را در عراق و ایران
به کشتن می دهد و بخاطر حفظ جان خود به خودکشی و خودسوزی وادار می کند.
وقتی دستبوسی هم از نظر حافظ خطاست شما با چه استدلالی پابوسی یک شخص را
در قرن 21 مشروع جلوه می دهید؟ آقای آزمایش! شما چند روز قبل در صدای
آمریکا مدعی شدید که پابوسی رهبر فرقه یک امر شخصی و عرفانی است و برای آن
از اشعار حافظ و سعدی و مولانا مثال هایی بی ارتباط آوردید... اینگونه رمل و
اصطرلاب به هم بافتن و نام بزرگان عارف را آلودن نمی تواند در قرن 21
پاسخگوی سوآلات و ابهامات جوانان باشد. حضرت حافظ می فرماید: مبوس جز لب
ساقی و جام می/ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن از نظر مسعود رجوی سجده
کردن جلوی مریم قجر و خودش یک کار ایدئولوژیک و مشروع به حساب می آمد
وقتی دستبوسی هم از نظر حافظ خطاست شما با چه استدلالی پابوسی یک شخص را در
قرن 21 مشروع جلوه می دهید؟ در اوایل دهه 70 در یک نشست عمومی مسعود رجوی
در اشرف، یک مجاهد بلند شد و در داخل سالن اجتماعات جلوی مریم رجوی سجده
کرد و زمین را بوسید، در ابتدا مریم ایراد گرفت ولی مسعود رجوی بلافاصله با
قاطعیت اعلام کرد که هیچ اشکالی ندارد و او کار درستی می کند. از نظر
مسعود رجوی سجده کردن جلوی مریم قجر و خودش یک کار ایدئولوژیک و مشروع به
حساب می آمد. رجوی هم دقیقاً مثل شما می اندیشید. بفرمایید تفاوت شما
کجاست؟ چه کسی سجده جلوی غیرخدا را مشروع کرده که شما ادعای آنرا دارید؟
این چه خرافاتی است که یک "دکتر" با ادعای "حقوق بشر" بدان می پردازد؟
جناب آزمایش، عشق ورزیدن و دوست داشتن متفاوت است با کیش شخصیت پرستی.
مسعود رجوی یکشبه مستبد و خودپرست نشد. دست از عوام فریبی بردارید. سجده جز
در پیشگاه کسی که حضور "مادی" ندارد حکم شرک دارد و سرآغاز انحراف و انواع
مفاسد و جنایات است. مسعود رجوی به همین شکل بود که به خود اجازه داد گام
به گام همه زنان جهان را متعلق به خود دانسته و از اعضای خویش بخواهد که
زنان خود را طلاق داده و به ازدواج ایشان درآورند. این ویژگی همه فرقه هاست
با این تفاوت که یک فرقه موفق می شود با کمک استخبارات عراق، عربستان،
موساد و سیا به قدرت نسبی برسد و آشکار و پنهان هر جنایتی را انجام دهد و
یک فرقه دیگر ممکن است هنوز زمینه لازم برایش فراهم نشده باشد که دست به
جنایت و کشتار مخالفان و دگراندیشان بزند. اما شیوه ی کار شما نشانگر این
واقعیت تلخ است که آمادگی سرکوب و کشتار مخالف و منتقد را دارید، همانطور
که رجوی هم ابتدا در برخوردها و بعدها در عمل اثبات کرد که از هر دیکتاتوری
خونخوارتر خواهد بود چرا که خود را متصل به خدا و حلقه وصل خلق و خدا می
داند. واژه "مجاهد" نیز واژه ای معنادار و پرمحتواست ولی در طول زمان به
لجن کشیده شده/ اجازه ندهید واژه "درویش" نیز از معنای اصلی خود خارج شده و
چند دهه بعد منفور عام و خاص گردد در پایان باز هم دوستانه و برادرانه
از همه عزیزان درویش می خواهم که بیشتر فکر کنند و اینگونه رهبران خویش را
بهتر بشناسند. درویش یک واژه ارزشمند است همانطور که واژه "مجاهد" نیز واژه
ای معنادار و پرمحتواست ولی در طول زمان به لجن کشیده شده چرا که هر
جنایتکاری نام خود را "مجاهد" گذاشته و به کشتار خلق خدا مشغول شده است. از
مجاهدین افغان گرفته تا مجاهدین طالب و القاعده و امروز هم داعش و رجوی...
اجازه ندهید واژه "درویش" نیز از معنای اصلی خود خارج شده و چند دهه بعد
منفور عام و خاص گردد. برای هر ایرانی امروز نام درویش ارزشمند است چون
محتوای خاص خود را دارد. چون از اساس برای هدفی ارزشمند که همانا نشر "خلق و
خوی علی، ساده زیستی، یکرنگی" و نفی "رنگ و ریا و تزویر و ظلم" بود بوجود
آمدند. اما امروز گروهی سودجو در پی آن هستند تا با کمک های مالی سازمان
های امنیتی دول استعمارگر سابق، با سوء استفاده از نام دراویش و بازی با
جان جوانان این مرز و بوم، برای خود ثروت و مکنت و شهرت دست و پا کنند.
آنها دلشان برای شما عزیزان نسوخته است. ما جداشدگان از فرقه رجوی بخوبی
تجارب لازم را کسب کرده ایم و براحتی قادر به شناخت هر دستگاه فرقه گرا ولو
خود را در پس انواع شکلک های حقوق بشری و دمکراتیک پنهان کند هستیم. اینها
تجارب خونینی است که مطرح می کنیم و بخاطر همین تجربه به ظاهر کمرنگ دهها
هزار جوان ایرانی کشته شده اند. پس بسیار با ارزش است. مراقب باشید و با
هوشیاری قدم بردارید و در دام شعارهای پر زرق و برق افرادی که برای چنین
بازیهایی آموزش دیده اند نیفتید. با امید به آگاهی روز افزون مردمان همه
کشورها و با امید به رسیدن روزهایی بهتر برای همه ایرانیان و با امید به
پیشرفت و سعادت کشورمان حامد صرافپور 16 اکتبر 2014 مرتبط: